یادداشت هفته نامه دانش نفت را در ادامه بخوانید :
چندی قبل ، مدیر امور بین الملل نفت در شرکت ملی نفت طی مصاحبه ای با اشاره به به افزایش قیمت نفت در جهان اظهار داشتند كه با توجه به کاهش رشد اقتصاد جهانی در کشورهای اصلی مصرف کننده نفت نباید انتظار داشت که قیمت نفت همچنان به سیر صعودی خود ادامه دهد.غنیمی فرد تصریح کرد : اگر رشد اقتصاد جهانی به سمت رقمی بالاتر از رقم سال جاری که پیش بینی می شود نزدیک به 2/5 درصد باشد ، برودافزایش قیمت نفت می تواند روند پایداری داشته باشد اما در حال حاضر رشد اقتصاد جهانی در حدود 2/4 تا 7/4 در صد برای سال آینده پیش بینی می شود.
آقای غنیمی فرد ، در همین چند جمله در واقع به نوعی یكی از اغواكننده ترین ( و شاید یكی از مهجورترین )مباحث بازار های نفت را به پیش كشیده است كه در این مقال سعی داریم گوشه هایی از آن را آشكار كنیم .
اهمیت نفت و انرژی به عنوان یكی از منابع درامدی بر هیچ كس پوشیده نیست . در این راستا ، باید به ماهیت بازار نفت و دو سمت آن ( یعنی عرضه و تقاضا ) دقت كرد . عرضه نفت به رفتار تولید كنندگان و تقاضای نفت به رفتار مصرف كنندگان مربوط است .آنچه مسلم اینكه منظور آقای مدیر از كشورهای صنعتی ، همان كشورهای oecd هستند كه از بزگترین مصرف كنندگان نفت محسوب می گردند . با یك نگاه اجمالی به قیمت نفت ، از دهه 1980 تا زمان حال ، می توان به این نكته رسید كه در دهه 1980 و سالهای 1983 و 1986 و نیز در دهه 1990 و در سالهای 1991 و 1994 ( تا قبل از بحران كاهش قیمت نفت در اواخر همین دهه 1990 ) ، عملا هیچگونه كاهشی در قیمت اسمی نفت حاصل نشده است . از طرف دیگر این روند پس از سال 2001 همواره شكل فزاینده به خود گرفته ، بطوریكه میانگین قیمت نفت در سال 2005 به حدود 51 دلار و در سال 2006 به رقم 70 دلار و در سال 2007 به حدود 82 دلار رسیده است ( طبق پیش بینی های به عمل آمده ، قیمت نفت در سال 2008 از رقم سال 2007 كمتر نخواهد بود ) .
اگر قرار بود نفت مانند هر كالای دیگر ، از قانون تقاضا تبعیت كند ، در اینصورت……
چندی قبل ، مدیر امور بین الملل نفت در شرکت ملی نفت طی مصاحبه ای با اشاره به به افزایش قیمت نفت در جهان اظهار داشتند كه با توجه به کاهش رشد اقتصاد جهانی در کشورهای اصلی مصرف کننده نفت نباید انتظار داشت که قیمت نفت همچنان به سیر صعودی خود ادامه دهد.غنیمی فرد تصریح کرد : اگر رشد اقتصاد جهانی به سمت رقمی بالاتر از رقم سال جاری که پیش بینی می شود نزدیک به 2/5 درصد باشد ، برودافزایش قیمت نفت می تواند روند پایداری داشته باشد اما در حال حاضر رشد اقتصاد جهانی در حدود 2/4 تا 7/4 در صد برای سال آینده پیش بینی می شود.
آقای غنیمی فرد ، در همین چند جمله در واقع به نوعی یكی از اغواكننده ترین ( و شاید یكی از مهجورترین )مباحث بازار های نفت را به پیش كشیده است كه در این مقال سعی داریم گوشه هایی از آن را آشكار كنیم .
اهمیت نفت و انرژی به عنوان یكی از منابع درامدی بر هیچ كس پوشیده نیست . در این راستا ، باید به ماهیت بازار نفت و دو سمت آن ( یعنی عرضه و تقاضا ) دقت كرد . عرضه نفت به رفتار تولید كنندگان و تقاضای نفت به رفتار مصرف كنندگان مربوط است .آنچه مسلم اینكه منظور آقای مدیر از كشورهای صنعتی ، همان كشورهای oecd هستند كه از بزگترین مصرف كنندگان نفت محسوب می گردند . با یك نگاه اجمالی به قیمت نفت ، از دهه 1980 تا زمان حال ، می توان به این نكته رسید كه در دهه 1980 و سالهای 1983 و 1986 و نیز در دهه 1990 و در سالهای 1991 و 1994 ( تا قبل از بحران كاهش قیمت نفت در اواخر همین دهه 1990 ) ، عملا هیچگونه كاهشی در قیمت اسمی نفت حاصل نشده است . از طرف دیگر این روند پس از سال 2001 همواره شكل فزاینده به خود گرفته ، بطوریكه میانگین قیمت نفت در سال 2005 به حدود 51 دلار و در سال 2006 به رقم 70 دلار و در سال 2007 به حدود 82 دلار رسیده است ( طبق پیش بینی های به عمل آمده ، قیمت نفت در سال 2008 از رقم سال 2007 كمتر نخواهد بود ) .
اگر قرار بود نفت مانند هر كالای دیگر ، از قانون تقاضا تبعیت كند ، در اینصورت نبایستی هیچگونه حمایتی از افزایش قیمت نفت به عمل می آمد . با این حال ، چرا این حمایتها هم اكنون بیشتر از جانب خود مصرف كنندگان است ؟ مگر نه اینكه افزایش قیمت نفت ، به معنای افزایش هزینه كالای تولید شده در این كشورهاست ؟
همین مساله كافی است كه در تابع تقاضای نفت ، به سراغ متغیر دیگری بگردیم كه همانا رشد تولید ناخالص ملی است .
اساسا به دلیل پراكندگی مدلهای رشد ( كه خارج از حوصله این مقال است ) ، بهتر آن است كه افزایش رشد gdp را به عنوان یكی از مهمترین فاكتورهای رشد اقتصادی برای این كشورها در نظر بگیریم . چرا كه می توان ادعا كرد اگر gdp واقعی در كشوری مرتبا در حال رشد باشد ، آنگاه موجودی سرمایه و بهره وری نیروی كار هم در حال افزایش است . به همین علت است كه با دخالت gdp در این تابع ، به یك رابطه مثبت بین تقاضا برای نفت و رشد gdp می رسیم . این ضریب برای سالهای مورد مطالعه 1980 تا 2006 ، حاكی از آن است كه هرچه بر قیمت نفت افزوده شده است ، نه تنها تقاضای نفت را كاهش نداده است ، بلكه باعث افزایش رشد اقتصادی در كشورهای فوق گردیده است .
این رابطه خود گواهی بر این مدعاست كه فاكتور رشد اقتصادی به عنوان اهرمی بزرگ ، مانع از كاهش تقاضای نفت می شود . نكته قابل ذكر اینكه براورد فوق ، از صحت آماری 97 درصد برخوردار است .
برای صحه گذاشتن بر این رابطه نامتقارن ، روش دیگری نیز آزمون شده است . اینبار ، تولید ناخالص داخلی را تابعی از قیمتهای كاهشی و افزایشی و قیمت های حداكثری ، قرار دادیم ( یعنی gdp به طور كامل ، یك متغیر وابسته بود ) . این بار نیز مانند حالت فوق ، رابطه بین gdp و افزایش قیمت نفت ، یك رابطه مثبت و معنی دار با صحت 99 درصد بود .
بنا بر آنچه گفته شد ، می توان اظهار داشت كه چ.ن سهم تولید ملی كشورهای صنعتی ، در مقایسه با این سهم در كل جهان ، رقم بالایی است ، لذا تولید جهانی ، سهم بیشتر خود را مدیون كشورهای اصلی مصرف كننده نفت است . از این رو ، نوسانات قیمت نفت ، اگر قرار باشد كه تولید این كشورها را تحت الشعاع قرار دهد ، آنگاه این بدان معناست كه تولید جهانی و فعالیت های اقتصادی ، متاثر از قیمت نفت است .
همچنین با عنایت به اینكه افزایش قیمت های نفت ، ساختار تقاضا را دچار تغییر اساس نكرده ، ولی حتی كاهش شدید این عامل ، باعث بازگشت تقاضای نفت به ساهای بحرانی نگردید . از طرف دیگر ، این سیر صعودی تولید ناخالص ، به عنوان عنصر مهمی از رشد اقتصادی ، حتی اگر نتواند با بیان مستدل ، این افزایش رشد اقتصادی را اثبات كند ، به جرات می توان ادعا كرد كه موجب كاهش رشد آن نیز نمی شود .
امروزه همگان بر این باورند كه در طول زمان و خصوصا در دهه اخیر ، مصرف انرژی در حال افزایش و سهم سرانه آن در حال كاهش است كه در مورد نفت ، دلیل اصلی آن ، كاهش در دسترس بودن فیزیكی آن است . در عین حال ، اقتصاددانان بر روی یك سوال اساسی كار می كنند كه چگونه مقوله انرژی ( بخصوص نفت ) قادر است در حاشیه پدیده رشد اقتصادی ، به عنوان یك فاكتور دارای اهمیت باشد . در این رابطه سوال آن است كه چگونه جوامع مصرف كننده انرژی ، به توسعه و رشد نایل می شوند ؟
هرچند این سوال ساده ، پاسخی بسار گسترده و پیچیده دارد ، ولی می توان به این نكته اشاره كرد كه پس از سال 1999 و ورود به چرخه افزایش قیمتها ، لاجرم شاهد زندگی مسالمت آمیز دو پدیده ” رشد اقتصادی ” و ” رشد قیمت نفت ” بوده ایم .
حال اگر آمار بانك جهانی را مبنی بر رشد 7/4 درصدی اقتصاد جهانی برای سال آینده قبول كرده و انتظار داشته باشیم كه قیمت نفت نیز از روند افزایشی ( و یا حداقل باثبات ) برخوردار نباشد ، آنگاه باز هم چیزی از اعتبار استدلال ما ، كاسته نخواهد شد .
الگوی اقتصاد سنجی ما ( كه قسمت هایی از آن را در این مقاله عنوان كردیم ) كمك می كند كه نگاه دقیق تری به تقاضا و رشد قیمتها در آینده داشته باشیم . مسلما با اینگونه تحقیقها ، می توان براوردهای واقع بینانه تری برای تدوین سیایتها و استراتژیهای تولید و عرضه و قیمت گذاری ، ارایه داد، چرا كه اگر اقداماتی نظیر صرفه جویی های انرژی و پیشرفتها و فناوریها در جهان مصرف كنندگان صورت گیرد ، آنگاه استدلال آقای غنیمی فرد ، راه به اشتباه خواهد برد ولی استدلال ارایه شده در این مدل ما ، همچنان از اعتبار برخوردار خواهد بود ./////////