عشق و رنج و پراکندهگویی 23 اسفند 1390 سرخ … زرد توسط :پویا نعمتاللهی 5 دیدگاه ســُــرخ میشوی ، وقتی میشنوی «دوستت دارم» زرد میشوم ، وقتی میشنوم «دوســــتش …داری» چهارشنبهسوری راه انداختهایم… ســـرخی ِ تو از من … زردیِ من از تــــو ! همیشه من میسوزم ….. و همیشه تو میپــــری… مرتبط: روزمرّگی
پویا جان خیلی قشنگ بود…کیف کردم…مرسی مرسی [پاسخ]پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ اسفند 24ام, 1390 9:31:سلام «من» عزیزم. ناگفته نماند که این متن را من نسرودهام . جایی در اینترنت دیدم و نقلقول کردم. ممنون [پاسخ] پاسخ
احمد حسینی ه شاعرش. سرچ کنی میاد [پاسخ]پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ فروردین 6ام, 1392 17:40:ممنون هلیای عزیز [پاسخ] پاسخ
پویا جان خیلی قشنگ بود…کیف کردم…مرسی مرسی
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ اسفند 24ام, 1390 9:31:
سلام «من» عزیزم.
ناگفته نماند که این متن را من نسرودهام .
جایی در اینترنت دیدم و نقلقول کردم.
ممنون
[پاسخ]
زرد شدم، سرت درد میکرد
این بار نه تو سوختی و نه من پریدم.
[پاسخ]
احمد حسینی ه شاعرش. سرچ کنی میاد
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ فروردین 6ام, 1392 17:40:
ممنون هلیای عزیز
[پاسخ]