سایت قانونآنلاین طی گزارشی به وضعیت یک همکار روزنامهنگار پرداخته که میخواهد کشور را به قصد مهاجرت ترک کند.
این گزارش تاسفانگیز را از اینجا هم میشود دید.
نکات مهم این گزارش را با هم در ادامه بخوانیم:
#############################
– او یک روزنامه نگار 37 ساله است که 17 سال سابقه فعالیت مطبوعاتی را رها کرده تا پی رویاهایش آن سوی آبها برود.
– میرود که آشپزی کند. درسهای کلاس بینالمللی آشپزی در تهران را دوره کرده است.
– در کنارش، دوره آموزش ماساژ هم دیده، میگوید به درد میخورد برای روز مبادا. میخواهد برای خروج از ایران و روزهایی که حتماً طعم بیکاری را میچشد به جای روزنامهنگاری و حضور در تحریریه، آشپزی کند.
– میگوید: «کشوری که برای مهاجرت انتخاب کردهام آشپز و ماساژور میخواهد. آنجا هیچ آشنایی ندارم و نمیدانم بعد از رفتنم چه اتفاقی میافتد، اما به هر حال تلاش خود را میکنم.»
– میگوید: «دورههای آموزشی را برای همین روزها دارم تجربه میکنم.» در پاسخ به گلایه من و پرسشم که چرا؟ میگوید: «از شغلم راضی نیستم، میخواهم دنیای جدیدی را تجربه کنم و همین امروز هم میدانم یک روی سکه مهاجرتم شکست است.»
– قصدش این است به زودی کشور را به سوی کشوری دیگر ترک کند تا «مهارتهایش را بالا ببرد و راحت زندگی کند.»
– میگوید: «نمیدانم شاید من دنبال نوعی آرامشام. دنبال ایدهآلهایی که اینجا نتوانستهام تجربه کنم. این یک ریسک بزرگ است. خیلی از دوستان و همکارانم به دلایل جدیتری رفتهاند و بسیاری از آنها ناراضیاند…»
– معتقد است: «بد نیست آدم بعد از 37 سال سن و 17 سال سابقه کار، شغلش را عوض کند. حالا دارم دورههای آشپزی بینالمللی میبینم. حتی در حال یادگیری شیرینیپزی و تخصصهایی از این دست هستم که بتواند خارج از کشور به من کمک کند. مطمئنم این شغلها بهتر از این نوع از روزنامهنگاری است که انجام میدهم.»
– روزنامهنگاری در ایران حقیقت است. حقیقتی که در سده اخیر در تمامی جریانات اجتماعی و سیاسی حضور داشته و تاثیر گذاشته، اما بارها آسیب دیده است. گاهی محدود شده و به پائیز شباهت یافته، گاهی بهارش گل کرده و شکفته است. او با همه این حرفها موافق است اما میخواهد برود.
– روزنامهنگاران ایرانی هم حقیقت دارند. گاهی تلخاند، گاهی شیرین. تلخاند، چون کامشان به وضعیت ضعیف اقتصادی و شرنگ برخی محدودیتها آشناست، شیریناند چون با تمام ناکامیها و محدودیتها از خاکستر خود برخاستهاند. اینها را خوب میداند ولی تصمیم خودش را گرفته است.
– این سالها اغلب مهاجرتهای روزنامهنگاران تابعی از شرایط نامناسب شغلی و اقتصادی بوده است و متاسفانه سال به سال بر تعداد روزنامهنگاران مهاجر ایرانی افزوده شده است.
– یکی روزنامهنگار ترکوطنکرده در صفحه مجازیاش اینگونه نوشته است: «کاش آدمی وطنش را همچون بنفشهها میشد با خود ببرد هر کجا که خواست!»
– هر شغلی و هر متخصصی میتواند فرصتهایی را در خارج از کشور برای خود متصور باشد؛ اما داستان روزنامهنگاری قصهای متفاوت است.
فشارهای کار روزنامهنگاری در داخل کشور اگر کسی را به صرافت مهاجرت اندازد معمولاً شغل جدید روزنامهنگاران وطنی در خارج از کشور چندان در شأن و متناسب با تخصص آنها نیست. موضوعی که باعث شده روزنامهنگاران کشور با تمام سختیهای کار خود دست و پنجه نرم کنند، اما کار در داخل کشور را به خانهبهدوشی و آشپزی ترجیح دهند.
البته معلوم نیست تا کجا تحمل فشارها در توان آنها باشد، اما لذت نوشتن و قلم زدن امیدهای روزنامهنگاری را زنده نگه داشته است.
– چرا روزنامهنگاران ایرانی باید به سراغ شغلهای دیگری بروند که هیچ تناسبی با حرفه و تخصص اصلیشان ندارد؟
یک روزنامهنگار اینگونه پاسخ میدهد. «اغلب روزنامهنگاران ایرانی بر خلاف همتایان خارجیشان زبان خارجی بلد نیستند. از طرفی سواد حرفهای بسیاری از ما در روزنامهنگاری نوین کم است. روزنامهنگاران وطنی از نظر سواد رسانهای مالتیمدیا و زبان تقریباً ضعیف هستند، بسیاری از آنها باید مدتی کارآموزی کنند که قطعاً تحمل و همت میخواهد.»
سپاسگزارم از لطف بی دریغتان آقا 🙂
[پاسخ]
سلام .اتفاقی وب شما رو دیدم .
انطور که معلومه شما باید روزنامه نگار باشی
دوست دارم بیشتر راجع شما بدونم .
اینکه اهل کجایی و واقعا روزنامه نگاری
منم خبرنگارم .
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ فروردین 5ام, 1391 9:17:
سلام خانم ماریا
در مورد من میتوانید اطلاعاتی را در قسمت «دربارهی من» توی منوی سمت راست همین سایت پیدا بفرمایید.
اهل تهرانم… روزگارم بد نیست…
منظورتون از اینکه «واقعاً روزنامهنگاری» چیه؟
در هر حال ممنونم که سر زدید.
[پاسخ]
سلام
سال نو مبارك
ان شاءالله سالی پر از سلامتی و موفقیت برای همه و مخصوصا شما باشه و از همه مهم تر سال ظهور آقامون باشه.
با مطلبی با عنوان”عید نوروز از نگاه دین”بروزم.
منتظر نظرات ارزشمندتون هستم.
یا علی
[پاسخ]