در دورانهای افزایش قیمت نفت، عموما یک نوع جو ناپایدار در حوزه اطلاعرسانی به وجود میآید که چه بسا میتواند معلول همان اوضاع و احوال باشد. در این مقاطع، آشوب اطلاعاتی و آماری حادث میشود که البته تحلیلگران و کارشناسان را در ارایه آنالیزهای خود، دچار مشکلات اساسی میکند. حتی مشاهده شده که در مورد یک فاکتور یا عامل خاص، دو یا چند آمار کاملا متناقض ارایه میشود.
در این مقال، به نمونهای از این تناقضات اشاره میشود. بهعنوان مقدمه اینکه در بازارهای نفت و فرآوردههای نفتی دو موسسه بزرگ به نامهای <مورگان استنلی> و <گلدمن ساش> وجود دارند که در زمره موسسات معتبر هستند.
اخیرا یکی از کارشناسان موسسه مورگان اظهار داشته که بازار نفت دچار یک رکود بزرگ و سقوط عظیم شده که این امر به واسطه آهستهتر شدن رشد اقتصاد جهانی حادث خواهد شد گو اینکه معاملهگران بازارهای مالی نیز به یک اوج قیمتی خواهند رسید اما این اظهارنظر، دارای تناقض فاحشی با گزارش و تحلیل موسسه <ساش> است. در گزارش چندی قبل این موسسه، اظهار شده بود که بازار نفت، وارد یک دوره ابر افزایشی شده که از نظر افزایش میتواند مشابه دوره دهه 1970 (و شوکهای نفتی مربوطه) باشد. موسسه ساش، حصول به قیمتهای 105 دلاری را بعید ندانسته است. به نظر میرسد دلیل اصلی این تحلیل موسسه گلدمن ساش آن باشد که پدیده تقاضا در بازار نفت – حداقل برای آمریکا و چین- دچار یک حالت ارتجاعی شده است. جالب آنکه این پدیده با وجود افزایش و بالا بودن قیمتها هم بروز پیدا کرده است که در همین روزنامه و همین صفحه، اعلام کرده بودیم که افزایش قیمتها الزاما نمیتواند مطابق قواعد علم اقتصاد کلاسیک، منجر به کاهش تقاضا شود. در گزارش مورگان، از تضعیف تقاضا سخن رفته، حال آنکه در گزارش ساش، از افزایش شدید آن صحبت شده است اما از گزارشهای متفاوت که بگذریم، هماکنون که فصل تعطیلات فرارسیده و قاعدتا بازار سوختهای سبک پالایش (بنزین، سوخت جت و…) تحت فشار شدیدی قرار گرفته است عموما شاهد هستیم که به جز برخی آدرسهای عمومی، هیچگونه تحلیل دقیق و گستردهای از ضعف توان پالایش غرب در این خصوص، به چشم نمیخورد. به همین دلیل کمپانیهای نفتی که چارهای جز افزایش قیمت بنزین ندارند، عموما آن را به افزایش تقاضا در چین و آسیای شرقی ارتباط داده و خود را پشت سر اوپک مخفی میکنند. افکار عمومی نیز به همین خاطر علیه اوپک تحریک میشود. به هر روی موسسه ساش بر این اعتقاد است که برای تطبیق تقاضا و همپوشانی آن با قیمتها، باید چندین سال صرف شود و به این اعتبار حتی پیدایش مازاد ظرفیت را هم منوط به این پدیده دانسته است اما از سوی دیگر، موسسه مورگان معتقد است که کاهش تقاضا به هیچ روی از طریق قیمتها محقق نخواهد شد و باید راهکارهای دیگری نظیر افزایش بهرهوری، ذخیرهسازی و انرژیهای آلترناتیو را مورد توجه قرار داد.
همچنین در مورد عملکرد آتی و پیدایش سقف و کف قیمتها، این دو موسسه، اظهارنظرهای کاملا متناقض را ارایه کردهاند. موسسه مورگان بر این باور است که تولیدکنندگان انرژی، راه به تولید انرژیهای آلترناتیو خواهند برد که به تدریج، فشار رو به پایین را بر قیمتهای نفت وارد خواهد کرد اما موسسه گلدمن ساش میگوید که قیمتها در آینده به مرز 105 خواهد رسید که به تدریج با تاثیر تقاضا و کاهش آن، قیمتها هم رو به نزول گذاشته و در مرز 80 دلار متوقف میشوند که این قیمت 80 دلاری بهعنوان قیمت کف برای نفت محسوب خواهد شد.
ملاحظه میشود که برای دو پدیده اصلی بازار نفت
– یعنی چگونگی تاثیر روی تقاضای نفت و همچنین رفتار آتی قیمت نفت- دو سناریوی کاملا متناقض از طرف دو رقیب دیرینه ارایه شده است، دقیقا به همین خاطر است که برآوردهای موسساتی نظیر آژانس بینالمللی انرژی یا اوپک در برخی جهات کاملا متفاوت یا بعضا متناقض جلوه میکند