مثل عادت همیشگیات، دستهگل هر چقدر هم زیبا بود، سریع گلها را جدا میکردی.
به تو میگفتم: حیف نیست دسته گلی به این قشنگی را داری باز میکنی؟
میگفتی قشنگی به ماندگاری است نه کنار هم بودن و پژمردن.
برایت مینویسم اگر آمدی و خانه نبودم عید را با دسته گلی از بهار برای تو جا میگذارم….
بعد روی گلها مینویسم: قشنگی به عمر زیاد نیست به کنار هم ماندن و برای هم ماندن است …. تو که نباشی هیچ سالی شروع نمیشود.
بعد تو لابد خندهای روی لبت میآید و میگویی: باور نکن جدایی را … تکتک گلبرگها میروند لای کتابها …. مثل تمام روزهایی که رفتهاند و ما همچنان از آنها حرف میزنیم…
منبع: +