اینترنتگردی بدون حضور در فیسبوک چندان لطفی ندارد …
اما به قول آن منتقد سینما، دوستان واقعاً در «نشمهبازی فیسبوک» غرق شدهاند ..
سالهاست که من در همین سایت شخصی حضور دارم … و مدتی هم هست که در فیسبوک فعال هستم.
معمولاً مردم از دو طریق به همین سایت شخصی من مراجعه میکنند ….
یا همینطوری اتفاقی گذارشان به آنجا خورده
و یا دنبال چیز خاصی هستند و اطلاعاتی در سایت شخصی من به درد آنها می خورد …
در هرکدام از این دو راه، قاعدتاً خوشحال خواهم شد …
اما در فیسبوک قضیه کاملاً متفاوت است …
قاعدتاً تعدای «دوست» در فیسبوک دارم … اما به جرات میگویم که سلیقه و طرز فکر و عقاید و اطوار 90 درصد از آنهایی که در فیسبوک با آنها «دوست» هستم، با من کاملاً متفاوت است . ..
و مسلماً خیلی از آنهایی که با همدیگر «دوست» هستیم نیز، همین عقیده را در مورد من دارند.
بنا به هر دلیل، یک درخواست دوستی ارسال شده و باز هم بنا بر همین دلیلها، ناچار از پذیرفتن «دوستی» شدهایم ….
بنا بر محذوریتها، نمیتوان آنها را از فهرست دوستان حذف کرد … با عث رنجش خاطر میشود ….
الان هر روزه که به فیسبوک سر میزنم، با حجم زیادی از این مطالب سطحی و پیشپاافتاده و بیهویت روبهرو میشوم …. و متقابلاً این دوستان در مورد مطالب من هم نظری مشابه دارند.
الان چندین بار است که با خودم قرار میگذارم مدتی به فیسبوکام نروم.
این کار را انجام دادم و هیچ اتفاقی هم نیفتاد …..
جالب است که هیچکس از بین این همه دوست، حتی پیشنهاد تجدیدنظر در این تصمیم را نداد …
با این اوصاف، چه لزومی برای حضور در فضایی هست که هیچکس سراغی از تو نمیگیرد؟
وقتی حضورت باعث هیچ دلخوشیای نیست؛ و یا حتی نبودنات هم مایهی هیچ دلتنگیای نباشد، پس چرا هر روزه مثل دیوانهها قبل از هر چیز به حساب فیسبوکات بروی و ببینی دیگران چه دستمایههای آبکی و آبگوشتی برای اظهارنظرهایشان پیدا کردهاند.
البته یادم نرود که پیداکردن چند دوست قدیمی را مدیون همین فیسبوک هستم؛ ….. اما در مجموع، دلمشغولیهای بیشتر دوستان فیسبوکی، اساساً پایهی جدی ندارد.
یعنی چیزی در حد و اندازههای نالههای شبهروشنفکری است …. هرچه نباشد، عضویت در فیسبوک هم یکی از ابزارهای مدرنیته محسوب میشود.
البته دوستان بسیار خوبی هم در فیسبوک دارم که به مطالب جدی و اساسی و بااهمیت و سنگین میپردازند …. و از این مطالب بارها استفاده کردهام …. اما واقعاً حضور در فیسبوک با این شیوه، کمی آزاردهنده است ..
من معتقدم از وقعی که هر روزه به فیسبوک سر میزنم، کمی سلیقهی خوانش و «مطلبخوانی»ام دچار آفاتی شده است …
دوست دارم همیشه بهازای وقتی که در فیسبوک میگذارم، میزانی یادداشت و یا خبر و یا تحلیل و یا گزارش خوب و بهدردبخوری به تورم بیفتند.
اما در عوض به جای آنها، تعداد بیشماری عکس شخصی و خانوادگی و اخبار دروغ و راست و تصاویر عجیب و غریب و درددلهای کاملاً خصوصی و ویدیوهای مبتذل و امثال اینها میبینم … یک کلام فقط entertainment
آنچه که از همه بیشتر حرصم را درمیآورد، این share کردن جملات قصار و گزارههای فرامنطقی از بزرگان است … که بیشترشان جعلی است … حال آنکه خود shareکننده را میشناسیم و میدانیم که حتی اندکی به آن گزارهها باور ندارد ….
یکی از بچهها حرف خوبی میزد …. میگفت:
من بنا بر تجربه فهمیدم بیش از ۸۰ درصد ایرانی ها ایمان راسخ دارند که “خدا” در فیس بوک «اکانت» داره…
منتها با عکس و پروفایل تقلبی وارد میشه … همه رو هم «ادد» کرده.
شما نیگا کنید، همهی چیزایی که از خدا میخوان رو؛ میآن استتوس میکنن
این ایمانه دیگه ….. این اعتقاده.
خسته نباشین …. ادامه بدید…. خدا همین نزدیکی ست ….
شاید همین اکانت بغلی که الان لایکات کرد خدا باشه!!!
میخواهم برای مدتی در فیسبوک حضور نداشته باشم … تا ببینیم که بعدها چه خواهد شد.
ترجیح میدهم در همین سایت اصیل فعالیت کنم ….
یکی از چیزهای دیگهای که توی فیسبوک منو آزاد میده، اینه که مثلاً عکس یه بشقاب قرمهسبزی رو میذارن و بعد میپرسن این چند تا لایک داره.
[پاسخ]