فضای فیسبوک را اصلاً دوست ندارم.
من حدود پنج سال است که در فیسبوک عضو هستم اما هیچگاه به طور دائم و پیگیرانه در آن حضور نداشتهام.
برای یکی مثل من که طرفدار محیطهای جدی هستم، تحمل این فیسبوک خالهزنکی خیلی سخت است.
البته بیشتر همکارهای مطبوعاتیام، همواره جدی نوشته و مینویسند؛ اما مشکل این است که همهی آنهایی را که «اد» کردهایم، جزء همکارها نیستند. کلاً دغدغههایی از جنس فیسبوک را دوست ندارم.
البته یادم نرود که پیداکردن چند دوست قدیمی را مدیون همین فیسبوک هستم؛ اما در مجموع، دلمشغولیهای بیشتر دوستان فیسبوکی، اساساً پایهی جدی ندارد. بیشتر چیزی در حد و اندازههای چسنالههای شبهروشنفکری است. هرچه نباشد، عضویت در فیسبوک هم یکی از ابزارهای مدرنیته محسوب میشود!!.
دفعهی قبل با خودم قرار گذاشتم که دو هفته به فیسبوکام نروم. این کار را انجام دادم و هیچ اتفاقی هم نیفتاد. هیچکس از بین این همه دوست، حتی پیشنهاد تجدیدنظر در این تصمیم را نداد. با این اوصاف، چه لزومی برای حضور در فضایی هست که هیچکس سراغی از تو نمیگیرد؟
وقتی حضورت باعث هیچ دلخوشیای نیست؛ و یا حتی نبودنات هم مایهی هیچ دلتنگیای نباشد، پس چرا هر روزه مثل دیوانهها قبل از هر چیز به حساب فیسبوکات بروی و ببینی دیگران چه دستمایههای آبکی و آبگوشتی برای اظهارنظرهایشان پیدا کردهاند.
به این دلایل، یادداشتی در فیسبوکام نوشتم و اینبار یک ماه از بچهها عذرخواهی کردم که سری به آنها نمیزنم.
==============
اما یک نکتهی خیلی جالب که پیش آمد این بود:
یادداشت خداحافظی یکماههام را توی فیسبوک نوشتم و پست کردم.
داشتم sign out میکردم که دیدم یک آقایی به نام امیر برایم در همان لحظه پیغام گذاشته.
متن پیام امیر این بود:
«سلام. امیر هستم. از تیپ شما خیلی خوشم آمده. اگر «گی» یا «همجنسگرا» هستی، خوشحال میشم باهات آشنا بشم.
منتظرم. بای
امیر»
حالا شما تصور کنید قیافهی من رو بعد از خواندن این پیغام.
یعنی میشه کسی اینقدر بیسلیقه و کجسلیقه باشه که از «تیپ» آدمی مثل من خوشش بیاد؟
جلالخالق
سلام آقای نعمتاللهی
جانا سخن از زبان ما میگویی…
آقا خیلی مواظب خودت باش.
یا حق…
[پاسخ]
سلام. مزدک هستم. از تیپ شما خیلی خوشم آمده. اگر «گی» یا «همجنسگرا» هستی، واسه خودت باش، اگر نیستی هم فرقی نمی کند؛ خوشحال میشم باهات بیشتر صفا کنم!
منتظرم. بای
مزدک علی
[پاسخ]