«… من به تازگی دریافتهام- و این را در خواب فهمیدم- که بهخاطر یک انسان تازه که جور دیگری مرا صدا کند و هرم سوزان نفسهایش زیر گلویم را بیشرمانه بسوزاند، حاضرم این خانه و این شوهر و این بچه و باغ بزرگ پشت قیالهام را برای همیشه ترک کنم.
نه اینکه شوهرم بد باشد. نه …
باید از بیان این چیزها خجالت کشید و مُرد. اما من میگویم تا به خودم جرئت بیشتری بدهم.
نه اینکه آزادی روزمرهی خرید و گردش و دوستیکردن را نداشته باشم. نه …
اما وقتی میبینم دیگر کسی انتظار مرا نمیکشد؛ وقتی نیازکسی را به خودم؛ نه به همسر بودنم؛ نه به مادر بودنم؛ نمیبینم، یکهو انگار در برابر چشمهای گشاد خودمو دیگران گم میشوم.
خوب است که شوهرم شبها دیر میآید و فقط آنقدر فرصت داریم که در سکوت، شامی بخوریم و جلوی ماهواره بنشینیم و … هیچوقت از کتابهایی که خواندهام برایش حرف نزنم هرگز خوابهایم را برایش تعریف نکنم.
صبحها چهرهی جذابش را به صورتم بمالد و پول روزانه را روی میز توالت بگذارد و من به یاد صحنههای فیلمقارسی بیفتم که مردها پول فاحشگی را روی میز میگذاند و زن، از توی رختخواب با نگاه مرد را بدرقه میکند.
باعث خجالت و سرافکندگی است. اما من به چیزهای ممنوعی فکر میکنم که در هفت جد من و هفت جد شوهرم هرگز در هیچ خانوادهای رخ نداده است.
این فکرها بهخصوص وقتی در من زیاد شد که شوهرم آموخت میشود بهجای من، به گربهی دم شومینه مهربانی کرد و او را بوسید. روزی در همین حین به خودم آمدم و دیدم که ساعتها برای جلب فقط نگاه او، حرفهای بیربطی از اتفاقهای روزمرهی آپارتمان و … سرهم کردهام. اما او حتی یک بار هم سرش را بلند نکرد تا چشمهای بیقرار من را ببیند.
الان فکر میکگنم که هرچیزی میتواند عادت شود. حتی کتک خوردن. حتی راندهشدن از خانهی خود. حتی برخلاف فکرهای سرسختانهی گذشتهی خود عمل کردن.
درست مثل دفعهی اولی که شوهرم من را جلوی دیگران تحقیر کرد و بعد هم به قهقهه خندید و من حس کردم پوست تنم میشود داغ داغ داغتر. حالا نه اینکه او آدم بدی باشد….
زیرا او گاهی مرا جلوی دوستانش تحقیر میکند و من هم درست مثل تمام زنهای فامیل، با لبخندی ملیح او را دست میاندازم. انگار عادت کردهام. چون دیگر نه قرمز میشوم نه داغ…
هنوز احساس میکنم توانایی دوباره عاشق شدن و دوباره پوستریختن به وقت عشقورزی را دارم…»
برگرفته از مجموعهداستان «روز گودال» – نوشتهی خانم «شکوفه آذر»
نشر ققنوس – 1388
ای.میل ایشان: shokoofeh.azar@gmail.com
به نام خدای مهربان
سلام وروزشما بخیر
http://manmote.com/مدتی است در وبلاگ من ومتعه ام به نشانی
بحث جالبی شروع شده است تحت این عنوان که حسین فهمیده که امام خمینی(رضوان الله علیه)از او تمجید کرده است خودکشی کرده است وشهید محسوب نمی شود و عمل او هیچ توجیه شرعی ودینی ندارد.طراح این بحث یعنی جناب آقای ق مدعی است که چون حسین فهمیده با اسلحه خودش یعنی نارنجک خودش را کشته این انتحار وخودکشی است وحکم شهید را ندارد.بنده نظرات وفتاوای برخی فقهای عظام را جمع آوری کردم تا به پیشرفت بحث کمک کند.ولی مدیر وبلاگ به بنده اجازه نداد که این مطالب را کامنت بگذارم وبه اطلاع دوستان برسانم.اگر جرم من این است که خواسته ام حکم خدا ونظر دین را اززبان مراجع عظام وفقهای اعلام به همه برسانم،بنده به این جرم افتخار می کنم.قضاوت با خدای متعال است که مالک روز جزا ومالک همه چیز است.لکن خدا کند که حذف کامنت من وجلوگیری از بیان فتاوای مراجع تقلید وفقهای عظام از سوی مدیر وبلاگ بخاطر دفاع از دوست عزیزش جناب ق وکتمان حقیقت وحکم الله با نیت حفظ حیثیت و آبروی نداشته جناب ق نباشد.که اگر این باشد وای بر مسلمانی که دم از تدین وتقوا وتبلیغ دین وارشاد مسلمین وترویج سنت حسنه متعه می نماید ولی در مقابل نظرات متخصصان وکارشناسان دین که مخالف نظر خودش ودوست عزیز تراز جانش هست این گونه برخورد می کند.خداکند من اشتباه کرده باشم.
مبانی فقهی عملیات استشهادی وتفاوت آن با خودکشی وانتحار:
معنى انتحار از دیدگاه شرع :
انتحار از نظر شرعى عبارت است از اینکه کسى به دلیل حرص دنیوى و طلب مال و یا در حالت غضب و ضجر به قصد خودکشى، خود را هلاک کند. به طور کلى اگر انسانى براى یک امر دنیوى و با قصد خودکشى بدون اینکه توجیه شرعى یا عقلى داشته باشد، خود را از بین ببرد، در واقع دست به انتحار زده و خودکشى کرده است.
کسى که دست به انتحار مى زند، قصد و انگیزه الهى نمى تواند داشته باشد، فرد منتحر در مقام دفاع از ایمان و اعتقاد دینى اقدام به این کار نمى کند، بلکه عمل او نشانه بى ایمانى یا ضعف ایمان است. و با اقدام به خود کشى گناه کبیره مرتکب شده و گرفتار عذاب الهى مى شود.
کسى که دست به انتحار مى زند، هدفى جز نفله کردن خود و راحت شدن از گرفتاریهاى روحى روانى خود ندارد. و از جنبه اجتماعى نیز هیچ تأثیرى در رشد اجتماع یا مقابله با دشمن ندارد. اساساً چنین فردى با خود مشکل دارد و شخص ضعیف النفسى است که براى گریز از مشکلات و گرفتاریها و واقعیات زندگى، دست به چنین کارى مى زند و علاوه بر ظلم و ستم به خود، افراد خانواده خویش را نیز در رنج و تعب مى اندازد.
————————————-
تفاوت خودکشی وعملیات استشهادی از دیدگاه فقها:
آیت اللّه نمازى درباره تفاوت بین این دو مى گوید:
انتحار به معنى عرفى و رایج آن خودکشى است و داراى بار ارزشى نیست، عملیات استشهادى عبارت است از قیام جهت مقابله و انهدام مراکز و نیروهاى دشمن متجاوز علیه اسلام و مسلمین است که یک حرکت و عمل ارزشى ومقابله با ظالم و متجاوز است.
آیت اللّه مؤمن مى گوید:
انتحار خودکشى بى جهت شرعى است و عملیات استشهادى ملاک جهاد را دارد.
آیت اللّه گرامى در پاسخ به استفتایى که در این رابطه شده است مى گوید :
خودکشى معناى عام دارد لیکن وقتى به هدف اعلاى دفاع و جهاد انجام مى شود حالت تقدس پیدا مى کند و عنوان استشهاد به خود مى گیرد و موجب انصراف ادله حرمت قتل نفس از آن مى گردد
آیت اللّه نورى همدانى مى گوید:
جهاد در راه خدا (منظور عملیات شهادت طلبانه است) با خودکشى موضوعاً و حکماً فرق دارد.
—————————————
نظر برخی فقهای عظام در مورد عملیات استشهادی:
در یكی از استفتائات از آیهٔالله فاضل لنكرانی سؤال شده است: «آیا جایز است كه برای كشتن دیگران دست به انتحار بزنیم؛ مثل عملیاتهای انتحاری ملت فلسطین؟» ایشان در پاسخ نوشتهاند: «مسئله فلسطین مسئله دفاع است و دفاع از خود و حریم و ناموس و كیان اسلام به هر نحوی كه باشد، جایز است.»
آیهٔالله فاضل لنكرانی در جای دیگری توضیح بیشتری دارند. ایشان در جلد دوم جامع المسائل مینویسند: «اگر انسان احتمال دهد یا بداند كه دفاع او از جان خود یا بستگان خود منجر به كشته شدن خودش خواهد شد، باز هم دفاع جایز، بلكه واجب است. ولی نسبت به مال، اگر میداند كه دفاع او از مال منجر به كشته شدن خودش میشود، دفاع واجب نیست، بلكه احوط ترك است.»
همچنین ایشان در پاسخ به استفتایى که در آن مشروعیت عملیات استشهادى فلسطینیها مورد سؤال قرار گرفته بود، طى پیامى در فروردین 1375 ه . ش اقدام به اعمال شهادت طلبانه و دست زدن به هر نوع مقاومت و جهاد و آمادگى در مقابل اسرائیل را بدون حد و مرز واجب دانستند، متن پیام ایشان که همان روز در جراید کشور منعکس گردید چنین است:
بسمه تعالى
تجاوزات صهیونیستهاى غاصب و دشمن کیان اسلام و مسلمین بخصوص عملیات در جنوب لبنان و سایر مناطق آن از اهداف و انگیزه هاى توسعه طلبانه آنان بر اراضى اسلامى از نیل تا فرات، پرده بر مى دارد، و بر فرزندان اسلام در فلسطین اشغالى و سرزمینهاى لبنان بلکه بر همه فرزندان اسلام، جهاد و مقاومت و آمادگى در مقابل آنان به نحوى که مى توانند، واجب است و حد و مرزى ندارد
نظر آیت اللّه گرامى:
اگر طرد دشمن بدون عملیات استشهادى ممکن نباشد ظاهرا جایز مى باشد، و این مسأله طورى است که اگر جایز باشد واجب مى شود، زیرا اگر دفاع و جهاد واجب باشد و راهى جز آن نباشد و فرض هم بر جواز است، پس باید واجب باشد تا دفاع و جهاد تحقق پذیرد. بعید نیست مطلقات دفاع و جهاد از باب اهم و مهم دلیل جواز عملیات استشهادى باشد. گرچه در زمان معصومین(ع) موردى نداریم که کسى چنین عملى انجام داده باشد و مورد تأیید معصوم قرار گرفته باشد. لیکن با همه این احوال عقل و عرف عملیات استشهادى را در صورتیکه هیچ راه دیگرى براى دفع دشمن نباشد مصداق دفاع مى داند و مورد حدیث (من قتل دون ماله فهو شهید) و (من قتل دون عرضه فهو شهید) مى شمارد.
ایشان جواز عملیات استشهادى را مشروط به این کرده که تنها راه طرد و دفع دشمن باشد، و با وجود این شرط آن را واجب هم مى داند. و دلیل جواز این نوع عملیات را مطلقات دفاع و جهاد و عقل و عرف مى داند.
آیت اللّه موسوى اردبیلى:
ایشان عملیات استشهادى را در صورتى جایز مى دانند که مصلحت اهمى مثل دفاع از اسلام و مسلمین متوقف بر آن باشد، و لازم است با اجازه مجتهد جامع الشرایط انجام مى شود.
آیت اللّه مؤمن در این رابطه مى گوید:
«عملیات مزبور مصداق حمله جهادى است که به شهادت حمله کننده مى انجامد. بنابراین اگر امکان حمله اى که معلوم نیست به شهادت منتهى شود، نباشد جایز بلکه چه بسا واجب است» ایشان در مورد دلیل فقهى این نوع عملیات مى گوید: «جمع بین ادله جهاد و وجوب حفظ جان»، آن را اقتضاء دارد.»
آیت اللّه نمازى در مورد مشروعیت این نوع عملیات مى گوید :
عملیات استشهادى با تعریف و شرایط ویژه خود جایز است. آنچه ملاک جواز عملیات استشهادى است تحقق شرایط است، با تحقق شرایط، وجدان عمومى عملیات را یک ضرورت دفاعى مى شمارد، همانگونه که اکنون شرایط در فلسطین ضرورت آن را ترسیم مى کند.»
از نظر ایشان ادله فقهى عملیات استشهادى عبارت است از 1ـ عقل 2 ـ اطلاق ادله جهاد از آیات و روایات 3 ـ وجوب دفاع از حوزه اسلام و مسلمین 4 ـ وجوب دفاع از تعرض دشمنان به اموال و نوامیس مسلمانان»
آیت اللّه نورى همدانى :
ایشان عملیات استشهادى را یک نوع جهاد دانسته و مانند کار شهید محمدحسین فهمیده مى داند، ومى گوید: ادله جهاد شامل این نوع عملیات مى شود.
نظر آیت اللّه مکارم شیرازى :
هر گاه این کار تنها راه دفاع از جان و نوامیس مسلمین یا کیان اسلام باشد، اشکالى ندارد و کسانى که در این راه جان مى بازند شهداى فى سبیل اللّه هستند، ولى در تشخیص این موضوع باید نهایت دقت را به خرج داد.
————————–
چنانچه طالب بحث تفصیلی هستید می توانید در این آدرس همین موضوع وموضوعاتی مانند ترور و…را هم بیابید:
http:// http://www.hawzah.net/Hawzah/Articles/Articles.aspx?…1&id
…
ویا با سرچ ” مبانی فقهی عملیات استشهادی ” در گوگل به همین آدرس برسید.
موفق باشید.
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ خرداد 12ام, 1389 15:18:
سلام
به این مباحث علاقه و توجهی ندارم
ممنون در هر حال
[پاسخ]