يكي از محورهايي كه با استناد به آن ميتوان به جنبههاي معنادار آسيبشناسي رفتارهاي اقتصادي بنگاههاي بزرگ پي برد، اين است كه بر خلاف يک نظم منطقي و معقول، همهي تقصيرها و كاستيها عملاً به گردن آخرين حلقهي زنجيرهاي توليد يك كالا و يا خدمات انداخته ميشود.
براي مثال همين سرازير شدن آب از درون جويهاي آب به سطح معابر در روزهاي باراني و تبعات آزاردهندهي آن را در نظر بگيريد. بيشتر مردم در هنگام مشاهدهي اين وضعيت، فوراً شهرداري را مقصر قلمداد ميكنند؛ حال آنكه خود ما شهروندان با انداختن زباله در مجاري آب و بالطبع انسداد راههاي عبور آب باعث پيدايش آن مشكل شدهايم.
ولي به دليل اينكه وظيفهي تميز بودن معابر شهري بر عهدهي شهرداري است، بنابراين همهي تقصيرها هم به گردن شهرداري ميافتد. دقت داريم كه در روزهاي باراني، عموماً شهرداري فعاليت بيشتري را براي پاک كردن آبراهها صورت ميدهد.
به طور عام، ميتوان مصاديق كلانتري را از اين طرزفكر مشاهده كرد كه در يادداشت دیروز روزنامهی جهان صنعت به ذكر يكي از آنها پرداختهام:
===========================
اكنون سالهاست كه صنايع خودروسازي كشور با تبليغ فراوان و صرف هزينههاي گزاف، سعي دارد چنين تداعي كند كه صنعت فوق يكي از زيربناييترين صنايع كشور به شمار ميآيد.
هيچكس نميتواند منكر رشد كمي و كيفي اين صنعت در عرض سالهاي اخير باشد. هرچند از ياد نبريم با وجود حمايتهايي كه از اين صنعت به عمل آمده و در بسياري از مواقع مصرفكنندگان ايراني چارهاي جز انتخاب از ميان چرخهي توليدات داخلي خودرو ندارد؛ قاعدتاً نبايد شيفتهي اين پيشرفتها بود چرا كه اين وضعيت اساسا برونزا است و مآلا ناشي از عملكرد ترقيخواهانهي اين صنعت نبوده و بلكه ابتدا همهي شرايط به طور غيررقابتي به نفع اين خودروسازان فراهم آمده است.
اما در عين حال بايد به اين نكته هم توجه كرد كه رشد سرطاني اين بخش از صنعت كشور و عدم همسویی آن با رشد سایر بخشها، مسبب پیدایش معضلات عدیدهای شده است که شاید یکی از این مشکلات، همانا ارتباط بین تولید خودرو و میزان مصرف بنزین است.
البته با این فرض که تحلیل ما معطوف به بخش ایجابی این ارتباط است والا در خصوص رابطهی مثبت تعداد خودروها و مصرف بنزین در شرایط موجود که هیچ عقل سلیمی شک نخواهد کرد.
در نیمهی اول سال جاری در مقایسه با مدت مشابه سال قبل، شاهد رشد بالای هفت درصدی مصرف بنزین بودیم و این در حالی است که سیستم سهمیهبندی هم در تمام این دوره برقرار بوده است. یعنی با وجود محدودیت مصرف به نسبت دورههای قبل، باز هم رشد چشمگیری (تقریبا به اندازهی سالهایی که سهمیهبندی وجود نداشت) به چشم میخورد.
هرچند مدیران وزارت نفت و شرکتهای تابعه (خصوصا شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی) همواره دلایل عدیدهای برای توجیه این وضعیت بیان میکنند، ولی تحت هر شرایطی مسلما یک دلیل اصلی وجود دارد که به هیچعنوان نمیتوان از آن به راحتی گذشت. مثلا وقتی مقامات شرکت ملی پخش اظهار میدارند که یکی از دلایل رشد مصرف بنزین، ذخیرهی سوخت در کارتهای بنزین است؛ و یا وقتی که رشد مصرف را در تابستان هر سال ناشی از سفرهای تابستانی میدانند و یا خبرهایی میشنویم که قرار است افرادی که از بنزین خود استفادهی کمتری میکنند تشویق شوند؛ و یا آمارهایی از این گوشه و آن گوشه مبنی بر هدررفت فلان مقدار بنزین در ترافیک شهرهای بزرگ میشنویم؛ آنگاه به عنوان یک ناظر فهیم کاملا متوجه خواهیم شد که همهی این دلایل مختلف و عدیده، در یک «فاکتور» با یکدیگر اشتراک دارند که آن هم «تعداد خودرو»ها است……
اما وقتی با نگرهی دقیق و اصولی به این داستان نگاه کنیم، آنگاه اوضاع به شکل دیگری درخواهد آمد. اگر ساختار اقتصاد هر کشور را به مثابهی یک سیستم (به معنای تشکلی از اجزای مختلف که یک هدف مشخص را در قبال کارکرد مشخص هر جزء دنبال میکند) بدانیم، آنگاه بدیهی خواهد بود که هرگونه اختلال یا سوءرفتار در هر کدام از این اجزاء، نتیجهای به غیر از بروز انحراف از هدف اصلی سیستم به دنبال نخواهد داشت.
در اینجا لزومی به ذکر آمار ملالآور یارانههای سوخت و بنزین و امثالهم وجود ندارد، بلکه فقط یک سؤال اساسی مطرح میشود:
چرا باید تولیدکنندگان خودرو به آمار تولیدات خود افتخار کنند؛ حال آنکه مدیران شرکت پالایش و پخش (و همچنین شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی) باید همواره شرمندهی نارسایی در تولید و عرضهی بنزین باشند؟
چرا وقتی که مدیران شرکت نفت، آمار هزینههای میلیارد دلاری یارانهی سوخت را اعلام میکنند، همهی ما با دلخوری (و یا از روی عادت) در دلمان ناسزا گفته و کانال را عوض میکنیم؛ ولی وقتی یک آگهی بازگانی در مورد تولیدات جدید کارخانجات خودروسازی را میبینیم (که چندان هم «جدید» به معنای «بهروز» بودن نیست)، بلافاصله غریو تحسینمان بلند شده و در حالي كه امكانات معمول و متداول اتوموبيلهاي خارجي را به عنوان امكانات «پيشرفته»ي خودروهاي داخلي ميانگاريم، حاضر ميشويم از جان و دل بابت ميزان كمتري از آن امكانات، پول بيشتر و چند برابر بدهيم؟
چرا بايد خودروسازان هميشه رشد توليدات خود را به حساب «رشد صنعتي» و «اقتصادي» كشور گذاشته و به آن ببالند (گويي كه اگر رشدي در اقتصاد كشور حاصل آمده، مرهون آنان است و گردش چرخ اقتصاد كشور در گروي گردش چرخ خودروهايي است كه آنان ميسازند)، ولي شهرداري تهران بايد به خاطر كمبود فضا و تنگي معابر و آلودگي هوا، در مظان اتهام ناكارآيي قرار بگيرد؟
و بالاخره اين سؤال اساسيتر كه چرا مديريت كلان كشور، قادر به ايجاد همسويي و هماهنگي در بين بخشهاي مختلف نيست؟
مگر آن مديريت كلان، از توان توليد پالايشگاههاي كشور باخبر نيست؟
آيا آمار و برنامهي توليدات شركتهاي خودروساز هم به استحضار آن مديريت عاليه نميرسد؟
مگر نه اينكه راهبرد اساسي بخش انرژي كشور، همانا سياست بهينهسازي مصرف سوخت در بخش حمل و نقل است؟
مگر ميزان مصرف سوخت خودروهاي توليد داخلي، مشخص نيست؟ و تازه آن ها كه مصرف استانداردي را دارند، عموماً چند درصد از خودروهاي فعال موجود را شامل ميشوند؟
مگر هشدارهاي سازمان متولي محيط زيست در مورد فهرست خودروهاي آلايندهي توليد داخل را به گوش آن مديريت كلان نرساندهاند؟
پس با اين اوصاف چگونه ميتوان شاهد اين همه ناهماهنگي در بين بخشهاي متناظر بود؟ اگر برنامهي توليدات خودرو در كشور مشخص است، پس قاعدتا ميبايستي برنامهاي هم براي تامين بنزين آنها وجود داشته باشد. حال يا بايد اقدام به واردات بنزين كرد (كه به معناي از دست رفتن درآمدهاي عمومي كشور است) و يا توليدات پالايشگاهها را افزايش داد.
بر فرض كه معضل بنزين، رفع گردد. حال در مورد ايجاد فضاي لازم براي تردد اين خودروها، چكار بايد كرد؟ سالانه چه مقدار و چه وسعتي بايد از سطح شهر را تبديل به جاده و بزرگراه و اتوبان و خيابان كرد تا بتواند جوابگوي خودروهاي جديدالورود باشد؟
اي كاش شرايطي فراهم ميشد كه ميتوانستيم عملكرد هركدام از اين بخشها را با معيارهاي واحدي مورد سنجش قرار دهيم كه در آن صورت مسلماً بيشتر پديدههايي كه هماكنون شكل «محتوم» به خود گرفتهاند، به ورطهي چالشهاي جدي خواهند افتاد.
سلام پویا ی گرامیم. من به عنوان یک مصرف کننده، خودروهای ایرانی را ضعیف می دانم. ولی در مورد مشکل بنزین باید از شما که کارشناس اقتصادی هستید بپرسم چرا به اندازه نیاز در این سال ها پالایشگاه نساخته اند؟ یعنی این کار صرفه ی اقتصادی نداشته است که حال باید سهمیه بندی را که به حق بهترین دوای مسکن و موقتی بود را تجربه کنیم؟ مشکل ترافیک و خیابان ها هم با تولید خودروی کمتر یا اضافه کردن بزرگراه و خیابان حل نمی شود. برخی چاره ی نهایی را واقعی کردن قیمت بنزین می دانند که این هم با توجه به ترس از واکنش های اجتماعی اجرا نمی شود. من از شما می پرسم یعنی ما که خود سرزمین نفت هستیم برای خرید نفت و بنزینمان در کنار این همه هزینه ی کمرشکن زندگی باید هزینه ی واقعی آن را هم متحمل شویم؟؟؟
[پاسخ]