فرض کنید شما دکترای ریاضیات کاربردی دارید.
یکی از بدترین پیشنهادهای شغلی برای شما این است که بخواهید مثلاً چهار عمل اصلی ریاضی را به یک مشت دانشآموز خرفت پررو، یاد بدهید.
حالا حکایت من و عباس خسروبیگی عزیزم است.
آقای خسروبیگی استاد دانشگاه است؛ ولی در کنار آن گرفتار آدم بیدانش و کمهوشی (یعنی خود من) شده تا مثلاً راه و رسم «سایتداری» را به من بیاموزد.
شاید متوجه شده باشید که من اسم همین سایت را از «نفت و اقتصاد و چیزهای دیگر» عوض کرده و به «خیال خواب» تغییر دادم. مدتی گذشت و نمیدانستم چرا «فید» سایتام از کار افتاده است.
به هر حال موضوع را با عباس عزیز در میان گذاشتم و بعد از کلی مصیبت، مشکل را پیدا کرد (جالب است که به او اطلاع نداده بودم که اسم سایت را عوض کردهام!).
حالا بیزحمت شما هم در «فیدخوان» خودتان، اسم جدید را جایگزین کنید و یا دوباره روی علامت اشتراک مطالب کلیک کنید و به عبارتی از اول مشترک مطالب باشید.
از همهی شما عزیزان و همچنین از عباس خسروبیگی پوزش میخواهم.
سلام. در ادامه مطلب “خورشیدی که غروب کرد؟” با مطلب “کاش رستم اینچنین نمی رفت از شاهنامه” به روزم..راستی این پست شما در مورد من هم صدق کرد استاد
[پاسخ]
شکست نفسی می فرمایند!
[پاسخ]