چند روز پیش در مجلسی بودم …. یکی دو تا از آشناهای جوانمان هم حضور داشتند.
یکیشان را خوب میشناختم … جوان تحصیلکرده و خوشتیپی است …. خانوادهی تحصیلکرده و آبرومند و تقریباً ثروتمندی هستند … خودش هم گرایشهای سیاسی و فرهنگی و فکری خوب و مترقیئی دارد … مشکل مالی و پولی و اقتصادی و اخلاقی ندارد و کلاً به قول خودمان «آدم حسابی» است.
ارتباط زیاد و گستردهای نداریم …. کلاسیک و گاهی ای.میل و اس.ام.اس و دیدار در محافل و عروسیها و مهمانیها …. پایهی بحثهای سیاسی و فلسفی و ادبی است.
دورادور میدانستم به دختری تعلق خاطر دارد … خانوادهی دختر هم مثل خانوادهی خودشان آبرودار و تحصیلکرده و ثروتمند هستند … اما گویا شرط و شروطی در بین هست که دقیقاً نمیدانم چیست … فقط میدانم که این دو را کمی از هم دور نگه داشتهاند …
از قضا خانوادهی دختر (و ایضا! خود دختر خانم) هم کمی تا قسمتی مذهبی و بفهمینفهمی اندکی متعصب هستند …
به هر حال فکر میکردم حکایت دوری و صبر و تحمل و اینجور چیزها است …
========
توی همین مجلس، کمی با این پسر گرم گرفتم … سر درددلاش باز شد … از محدودیتها گفت و مصائب عاشقی و فرهنگها و آدمهای نیمهمتعصب …
گفتم خب! از این چیزها در رابطههای احساسی پیدا میشود …
ادامه داد و گفت که عاشق دخترک است اما بهعنوان یک مرد (البته از نوع خوشتیپ و سالم و پولدار) نیازهایی دارد و اینکه چرا بعضیها نمیفهمند که باید نیازهای او را در این سن برآورده کنند …
گفتم که باید صبوری کند … مزهی عشق به همین تشنگیها است …
گفت که این استدلال را قبول ندارد …. از چند تا از رابطههای موازی خودش با چند مادینهی مختلف برایم تعریف کرد …. و از کیفیت و کمیت آنها ….
سعی کردم بیتفاوت نشان بدهم تا توی ذوقاش نخورد ….
به او گفتم که چگونه ممکن است که «عاشق» دخترک باشد؛ اما باز هم دل به رابطههای جسمی و جنسی دیگر بدهد؟
گفت که دخترک را واقعاً دوست دارد؛ اما نسبت به فشار عریزه هم تاب تحمل ندارد … گفت که اگر دخترک تن به همان رابطهها بدهد؛ حاضر است همه را ول کند و فقط به رابطههای ساده و غیرپیشرفته بسنده کند …
مجلس تمام شد … و مدتی است که دارم به این فکر میکنم که چه بلایی بر سر آن صبوریهای افسانهای آمده است؟
چرا این نسل جوانهای امروزی حاضر نیستند در شرایط غیرمتعارف حتی همدیگر را محک بزنند و در تمام این مدت در تمنای وصال بمانند و در راه عشقشان پرهیز کنند؟
به قول سعدی علیهالرحمه:
گفت سعدی «صبر کن» یا «سیم و زر ده» یا «گریز»
عشق را یا «مال» باشد یا «تحمل» یا «سفر»
مادینه یعنی چه دیگر؟ یعنی زنی که بی عشق رفع نیاز می کند مثل جناب آقای ثروتمند روشنفکر تحصیلکرده شما احتمالاً؟ با این تعریف شما باید ایشان را هم نرینه خطاب کنید. اگر مایلید دلیلش را توضح دهید. من نمی فهمم! عقلم قد نمی دهد!
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ خرداد 23ام, 1392 11:04:
سلام صبا
البته خیلی چیزها را نمیتوان گفت … برخی از آشنایان مشترک من و آن جوان از بازدیدکنندگان این سایت هستند ….
خواستم زیاد بیآبرویی نشود …
باید بگویم که آن جوان با انواع و اقسام از جنس مخالف ارتباط دارد …
بیوه … دختر …. زن …. خلاصه بیتجربه نیست ….
حالا این عبارت «مادینه» اشاره به همان انواع و اقسام دارد و قصد توهیم به هیچ شخص یا گروهی را نداشته و ندارم ..
ممنونم
[پاسخ]
واژه خوبی را انتخاب نکرده اید و البته توضیحی که دادید هم نشان از جنسیت زدگی بی دلیل شما دارد که شایسته یک روزنامه نگار امروزی نیست. اگر روزنامه نگار نبودید مطمئن باشید در این باره برای شما کامنت نمی گذاشتم. زنان انواع و اقسامشان بر اساس ارتباطی که با جنسی مخالف دارند تعیین نمی شود. این نوع نگاه به شدت مردسالارانه و تحقیرآمیز است اگر که نمی دانید. به هر حال دانستن به از ندانستن و به کار بردن است. پیشنهاد می دهم فقط به ارتباط داشتن دوستتان با جنس مخالف اشاره کنید و گر نه لطفاٌ واژه نرینه را هم درباره ایشان به کار ببرید و البته خودتان چون فقط یک نرینه به زن به چشم یک مادینه نگاه می کند و آن را اینگونه تعریف می کند. شما و انواع و اقسام دوستانتان را نمی شناسم اما من و دوستانم پس از خواندن این نوشته شما دچار حس تأسف به حال شمای به اصطلاح نمایشنامه نویس روزنامه نگار شدیم. به هر حال اگر از روی نادانی بوده قابل اصلاح است. برای دانستن و تغییر هیچ وقت دیر نیست. قصد تویهن نداشتم. فقط یک امر به معروف و نهی از منکر زبانی بود به منظور تلاش برای انسانی تر سخن گفتن و انسانی تر نوشتن و دوری از تحجر و عقب مانده گی و تعصبی زشت و زننده.
[پاسخ]
پويا نعمت اللهي پاسخ در تاريخ خرداد 25ام, 1392 7:26:
سلام صبا.
اول اين كه معلوم است قصد توهين نداشته و نداريد …
چرا وقتي كه داريم از يك نفر انتقاد مي كنيم؛ همه اش بايد بترسيم كه طرف روبه رو ما را متهم به توهين و اهانت بكند ….
من از انتقادهاي شما نه تنها ناراحت نمي شوم بلكه همه را با دقت مي خوانم ….
همانگونه كه گفتيد؛ قصد من اصلاً توهين به هيچ جنس يا گروهي نبوده است …
اما دوست داشتم هنگام انتقاد؛ دچار احساسات نشويم و احكام كلي صادر نكنيم …
راستش اين جاي كامنت شما را دوست نداشتم كه گفته ايد (و البته خودتان چون فقط یک نرینه به زن به چشم یک مادینه نگاه می کند و آن را اینگونه تعریف می کند) ….
چرا دچار احساسات و ارزش داوري (آنهم بدون شناخت) شده ايد …
به هر حال من خيلي خوشحالم كه براي تان مهم بودم و شما برايم كامنت گذاشتيد …
اما براي جلب نظر شما؛ مي خواستم متن همين پست را به دست شما بدهم تا براي من بازنويسي كنيد …
قول مي دهم اگر بي ادبانه و توهين آميز نباشد؛ آن را عيناً به جاي همين متن فعلي منتشركنم ….
پس منتظر مي مانم
قربان شما
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ خرداد 30ام, 1392 21:16:
با تشکر
[پاسخ]