چند روز قبل، دوست محترمی، مطلبی را از سایت شخصی آقای فرهاد جعفری برای من ارسال کرد و از سر لطف درخواست نمود که نظرم را نسبت به اظهارات آقای جعفری بیان کنم.
موضوع مربوط به دفاع آقای فرهاد جعفری از اظهارات آقای احمدینژاد در خصوص لزوم افزایش جمعیت کشور بود.
آن دوست محترم اجازه خواست که نقطهنظرات من را در وبلاگاش منعکس کند. اما من مخالفت کردم. مجدداً درخواست کرد که حداقل خودم در سایت خودم این قضیه را منتشر کنم.
بهرغم اکراهی که از این کار داشتم، اما بهاحترام آن دوست عزیز، کوتاه آمدم.
اما داستان از چه قرار است؟
همهی ما در جریان اظهارنظر آقای رئیس دولت مبنی بر اهمیت افزایش جمعیت در کشور و مخالفت ایشان با شعار «دوبچه کافیه» هستیم.
آقای فرهاد جعفری هم طی سخنان مبسوطی، از این عقیده دفاع کرده است.
بیشتر ما از مواضع سیاسی آقای فرهاد جعفری در جریان رقابتهای انتخاباتی و خصوصاً دفاعیات بیپروایانهی او از اقدامات و عملکرد دولت فعلی آگاه هستیم و خود من شخصاً در اینجا از این مواضع صحبت کردهام.
اما نکتهی مورد نظر من بیشتر به قضیهی دفاع از نظریهی افزایش جمعیت کشور برمیگردد.
متاسفانه آنچه که مایهی تاثر است اینکه طرفداران دولت فعلی (و یا حتی مخالفان دولت؛ از هر قشر و یا از هر نحلهی سیاسی و اجتماعی) چارهای جز غلطیدن در وادی سیاه و سفید ندارند. بهعبارت دیگر شما نمیتوانید بهعنوان یک طرفدار آقای احمدینژاد، به قسمتی از نظریات ایشان وفادار بوده و به قسمتی دیگر، انتقاداتی روا داشته باشید.
این الگو برای طرفداران آقای موسوی و کروبی هم صادق است. کافی است که دولت، طرفدار و حامی و مروج پدیده و یا نظریهای باشد. همین کافی است که طرفدارن آقای موسوی، بهیکباره مخالف همان نظریه باشند.
چنین رفتاری بهمعنای خداحافظی با مبانی نقد آگاهانه و علمی است.
چنین نیست که همهی اعتقادات و رهیافتها و نظریههای آقایان موسوی و کروبی (یا اساساً اصلاحطلبان) طابق نعلبهنعل و عین حق و حقیقت و تجلی واقعیت و صلاح باشد.
اما انگ «احمدینژاد»ی بودن بهخودی خود کافی است که هر ایدهی منتسب به «موسوی» را رد کرده و از آن روی برتابد. و البته حالت عکس هم برقرار است.
از بحث خود دور نشویم.
وقتی آقای احمدینژاد موضوع لزوم افزایش جمعیت کشور را مطرح کرد، بنا به همین اصلی که ذکر کردیم، مواضع طرفین بر اساس همین خطبندی مشخص شد.
من در اینجا قصد ندارم به مفاهیم و تبعات اقتصادی این نظریه اشاره کنم.
همچنین من شخصاً کارشناس علوم دینی نیستم و اطلاعی از نگاه اسلام در مورد پدیدهی افزایش «آگاهانهی» جمعیت ندارم. اما تا آنجا که از اخبار دیدیم و شنیدیم، اکثر مراجع وقتی در مقام استفتاء بر این نظریه قرار گرفتند، عموماً یا نگاه بیتفاوتی داشتند و یا آن را مشروط به اگرها و اماهای زیادی کردند (که تلویحاً بهمعنای عدم موافقیت با آن قابلتفسیر است).
اما موضع آقای فرهاد جعفری در مقام یک طرفدار احمدینژاد، ناخودآگاه قبول و پذیرش نظریهی افزایش جمعیت بود. اما مشکل در اینجا است که آقای فرهاد جعفری به تولیت نظریههای آقای احمدینژاد، ناگزیر از ارائهی فاکتهای «غیرواقعی» و «من درآوردی» بوده است.
من بر این اعتقادم که حتی اگر رئیسجمهور یک کشور، دارای درجهی پروفسوری اقتصاد هم باشد، اما الزامی ندارد که این رئیسجمهور، راساً در مقام یک «کارشناس» اقتصاد به ارائهی نظریات اقتصادی خود (و به عبارت دیگر تحمیل آنها) به بدنهی اقتصاد کشور باشد. اما ظاهراً آقای احمدینژاد، گاهی اوقات قرار است که یک اقتصاددان باشد و گاهی دیگر متخصص علوم اجتماعی است و گاهی هم یک نظریهپرداز سیاسی میشود و چهبسا گاهی هم خلعت «قضا» و ردای «فرهنگ» میپوشد و خلاصه ظاهراً ایشان یک علامهی جامعالاطراف است (چیزی که بارها صراحتاً خود ایشان هم بر آن صحه گذاشته است)
چنین وضعیتی هم در مورد طرفداران ایشان صادق است.
مثلاً همین آقای فرهاد جعفری هم بارها در مورد موضوعاتی نظر داده که هیچ سررشتهای از آنها ندارد. همین ناآگاهی است که باعث میشود به دام دفاع از شطحیاتی بیفتد که هیچکس و هیچ کارشناسی آنها را نمیپذیرد.
مثلاً همین داستان افزایش جمعیت، چیزی بود که آقای جعفری بدون داشتن هیچ مستند و یا اطلاعی از ماهیت قضیه، در مقام دفاع از آن برآمد. به همین دلیل بود که وی در هنگام دفاع از آن، به چنان دلایل خندهآور و سخیفی روی آورد که من شخصاً به جایگاه ایشان (بهعنوان کسی که حداقل چندین سال را بهعنوان یک روزنامهنگار و فعال مطبوعاتی مشغول بوده) تاسف خوردم.
دقت کنید که آقای فرهاد جعفری سعی داشته به نحوی این «لزوم افزایش جمعیت» را با پدیدهی «طبقات اجتماعی» گره زده و سپس با ذکر این نکته که از نظر تربیتی بهصلاح خانواده و بچهها است که «فرزند«شان تنها نباشد و … آنگاه نتیجه بگیرد که جمعیت کشور «باید» افزایش پیدا کند و این افزایش جمعیت هم بهنفع دموکراسی در کشور است!
اما وقتی گند موضوع درمیآید که یک نفر در کامنتهای ذیل همین مطلب در سایت وی، از ایشان سؤال کرده که
«آقای جعفری، با این اوصاف، چرا گذاشتهاید گلگیسو (که تنها فرزند آقای فرهاد جعفری است) تنها بماند؟
با این سؤال در واقع آقای جعفری در مقابل این پرسش قرار گرفته که «وقتی خودت به افزایش جمعیت اعتقاد داری، پس چرا اول از همه خودت اقدامی نمیکنی تا فرزند دیگری را به دنبا بیاوری؟»
اما جواب آقای جعفری هم در نوع خودش بینظیر است.
ایشان در جواب آن کامنت (نقل به مضمون)چنین نوشتهاند که:
آوردن فرزند جدید مستلزم موافقت زن و شوهر است! من مشکلی ندارم و مشکل اصلی (یا همان مخالف اصلی)، مادر گلگیسو است!
چنین جواب مسخرهای، به باور من نمودی از مغالطههای همیشگی و سیاست «یکی به نعل و یکی به میخ» است.
آقای جعفری در بیشتر یادداشتهایش (که عموماً سر و ته مشخصی ندارد و صرفاً پر از کلمات غامض و حشو و اضافات طولانی و خستهکننده است) به همین شیوه عمل میکند. مسیری را انتخاب میکند و با سرعت و با جسارت به پیش میتازد. کاری هم ندارد که آیا مسیر را درست انتخاب کرده یا نه؟ برای ایشان فقط رسیدن به ته خط و نتیجهگیریهای ناامیدکننده و اغلب یکسویه مهم است.
اما بهگمانم تنها مسئلهای که این روزها آقای جعفری را بهشدت آزار میدهد (طوری که از متن صحبتها و یادداشتهایشان پیدا است) اینکه هیچکدام از دو گروه سیاسی موجود در کشور (یعنی طرفداران دولت و مخالفان دولت)، هیچگاه او را «جدی» نگرفته و نخواهند گرفت.
عقاید آقای جعفری، همگی تاریخ مصرف دارند.
در معرکهی انتخابات که معمولاً سایتهایی از طرفین با محوریت تبلیغ از کاندیداهای خود به یکباره پیدا میشوند، مطالبی از ایشان در سایتهای هوادار آقای احمدینژاد منتشر میشد. اما دیگر خبری از نقطهنظرات آقای جعفری در هیچ رسانهی مهمی (البته بهغیر از گفتمگفت) نیست.
نظرات فرهاد جعفری، نه راهگشا است و نه کارشناسی. نه منطقی است و نه خالی از غرضورزی. نه بیطرفانه است و نه مستدل و محکم.
در یک کلام اینکه این عقاید، به درد هیچکس نمیخورد. نظرات ایشان، مدتمنقضی و بیمحتوا است.
من معتقدم به خاطر همین «جدینگرفتن» است که ایشان در سایت خود به کرات یادداشتهای طعنهآمیز و تندی مینویسد. به این امید که شاید توجهی را از دو طرف ماجرا به خود جلب کند.
دلیل دیگر اینکه همواره تاکید میکند که مخالفاناش، مدام در حال فحشدادن به او و زن و بچهاش هستند. از این تاکید هم به دنبال اثبات فرضیهای است که مثلاً طرفداران آقای موسوی و کروبی عموماً فاقد منطق بحث و تبادلنظر هستند و از بس استدلالهای وی منطقی و مستحکم! است که آنها به فحاشی و یاوهگویی روی آوردهاند.
اما واقعیت قضیه این است که هیچکدام از طرفدارن و مخالفان فرهاد جعفری، اصلاً عقاید او را «جدی» و «مهم» و «خاص» تلقی نمیکنند که بخواهند بر اساس آن در پی مباحثه باشند. این بدترین آفتی است که ممکن است یک «نظریهپرداز»! با آن روبهرو شود.
===================================
پینوشت: یک نکته را در پرانتز بگویم که آقای جعفری اخیراً هرجا که قرار است به عقاید طرفداران موسوی و کروبی حمله کند، صرفاً آن قسمتی را که قصد مخالفت دارد ذکر کرده و صریحاً لینک مطلب را ارائه نمیکند. اما وقتی قرار است از عقیده و یا گزارهای دفاع کند، حتماً لینک آن مطلب را هم ذکر میکند. دلیل این کار را نمیدانم و نمیخواهم که بدانم. اما هرچه باشد احتمالاً با مبانی لیبرالدموکراسی! سازگاری کمتری دارد تا با مبانی افراطگرایی که حتی از ذکر لینک مخالفان هم میهراسد.
بي خيال پسر. تو بايد داستان بنويسي. حسابي كار كني. ذهنت رو از اين چيزا پاك كن. البته يادداشت خوبي نوشتي. فدا
[پاسخ]
نمي دونم چرا نمي تونم در اين باره اظهار نظر كنم .
موفق باشيد
[پاسخ]
خود شما هم كه در دام سياه و سفيد افتاده ين. به استفاده از سورهاي عمومي دقت كنيد:
– “اما واقعیت قضیه این است که «هيچكدام» از طرفدارن و مخالفان فرهاد جعفری، «اصلاً» عقاید او را «جدی» و «مهم» و «خاص» تلقی نمیکنند که بخواهند بر اساس آن در پی مباحثه باشند.”
– «هیچکدام» از دو گروه سیاسی موجود در کشور (یعنی طرفداران دولت و مخالفان دولت)، «هیچگاه» او را «جدی» نگرفته و نخواهند گرفت.
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ مرداد 20ام, 1389 14:49:
سلام
ممنون از اینکه کامنت گذاشتید:
اما در مورد این موضوع، من بر اساس شواهد و قرائنی که میبینم، اظهارنظر کردهام.
آیا نقطهنظرات سیاسی و اظهارنظرهای ایشان، جایی منتشر میشود؟ البته غیر از سایت خوشان.
هرجا هم که از او یادی میشود، صرفاً در باب کتابشان است؟
چرا هیچکدام از سایتهای اصولگرا، چیزی از ایشان منتشر نمیکنند. و
آیا نشانهای دارید که با وجود طرفداری بیحد و مرز از ساختار دولت فعلی، این همه افاضات او را جایی منعکس کرده باشند؟ …
و البته خیلی موارد دیگر ..
به هر حال از اظهار نظر شما متشکرم.
[پاسخ]
جفنگیات تین مردک رو دیدم (bbc) گویا ایشان توبه نامه مینویسد حال گناهش چه بوده بماند هر کسی که چیزی مینویسد ارزش نویسندگی ندارددر فلانجا نشستن و از احمدی نژاد مجیز گفتن کار هر ننه قمری میتواند بود مرد آنست که احمدی نژاد رادر ایران تحمل کنی
[پاسخ]