یادداشت روزنامهی جهان صنعت در اینجا یا در ادامه:
==================================
یکی از تبعات غیرقابل انکار در مقاطع کاهش قیمتهای نفت، آن است که بازیگردانان جهانی نفت، ظاهراً اقبال چندانی به سرمایهگذاری در بخش نفت پیدا نمیکنند؛ چرا که بازارهای نفت عملاً سیگنالهای اساسی خود را با توجه به عامل «قیمتها» ارسال میکنند و فینفسه در قبال کاهش تولید و یا عرضهی جهانی نفت هم بر همین اساس اقدام میشود.
به یاد داشته باشیم که ارزش سرمایهگذاری در بخشهای بالادستی و پاییندستی نفت، بر اساس میزان ارزش آتی وجوه جریانات درآمدی شکل میگیرد.
در سالهای گذشته و به خاطر بالابودن قیممتهای نفت، شاهد بودیم که ارزش سهام برخی کمپانیها بهشدت بالا رفت. این در حالی بود که اوپک و سایرین ادعا میکردند که بازار نفت با هیچگونه کمبودی از نظر عرضه مواجه نیست (و اوپک هماکنون هم مشابه چنین ادعایی دارد)
برای تبییین این پدیده، چارهای جز این نیست که به بررسی حوزهی انتظارات بازار در خصوص تراز آتی انرژی (یعنی تراز عرضه و تقاضا) بپردازیم. مثلاً در مورد آسیا و رشد مصرف نفت در این منطقه، بیشتر ناظرین نفتی بر این عقیده بودند که رشد جاری عرضهی نفت قادر خواهد بود تا تقاضای مورد انتظار را برآورده سازد. از سوی دیگر، تقاضای انرژی هم دارای کشش قابلتوجهی در قبال درآمد است (مثلا برخی میگویند که به ازای ده درصد افزایش تولید ناخالص داخلی، به همین میزان تقاضای انرژی هم افزایش مییابد).
صرفنظر از هرگونه آمار و صحت و سقم آنها، باید به این نکته توجه داشت که در حال حاضر حدود یک و نیم میلیارد نفر از نفوس دنیا، دسترسی مناسبی به انواع انرژیهای تجاری ندارند و اگر قرار باشد اینگروه به انرژی مناسبی دسترسی پیدا کنند، آنگاه میزان تقاضا به شدت بالا میرود.
در حوزهی تقاضای انرژی، میدانیم که بازارها نسبت به افزایش همسو و همسنگ عرضه در تقابل با تقاضا اطمینان چندانی ندارند. یکی از دلایل آن، همانا رفتار سرمایهگذاری کمپانیهای بزرگ نفتی است. این شرکتها با تکیه بر توان سترگ مالی خود، میبایستی قاعدتاً مبالغ فوق را در بخشهای بالادستی سرمایهگذاری میکردند. اما به نظر میرسد که این فرآیند در طول سالهای 2001 تا 2008 به نحو احسن و اکمل صورت نگرفت و احتمالاً به همین دلیل است که در حال حاضر افزایش عرضه هم رونق زیادی ندارد.
در بخشهای پاییندستی هم اوضاع به همین منوال است؛ چرا که اولویت هم با بخشهای بالادستی است.
وضعیت فعلی حاکی از این است که ادعاهای این کمپانیها مبنی بر سرمایهگذاریهای فراوان در بخش عرضهی نفت، چندان قرین به واقعیت نیست. البته دقت داریم که تصمیم اوپک در حفظ تولید فعلی خود، عملاً نتایج قابلتوجهی در بخش قیمتهای نفت ندارد (هرچند در مقاطعی که قیمت ها هم بالا بود، تصمیمهای اوپک در افزایش تولید خود، منجر به کاهش قیمتها نشد)
اکنون که بازارها علائمی دالّ بر افزایش ظرفیتسازی از طرف کمپانیها دریافت نکردهاند، آنگاه نباید انتظار داشت که قیمتها هم بهنوبهی خود روند صعودی را در پیش «نگیرند».
از طرف دیگر هنوز در مورد اینکه افزایش قیمت نفت بتواند تاثیری بر کاهش رشد مصرف داشته باشد، هم گزارش مستدلی در دست نیست و حتی اگر چنین گزارشی هم باشد، شاید بتوان آن را به تقاضاهای فصلی نسبت داد .
اما در خصوص افزایش سرمایهگذاری در بخشهای پایین دستی نفت، میتوان اظهار داشت که قیمت تمامشده و هزینهی پالایشگاهی، بهواسطهی عواملی نظیر بهکارگیری نفتخامهای سنگینتر و نامرغوبتر دچار افزایش میشود. بدین لحاظ، سرمایهگذارن این حوزه عموماً شاخصهای مالی و اقتصادی مربوطه را (نظیر نقطهی سر به سر و یا قیمت تمامشدهی تولید انواع فرآوردههای نفتی و امثالهم ) به دقت بررسی میکنند؛ گو آنکه احداث پالایشکاههایی که به امر پالایش نفت خام سنگین بپردازند هم، هزینهی بیشتری را روی دست سرمایهگذران باقی میگذارد.
در یک کلام اینکه سرمایهگذران نفتی با توجه به انتخابهای فراروی خود، اقدام به سرمایهگذاری میکنند. افزایش قیمت ها در دههی 1970 میلادی و سپس کاهش آنها در یک دههی بعد (و در حالی که سرمایهگذاریهایی هم بواسطهی بالا بودن قیمت نفت صورت گرفته بود) درسی تاریخی برای کمپانیهای نفتی است. در این میان شرکتهای ملی نفتی در کشورهای خلیج فارس هم مرتباً داعیهی «سرمایهخواهی خارجی» را سر دادهاند.
اینها میگویند که برای حفظ توازن عرضه و تقاضا میبایستی صدها میلیارد دلار سرمایهگذاری در کشورشان صورت گیرد.
سلام…این پست به افتخار و احترام شما اضافه شد…با سپاس از یاری سبزتان…ما را تنها نگذارید.
http://freemazdak.blogfa.com/post-11.aspx
[پاسخ]