آشنایی من با مهندس کیوان صمیمی به اوایل سال ۱۳۸۵ و ماهنامهی «نامه» برمیگردد. متاسفانه فرصت همکاری من با «نامه» بسیار کوتاه بود و بیش از ۵ ماه ادامه پیدا نکرد. این نشریه ی خوب در شهریور ۸۵ به گرداب توقیف افتاد؛ ولی ارتباط من با مهندس صمیمی هیچگاه قطع نشد.
بارها به مناسبتهای مختلف مانند برنامهی ملاقات با خانوادههای زندانیان سیاسی دربند، یا امضای بیانیهها و یا سایر فعالیتهای سیاسی… با ایشان در ارتباط بودم و باید در همینجا اعلام کنم که افتخار بزرگی برای من است که مدت (هرچند خیلی کوتاه) از زندگی حرفهای روزنامهنگاریام را تحت مدیریت مستقیم ایشان (به عنوان مدیر مسئول نشریه) کار کردهام.
در پی حوادث بعد از انتخابات و درست یک روز بعد از آن انتخابات (۲۳ خرداد) مامورین با مراجعه به منزل مهندس صمیمی، ایشان را بازداشت کرده و با خود بردند.
بعد از شش ماه از این بازداشت خودسرانه؛ اما یک هفتهای است که برای مراسم عروسی دخترشان به طور موقتی و با وثیقهی سنگین به مرخصی آمدهاند.
روز پنجشنبه فرصت مناسبی بود برای تجدید دیدار و اعلام وفاداری به آرمانهایی که مهندس صمیمی به خاطر آنها سالها دچار مضیقه و تنگنا و آزار و خون دل بوده است.
=========
پانوشت: مطلبی به قلم پریسا کاکایی ؛ برای پدرم کیوان صمیمی
از خواندن اين پست خيلي هيجان زاده شدم
خيلي دوست داشتم از نزديك چهره آقاي صميمي رو ببينم كه در همين حد هم خيلي ممنونم كه فراهم كردي ضمن خوشحالي از ديدار شما
از خواننده هاي دايمي نامه بودم يادش گرامي
راستي از سردبير چه خبر؟خوشحال تر ميشم اگه خبري ازش داشته باشم دوست دوران نوجواني و جواني و ……خلاصه از حدود 28 سال پيش
البته تا حدودي خبر دارم ولي متاسفانه ارتباط نه ناخواسته گمش كردم!
آقا پويا واقعا خوشحالم از اين آشنايي نوپا
[پاسخ]
من هم از نزدیک ایشان را میشناسم و ارادت زیادی به ایشان دارم.
خدا رحمت کند پدر و مادرشان را که انسانهایی فوق العاده دوست داشتنی و شریف بودند.
اگر بازهم ایشان را ملاقات کردید سلام گرم بنده را به ایشان برسانید. البته پیجوی احوالشان بودیم…
[پاسخ]
برگشتم…
[پاسخ]
آقا پویا سلام
یه نظر گذاشته بودم که ازش خبری نیست
از دکتر هم خیلی وقته خبری ندارم علیرضا رو میگم نگرانم کرده.
[پاسخ]
حال آقای صمیمی خوب بود یه چند هفته ای را با هم بودیم.
[پاسخ]
این تپله شما هستین؟
چه چهره بامزه ای دارین.
[پاسخ]