۱- چند روز پیش هینطوری بی مقدمه از زنم پرسیدم كه اگر كسی از تو( یعنی از زنم) سوال كند كه شوهرت ( یعنی خود من) كدام كارگردان را بیشتر دوست دارد ، آنوقت چه جوابی می دهی؟
زنم هم بدون فكركردن گفت : كریستف عزیزت ( این اسمی است كه زنم برای كیشلوفسكی انتخاب كرده ).
خوشحال شدم كه زنم در این مورد به سلیقهی من خوب وارد است.
قبلا در همین وبلاگ در خصوص مرحوم كیشلوفسكی و آثار او و همچنین نحوهی نگرش من به آثار این فیلمساز مولف ، صحبت كرده ام.
از ایشان تقریبا به غیر از فیلم” پرسنل “و فیلم های كوتاهی كه ساخته ، چیزی نیست كه من ندیده باشم. حتی مجموعهی ده فرمان را كه به اسم زیرنویس فارسی تهیه كردم( و زیرنویس انگلیسی داشت ) هم به طور كامل دیده ام.
2- علاقمندان به داستان و ادبیات معاصر حتما نام ” مصطفی مستور” را شنیده اند. به نظر من ایشان یكی از ستون های داستان نویسی كشور هستند. كتابهایی چون” استخوان خوك و …” و ” چند روایت معتبر” و تعدادی دیگر ، خصوصا رمان ” روی ماه خدا را ببوس” كه به چاپ 24 هم رسیده است را باید از جمله آثار بیرقیب مصطفی مستور برشمرد.
این همه را گفتم كه بدانید آقای مستور كتابی را به نام ” سرشت و سرنوشت” ترجمه كرده اند.
این كتاب مروری عمیقی در سینمای كیشلوفسكی است. كتاب را خانم ” مونیكا مور” نوشته و البته آقای مستور هم آنرا تحت نظارت و راهنمایی نویسنده ترجمه كرده كه توسط نشر مركز به چاپ رسیده است . ظاهرا كتاب ” سرشت و سرنوشت” هم مورد نظارتی داشته كه الحمدالله به خیر گذشت.
شاید باورتان نشود ، ولی وقتی كتاب را خواندم متوجه شدم كه از چه عناصری در سینمای كیشلوفسكی غافل بوده ام. به همین خاطر تصمیم گرفتم همهی فیلم های این بزرگمرد را دوباره ببینم.
آخه به خاطر همین كارهاست كه به من میگن یك مخاطب عام به تمام معنا.