مقالهی مشترک من و حمید نعمتاللهی با موضوع نقد کتاب «پرسشهایی از مارکس» که در شمارهی پاییز و زمستان فصلنامهی «نقد کتاب اجتماعی» شمارهی ۱۵ و ۱۶ منتشر شده است.
==========
چکیده:
تحریفگران تاکنون بسیاری از دیدگاههای مارکس را دچار تغییرات بنیادی کردهاند. آنها چنین نمایاندهاند که آراء مارکس با مطلقکردن عامل اقتصادی، سایر وجوه زندگی معنوی انسان را از او دریغ میدارند. حالآنکه آراء او براساس یافتههای آماری و مطالعه تحولات اقتصادی سرمایهداری و رمزگشای سرمایهداری و کارکردهای درونی آن بوده و بههیچوجه یک یوتوپیای احساسی و عاطفی محسوب نمیشود.
مارکسیسم قبل از هرچیز، نقدی بر ساختار اقتصادی سرمایهداری است. وجه مسلط ایدئولوژی در تمام جوامع طبقاتی، اساساً نگرش و جهانبینی طبقه حاکم را بازنمایی کردهاست. تکامل تاریخی جامعه، خارج از خواست و رشد و بلوغ طبقات اجتماعی و تکوین نیروهای تولید هرگز محقق نمیشود.
کتاب نشان میدهد این ایراد تاریخی بر مارکس ناظر به اینکه همهچیز به یک عامل اقتصادی گره میخورد، کاملاً اشتباه است. مارکس همواره رویکرد انتقادی نسبت به جزماندیشی، نظامیگری، ارعاب و ترعیب و استفاده خودسرانه از قدرت دولتی داشته و هرگز به فاتالیسم انفعالی قرون وسطی و همچنین موجبیتگرایی اعتقاد نداشت.
آنچه که نویسنده این کتاب در توضیح مارکسیسم معتبر میداند، همانا اصل پلورالیزم در مقام تعلیل رویدادهای تاریخی و اجتماعی است.
================
برای دیدن فایل پیدیاف مقاله، اینجا کلیک کنید.