یادداشت امروز من در روزنامهی شرق به موضوع مخاطبشناسی مجاری اطلاعرسانی زلزلهی تهران اختصاص دارد.
مقدمتاً این که در این باره چهار جریان اطلاعرسانی وجود دارد.
جریان اول همان رسانهی ملی است
جربان دوم مربوط به دکتر زاردع از پژوهشکدهی بینالمللی زلزلهشناسی است.
جریان سوم مربوط به آن شهروند خراسانی (آقای برهمند) که مدعی است میتواند زلزله را با ۷۰ درصد دقت پیشبینی کند
و جریان چهارم هم فایلهای صوتی منتسب به شخصی به نام آقای محمد معصومی است که نظریات خود را در قالب چند فایل صوتی در تلگرام منتشر کرد و جریانساز شد.
یادداشت حاضر نگاهی به مقولهی مخاطبشناسی از منظر این جریانها دارد.
================================
متعاقب وقوع زلزله ٢٩ آذر چندین جریان رسانهای در راستای اطلاعرسانی این رخداد (از مجاری مختلف) فعال شدند.
جریان رسانهای اول (که اینبار نیز از سایر رسانهها عقبتر بود) در قالب جریان رسمی و دولتی ستاد مدیریت بحران است. این تشکیلات طبعا اخبار خود را از طریق صداوسیما و شبکههای رسمی به اطلاع مخاطبان میرساند.
جریان دوم، از سوی یکی از استادان مرکز پژوهشهای زلزله بود و جریان سوم نیز متعلق به یک شهروند خراسانی که گفته میشود آشنایی مقدماتی هم با مبانی زلزلهشناسی ندارد و صرفا عضو انجمن مخترعین در آن استان است و مدعی است که میتواند با دقت ٧٠ درصد زلزله را پیشبینی کند.
جریان دوم بعد از وقوع زلزله ٢٩ آذر در کانال خود اعلام کرد که پس از رخداد زلزلههای اخیر تعداد اعضای کانال تلگرامی ایشان (که برای انتشار مقالات و مصاحبههای خود در تلگرام درست کرده بودند) به حدود سه هزار نفر رسیده ولی تعداد اعضای یک کانال مدعی پیشبینی زلزله (یعنی جریان سوم) به تعداد صد هزار نفر (بیش از ٣٠ برابر تعداد اعضای کانال جریان اول) رسیده است.
جالب است که از آن موقع تاکنون تعداد اعضای کانال جریان دوم به شش هزار نفر رسیده اما تعداد افراد عضو کانال سوم به ٢۶٠ هزار نفر افزایش یافته است.
سؤال اساسی این است که چرا کانال تلگرامی یک کارشناس برجسته با مقالات بینالمللی در زمینه زلزله، مورد توجه قرار نمیگیرد و درعوض کانال متعلق به جریان سوم (که گویا یک معلم است) با استقبال مردم مواجه میشود؟
صرفنظر از پاسخهای متعددی که هرکدام از ساحتهای علم میتوانند به این سؤال داشته باشند، بهنظر میرسد قسمتی از پاسخ را باید در حوزه علوم ارتباطات جستوجو کرد.
یک دلیل اصلی را باید در مدیریت اطلاعرسانی این جریانها دانست. جریان دوم در عرض این چند روز تعداد زیادی متن و فایلهای متنی و تصاویر و ویدئوهای سبک و سنگین و انواع محتواهای گوناگون را به صورت متوالی و بدون هیچگونه نظم و ترتیب یا دستورالعمل خاص در کانال خود بارگذاری میکند. مخاطب عام و شهروندان عادی (حتی اگر تحصیلات دانشگاهی در رشتههای مختلف داشته باشند)، قادر به درک دقیق و درست محتواهای منتشره در کانال جریان دوم نیستند.
اما جریان سوم به صورت بسیار ساده و روان با ادبیات عام و روزمره، توضیحات مدنظر خود را ارائه میکند. اما به موازات این سه جریان، یک جریان موازی دیگر نیز در رسانههای اجتماعی سروصدا کرد. چندین فایل صوتی از سوی شخصی که مدعی است «مدت ٢۵ سال روی زلزلههای ایران کار کرده» و «اطلاعاتی دارد» و «زلزلههای اخیر را کارشناسی کرده است» به سرعت در تلگرام دست به دست میشد.
فحوای سخن منتشرکننده این بود که تهران بهواسطه یک زلزله بین ٧ تا ٧,۵ ریشتر ویران و نابود نمیشود. سازههای تهران آسیب میبینند ولی نابود نمیشوند و پدیده «کولاپس» یا ریزش کامل وقوع نمیدهد (البته به غیر از بافتهای فرسوده). او در انتهای صحبت خود خواستار استفاده از تجهیزات ایمنی برای قطع آب و برق و گاز و هشدار در زمان زلزله شده است.
چند ساعت بعد متنی منتشر شد که مدعی بود صاحب فایل صوتی یک تاجر و فروشنده دستگاههای مرتبط با زلزله بوده و او را یک «کاسب زلزله» نامیدند.
صاحب این قلم هیچ دانشی در حوزه مطالعات زلزله نداشته و با صاحبان جریانات فوق نیز هیچگونه آشنایی و قرابت (به هیچ شکلی) ندارد و طبعا در مقام قضاوت پیرامون صحت و سقم ادعای هیچکدام از آنها برنمیآید. اما واقعه زلزله در تهران به خوبی یکی از جلوههای اهمیت مدیریت رسانه و مدیریت مخاطب را آشکار کرد. نکته اساسی از منظر علوم ارتباطات همانا شیوههای مدیریت مخاطب و تولید و انتشار محتوای رسانهای مناسب است. تکنیکهای تولید و ارائه محتوا در کنار «ارزشها و نیازهای ذهنی مخاطبان» نقش بسیار مهمی در جذب و باورپذیری مخاطب دارد.
جریان چهارم (صاحب فایل صوتی) با بیانی شیوا و ساده، مخاطب را قرین آرامش میکند. گویی تمامی یافتههای زلزلهشناسی علمی و پیشبینیهای زلزلهای در تقابل با این سخنان، رنگ میبازد و مخاطب در نسیم راحتی خیال به سطوحی از اطمینان و رهایی و آرامش میرسد.
این نکتهای است که هیچکدام از مجاری رسمی و غیررسمی هرگز نتوانستند به ذهن مخاطبان خود القا کنند. به نظر میرسد دلیل توجه مردم، چیزی جز ضعف نهادهای اطلاعرسانی و تصمیمگیر (اعم از رسمی و غیررسمی) نیست. صاحب این صدا چیزی به مردم داد که همه انتظارش را میکشیدند.
او سعی کرد مردم را به آرامش برساند (امری که سایر جریانها توفیقی در آن نداشتند).
مسئولان رسمی ابتدا مردم را دعوت به خروج از تهران و زندگی در سایر نقاط تهران میکنند و در بار دوم میگویند که دعا کنید تا اتفاق بزرگتری نیفتد. اینگونه صحبتهاست که بار روانی دلهره زلزله را چندبرابر میکند.
به همین خاطر است که مردم عادی با علم به ضعفها، کاستیها و ناکارآمدیهای موجود، صرفا به آن جریان (یا شخص یا گروهی) روی خوش نشان میدهند که آنها را به آرامش بیشتری برساند؛ حتی اگر بر این باور باشند که این دلداریها، چندان واقعی نیست.
این موقعیت درس خوبی برای همه دستاندرکاران ( اعم از رسمی و غیررسمی) بود تا مقوله مخاطبشناسی و مدیریت تولید محتواهای رسانهای را جدیتر بگیرند.