راز دل بشنو

آیا برای شما هم پیش آمده که با شنیدن ترانه ای به یکباره از این دنیا و مافیهای آن خارج شوید و به گوشه های پنهان ذهنتان پناهنده شوید ؟ مرور خاطرات تلخ و شیرین گذشته ؟ یا  بازآوری آنها ؟  به راستی که یکی از  لذت بخش ترین لحظات زندگی برای من ؛ همین درنگهای کوتاه و بلندی است که در فراموش شده ترین وقایع زندگیم رخ داده است.

اگر این لحظات گذشته نبود؛ زندگی اکنون را چگونه تحمل می کردم.

می دانم با گفتن این حرفها حتما مرا جزء آندسته آدمهایی حساب می کنید که به خاطرات گذشته اشان دلخوشند.کسانی که همچنان سودایی مانده‌اند و به همین دلیل از عرصه جامعه کنار زده شده‌ و بنابراین از جریان عمومی زندگی خارج هستند. یا حداقل افسرده و منزوی تشریف دارند.

بگذریم … می خواستم شما را همراه با خودم به یکی از آن لحظات ببرم. با این ترانه که فکر کنم از آقای کریم فکور باشد و آهنگی از استاد همایون خرم که با صدای هایده اجرا شده است .

ای بی وفا  راز دل بشنو  از خموشی من  این سكوت مرا  ناشنیده مگیر
ای آشنا  چشم دل بگشا  حال من بنگر  سوز و ساز دلم را   ندیده مگیر
امشب كه تو  در كنار منی غمگسار منی سایه از سر من تا سپیده مگیر
ای اشك من  خیز و پرده مكش  پیش چشم ترم  وقت دیدن او راه دیده مگیر

دل دیوانه من به غیر از محبت گناهی ندارد خدا داند
شده چون مرغ طوفان كه جز بی پناهی پناهی ندارد خدا داند
منم آن ابر وحشی كه در هر بیابان به تلخی سرشكی بیفشاند
به جز این اشك سوزان دل نا امیدم گواهی ندارد خدا داند
ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من این سكوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر سوز و ساز دلم را ندیده مگیر

دلم گیرد هرزمان بهانه تو سرم دارد شور جاودانه تو
روی دل بود به سوی آستانه تو
تا آید شب در میان تیرگی ها گشاید تن روح من به شور و غوغا
روكند چو مرغ وحشی سوی خانه تو

ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من این سكوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر سوز و ساز دلم را ندیده مگیر

برای شنیدن آهنگ اینجا را کلیک کنید.

مطالب مرتبط

یک دیدگاه در “راز دل بشنو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *