نگاهی به این نمایش داشتم که در خبرگزاری هنرآنلاین منتشر شده است
===================
تئاتر در ایران، از بنبهی مالی و توان اقتصادی مناسبی برخوردار نبوده و بسیار کمتوقع و ساده (به لحاظ جنبه مواجههای آن) است. اما با این همه، هنوز “زنده” است و نفس میکشد.
در این میان آنچه که بتوان آن را “تولید” (معادل کلمه پروداکشن) محسوب کرد نیز؛ کمشمار است. با این اوصاف بهنظر میرسد “فاستوس ۲۰۱۶” را باید در زمره “تولیدات” نمایشی اخیر به شمار آورد.
داستان نمایش؛ سر راست است. فاستوس پس از یک سرگردانی هزار ساله، ناشی از فروش روح خود در پی رسیدن به قدرت؛ اکنون در آستانه خروج از تبعید؛ به دنبال برپایی یک جنگ است. در اساطیر کهن آمده که فاستوس تمامی علوم و معارف و آنچه را که بشر میتواند فراگیرد، فراگرفته اما اقناع نشده و به دنبال قدرت است. او روح خود را در قبال قدرت به شیطان میفروشد اما پشیمان میشود ولی کار از کار گذشته و تباهی او تازه آغاز شده است. فاستوس بدین منظور تعدادی از مشهورترین تبهکاران و سیاهدلان شخصیتهای اسطورهای دنیای باستان نظیر مدهآ، مدوزا، پرسه، مینوتور و آژاکس و مکبث را برای لشکر خود برمیگزیند. این ترکیب عجیبی است که در ابتدا و قبل از آغاز نمایش در بروشور ؛ ذهنیت تماشاگر را بهشدت تحریک میکند.
این شخصیتهای باستانی هرکدام قصهها و سرنوشتهای خاص خود را دارند که فقط “روایت” هرکدام از آنها در جای خود میتواند در حد یک یا چند کتاب (و حتی فیلم و نمایش) باشد. اما کارگردان در یکی از مصاحبهها اشاره میکند که نیازی به آشنایی کامل با این مقوله نیست؛ چرا که این نمایش هدف واگویه قصه آنها را ندارد.
این نوشتار قصد تحلیل گفتمان و با تحلیل محتوای متن را ندارد چرا که در مرحله اجرا، پرداختن به اثر دراماتیک، اساساً بر درام اولویت دارد. به عبارت دیگر در کنار طرح ارزشهای ادبی و گفتمانی اثر، چگونگی به تصویر کشیدن آنها نیز میبایست مورد مداقه قرار بگیرد. تکنیکهای بازیگری، شیوه کارگردانی، طراحی صحنه، لباس، نور، آکسسوار، موسیقی، ترکیببندی و تصویرسازی از مواردی هستند که از بُعد فنی مورد بررسی قرار میگیرند.
فاستوس ۲۰۱۶ را باید در جامعیت فوق مورد بررسی قرار داد. فاستوس شماری از گناهکارترین شخصیتهای اسطورهای را به خدمت میگیرد تا جهانی عاری از گناه بر پا سازد. روح تازه فاستوس، چیزی جز همین عصیان نیست. قدرت و عظمتی که حسب مورد از ترس، افسانه، هزار تو، جنون و توهم سرچشمه بگیرد، چیزی جز ورود به هزاره دیگری از تنهایی و فلاکت برای فاستوس به همراه نخواهد داشت. اکنون فاستوس با لشکرش؛ آماده حمله است. اما همه چیز خوب پیش نمیرود. “مفیستو” که مظهر شیطان است، با عوامل خود به راحتی این لشکر را به بند کشیده و از میدان خارج میکند. باز هم فاستوس باقی میماند و مفیستو.
طراحی صحنه
منظوفینیا را بیش از آنکه کارگردان بدانند، به عنوان یک طراح صحنه میشناسند. آثار او و سابقه تدریس دانشگاهیاش در زمینه طراحی صحنه باعث شده که این نمایش به تمام معنای خود جلوهای از رهیافتهای فنی و تجربی و علمی او در این حوزه باشد. به طور ویژه باید چند شاخصه اساسی را در طراحی صحنه این نمایش برجستهتر دانست.
اول این که طبق تعاریف کلاسیک، اگر طراحی صحنه را بهمثابه تجسد متن به تصویر دانست، آنگاه تصویرسازی الگوهای ذهنی منظوفینیا، موفق به ایجاد فضای مناسبی برای ارتباط تماشاچی شده است. واقعیت آن است که داستان نمایش، هرچند متکی بر شخصیتهای باستانی و اسطورهای است؛ اما هرگز قصهای مربوط به زمانهای گذشته نیست؛ بلکه مربوط به هر زمان و مکان در طول و عرض تاریخ است. این موضوع در واقع کارگردان را در برابر دوگانهای بسیار چالشآمیز قرار میدهد. آیا کارگردان باید تا حدامکان از واقعیتها پرهیز کند (از حیث کاراکترهای قصه)؛ و یا اینکه تن به یک طراحی تکراری و رئال و یا پستمدرن بدهد (از حیث جهانشمولی قصه)؟
نکته مهم و خلاقیت کارگردان در این است که بر خلاف روشهای متعارف، چیدمان را در خدمت فضا قرار میدهد. همین مورد است که احتمالاً هزینههای طراحی صحنه را افزایش داده است. به هر تقدیر ، طراحی صحنه منظوفینیا را باید یکی از حسابشدهترین طراحیهای اخیر دانست؛ کما این که نباید از نقش تحمیلی “متن” بر “طراحی” نیز غافل ماند.
به طور ویژه موضوع طراحی گریم و لباس نیز در همین چارچوب قابل بررسی است. متن نمایش در واقع گریزی از گریم سنگین و چندلایه باقی نمیگذارد اما باید به موضوع هزینهها و همچنین بضاعت تکنیکی این عناصر در تئاتر ایران هم توجه داشت. با این فرض، طراحی و اجرای لباس و گریم نمایش هم کاملاً متناسب با نقشها حرکت میکند.
طراحی نور
منظوفینیا سالهاست دانشجویان زیادی را در مباحث “طراحی نور” تعلیم داده و اکنون نمایش “فاستوس ۲۰۱۶” فرصت مناسبی برای دانشجویان تئاتر است تا آنچه را که در عالم تئوریک از او آموختهاند؛ این بار به چشم خود نیز در عمل مشاهده کنند.
تا آنجا که به ساحت تئوری و نظریه مربوط میشود، زوایا و رنگ نور؛ نقش و تاثیر فراوانی در معرفی جسم و همچنین روحیات شخصیتها دارد. این مهم در ایجاد فضای عاطفی مورد نظر کارگردان نیز تاثیرگذار است.
کارگردان به طور دقیق و حسابشدهای با پردازش نورهای خاص در هر صحنه، عملاً احساس تماشاگر را آماده پذیرش رویدادها میکند. در این جا کارگردان وارد “مناسبات قراردادی” با مخاطب میشود. پرتوهای نور قرمز که در هر بار ورود مدهآ به صحنه پرتوافکن شده از این دسته است. و یا برخی تاشههای نارنجی و متقاطع روی صندلی فاستوس و اسباب واگنر که خیلی درونی و ظریف، تقابل این دو شخصیت را به تصویر کشیده است؛ امری که فقط در لحظات پایانی نمایش، تحقق عینی آن آشکار میگردد.
تسلط منظوفینیا صرفاً به همین کارکردها خلاصه نمیشود. در واقع کارگردان از ابزار نور به عنوان نظامی از نشانهها استفاده کرده که قواعدی بین آنها حاکم است. در واقع رمزگانی از نشانهها است که برای تبادل معناها در زمان و مکان به کار میرود. قطعاً عامل نور؛ از حیث نشانههای بصری؛ موظف است تا بخشی از بار انتقال معنا را به دوش کشد. در صحنه ابتدایی، گویی تاشهای نارنجی از روبرو به فاستوس میتابد که نشانه شفافیت اوست ولی از یک سو بر واگنر تابانیده میشود که نیمی از چهره او را در تاریکی فرو میبرد و این در واقع همان نیمه پنهان است که در پایان نمایش آشکار میشود. به بیان دیگر، هر دو عامل “کد گذاری” و “شکستن کد” یا همان code و decode توسط نور صورت میگیرد.
اساسا “نشانه” صورت مادی دارد که به چیزی از بیرون خودش دلالت میکند. این نحوه کارکرد و کاربست نشانهها است که منظوفینیا به خوبی و استادی از پس آن برآمده است.
بازیگری و فرم
به طور اعجابانگیزی بهنظر میرسد در این نمایش دو فاکتور “بازیگری” و “فرم” با یکدیگر تنیده شده است. شاید یکی از انتقادات وارد بر این نمایش را بتوان از همین جنبه دانست. متن این نمایش اگر نگوییم “خیلی فاخر”؛ اما در سطح “فاخر” است. یکی از بازیگران نمایش در مصاحبهای گفته بود که حدود شش ماه وقت جهت تمرین و آمادگی برای پذیرش و اجرای نقش صرف شده است. این گفته تاییدی است بر اینکه اینگونه متنها بازیگر را در تقابل با زیست برآمده از متن، بهشدت درگیر میکند.
بهقول یکی از منتقدان، “هنر” بهمثابه “خلق” است و “خلق” نیز حرکت در راستای تکنیک است. یعنی تکنیک وقتی به فرم گذار میکند که اساسا این نیاز قوام یافته و زیسته شده باشد.
گفته میشود که هر پدیده “متعین”، اساساً “فرم” خود را میزاید . ارتباط این دو نیز از طریق “زیست” با موضوع حادث میگردد تا خالق بتواند حس مورد نظر خودر را القا نماید.
تاکتیک مالتیمدیا را از همین منظر باید واکاوی کرد. هر آنچه که فرم محسوب شود، در کار از شیوه اجرا برمیآید. در این خصوص ردیابی ذهنیت منظوفینیا کاری بسیار مشکل است. باید دقت کرد که برای مثال استفاده از تاکتیک مالتیمدیا، به احتمال بسیار زیاد از منظر کارگردان، ناشی از تحمیل شیوه اجرا است و نه متن.
لذا نباید چالشهای جدی کارگردان در این گستره وسیع از انتخابهای بعضاً چندسویه را “نادیده” گرفت.
با این وجود کلیت بازیگری در این نمایش را نمیتوان در حد سایر المانهای نمایش دانست. به غیر از دو یا سه بازیگر، سایر بازیگران دچار نقایصی در بازیگری هستند که شاید اساسیترین آنها، انقباضهای غیرضروری بدن در هنگام اولین ورود به صحنه و همچنین ادامه این وضعیت در استمرار بازیها باشد. البته بازیگران نمایش را به غیر از دو مورد استثنا، نمیتوان در شمار بازیگران حرفهای تئاتر محسوب کرد و شاید ایراد فوق نیز ناشی از همین واقعیت باشد. نباید از یاد برد که متن نمایش نیز تاثیر زیادی در نوع “مواجهه بازیگر با متن” و “مخاطب با بازیگر” دارد و تمرکز شدیدی را از بازیگر میطلبد.
در هر حال مشکل “باورپذیر نبودن شخصیتهای نمایش” را نباید منکر شد که چنانکه ذکر شد میتواند معلول عواملی از قبیل “عدم تجربه کافی” و “تحلیل درست نداشتن از شخصیتها” باشد که در دومی مستقیماً میتوان شخص کارگردان را مسئول قلمداد کرد.
به همین شیوه شاید بتوان اغراقهای موجود در گریم را نیز ناشی “عدم توازن و ناهماهنگی اجرا با گریم” دانست؛ اما این بدان معنا نیست که گریم، در خدمت نقش نیست؛ بلکه بیشتر ناشی از برخی نقایص بازی است.
موسیقی
نمیتوان به هیچ روی از ابداع بسیار دلپذیر کارگردان و طراحی و اجرای موسیقی زنده این نمایش به راحتی گذشت. آهنگسازی مناسب و ملودیهای متناسب با متن و همچنین استفاده از ارکستراسیون رنگارنگ را یکی از ویژگیهای برجسته “فاستوس ۲۰۱۶” برشمرد. اوج این تکنیک را باید در لحظه تقارن آوای سوزناک “مدهآ” با نوای کلارینت دانست که ضمن عبور او از طول صحنه، لحظات بسیار تاثیرگذاری را روبهروی مخاطب قرار میدهد. ورود دو موزیسین به روی صحنه؛ مقارن با ورود پرسئوس نیز از دیگر بدایع کارگردان و آهنگساز است.
واقعیت آن است که موزیک متن نمایش، به غیر از یکی دو موقعیت خاص، کاملاً در خدمت نمایش و موقعیتهای دراماتیک آن قرار دارد.
پیام نمایش:
فاستوس به جای بنا کردن حاکمیت زمین بر اساس مهربانی و زیبایی، به ابزار خشم و عصیان نیاز دارد. شیطان پس از بیرون راندن شخصیتها، بقیه را به بازی دعوت میکند. “بقیه”ای که میتواند هرکدام از انسانهای روی زمین باشند. سپس خود از صحنه خارج شده و دستیار قبلی فاستوس را (که اینک فاستوس را نفی کرده) با “بقیه” تنها میگذارد. فاستوس دیگری برای فردا پیدا خواهد شد.
از این حیث نمایش “فاستوس ۲۰۱۶” را باید اثری دقیق، خوشخوان و اصیل برای زمان حاضر دانست. شیطان و دستیارش آماده هستند تا نمایش را ادامه دهند.
فاستوس بعدی شاید من باشم؛ یا شما …. این بازی همیشه در طول و عرض تاریخ با روایتهای گوناگون، زیبا و غیرتکراری و در قالبهای متفاوت ادامه خواهد داشت.