تعطیلات نیمهی خرداد فرصت مناسبی برای مطالعه بود. جمعاً هشت تا كتاب خواندم. یك رمان و هفت مجموعه داستان.
رمان” ویران میآیی” اثر آقای” حسین سناپور” برایم بسیار جالب بود. نكتهی قابل توجه اینكه رمان در شش فصل تنظیم شده بود و نویسنده اشاره میكرد كه میتوانیم فصلهای این كتاب را هم از اول به آخر و هم از آخر به اول بخوانیم. داستان در مورد یك دانشجوی فعال سیاسی به نام روزبه است كه با یك دختر خیابانی آشنا میشود و دختر به خاطر علاقه به روزبه وارد فعالیتهای سیاسی میشود. بعد او را دستگیر می كنند و مدت بیش از دو سال از او خبری درز نمیكند و همه بر این گمان هستند كه او در زندان كشته شده است.
حال آنكه او آزاد شده و زندگی جدید ولی ناموفقی را در شیراز تجربه كرده و سپس به تهران آمده و در حال انتظار برای درخواست مهاجرت به كانادا است. در این مدت منشی یك مطب دندانپزشكی میشود و به طور اتفاقی یكی از دختران فعال سیاسی سابق را در مطب ملاقات میكند و در نهایت فصل اول كتاب( كه اگر از آخر بخوانید؛ میشود فصل آخر كتاب)، ماجرای دیدار و وداع با روزبه است كه در تمام این مدت فكر میكرده عشقش كشته شده است.
داستان در دههی 1370 میگذرد و اشارهی مستقیمی به فعالیتهای سیاسی دانشجویی در آن دوران و همچنین پنهانكاری و سازشگری سران جنبشهای سیاسی دانشجویان با دولتمردان دارد. حسین سناپور با ضرافت و دقت به این مهم میپردازد كه همهی آنهایی كه با اخلاص و صداقت وارد این كار شدند، در نهایت خسته و دلزده و افسرده و آسیبدیده به گوشهی خود خزیدند و در عوض، سران این جنبشها با زدوبندهای سیاسی، به پستهای مهم و نان و آب دار رسیدند.
از مجموعهی داستانهای كوتاهی كه خواندم، دو كتاب توجهم را جلب كرد.
اول كتاب” كاندیدای راستگوی تاریخ” نوشتهی آقای” مهدی احراری” كه نویسنده با زبان طنز، بیشتر معضلات اجتماعی و سیاسی معاصرمان را در قالب داستانهای كوتاه با ظرافت قشنگی به تصویر كشیده است.
و بالاخره كتاب” جیبهای بارانیات را بگرد” نوشتهی آقای” پیمان اسماعیلی” هم با 8 قصه از جمله كتابهای خوبی بود كه خواندم. در مجموع با پنج تا از داستانها ارتباط گرفتم. خصوصا داستان آخر كه نام كتاب هم از همین داستان اخذ شده بود.
خواندن همهی این داستانها را توصیه میكنم.