خاطرات فاحشگان سودا زده

اواخر هفته قبل که برای دیدن نمایش اتاق شماره 6 ( نوشته چخوف و با کارگردانی ناصر حسینی مهر) به تالار مولوی رفته بودم ، سری هم به چند کتابفروشی زدم تا کتاب ” خاطرات دلبرکان غمگین من ” اثر مارکز را  تهیه کنم که متوجه شدم این کتاب به دستور وزارت ارشاد توقیف و جمع آوری شده است .

اوایل همین هفته هم به طور اتفاقی توانستم لینک ترجمه این کتاب را که مستقیما از زبان اسپانیولی در آمریکا به فارسی ترجمه شده ( البته با نام خاطرات فاحشگان سودازده من ) ، پیدا کنم .

داستان در باره یک روزنامه نگار پیر است که تصمیم گرفته جشن تولد نود سالگی خود را با همبستری با یک دختر باکره جشن بگیرد . به همین خاطر به خانم رییسی که یک فاحشه خانه را اداره میکند و با او دوست است ، زنگ می زند و این خانم هم یک دختر باکره را در اختیار او می گذارد . اما در شب مقرر ، دختر از فرط خستگی بابت کار در یک کارخانه دکمه دوزی ، به خواب رفته است و روزنامه نگار پیر دلش نمی اید که او را بیدار کند . به تدریج در طول داستان ، علاقه خاصی بین دختر و پیر مرد برقرار می شود و در نهایت ، روزنامه نگار پیر ،‌ به درک جدیدی از عشق ( که در تمام مدت عمر خویش به خاطر جنده بازی و هرزگی مفرطش ، مجال به عینیت  رسیدن  آن را نداشته ) نایل می گردد.

برای مشاهده متن کتاب در قالب پی دی اف ، اینجا را ببینید