نشریهی « نسیم هراز» به نظر من یکی از نشریات باکلاس و خوب این دوران ماست.
یکی از حرکتهای جالب این ماهنامه، تشکیل پرونده برای موضوعات مختلف است.
مثلا در این چند وقته، به موضوع مطبوعات پرداخته و اطلاعات دقیقی را در مورد چند و چون حرفهی روزنامهنگاری (و اساسا مطبوعات) در اختیار ما قرار میدهد.
در این شماره، پنج تا سوتی از پنج روزنامه معرفی شدهاند که به نقل از سایت« روزنامهنگاران صلح» میخوانیم.
سوتی؛ رکن اصلیِ رکن چهارم دموکراسی!
سارا محتشم- مگر میشود روزنامهنگاری کرد و سوتی نداد؟! مگر میشود لابهلای کاغذهای خطخوردهات کلمهای، حرفی، اسمی اشتباه نشود؟ دبیر سرویس مطلب را میخواهد و تنها دقایقی برای نوشتن آن وقت داری. حتی به دوبارهخوانی هم نمیرسی. هر صفحه را که مینویسی باید سریع به حروفچینی برسد و آن وقت است که اصلاً املای کلمههای ساده را هم فراموش میکنی. خیلی شانس بیاوری ویراستار متوجه سوتیات میشود. گاهی ویراستار خسته از حجم کار هم متوجه نمیشود. فردای آن روز تلفن دوستان مطبوعاتی شروع میشود و از گافی که دادهای آگاهت میکنند، البته کنایهآمیز و گاهی هم با آهنگ تمسخر!
اینها سوتیهای مرسوم جامعه مطبوعاتی است. به قول بعضی از دوستان: رکن اصلیِ رکن چهارم دموکراسی است! همهاش را هم گردن کمبود وقت و سرعت زیاد میاندازیم. گاهی اما همین سرعت، کار دست روزنامه میدهد و گاف آن قدر اساسی است که مسئولان روزنامه چارهای جز بسیج کردن عدهای برای جمعآوری روزنامه از روی دکههای فروش ندارند. بعضی مواقع هم کار به توبیخ و توقیف و تنبیه میرسد. به غلط های املایی و سر و ته چاپ کردن مطالب کاری نداریم. سراغ گافهای بزرگ را گرفتهایم. خیلی هم دورنرفتهایم؛ همین چند وقت اخیر را بررسی کردهایم.
1: روزنامه ورزشی است و نام یک تیم ورزشی را یدک میکشد: «پاس جوان». روز قبل، بازی مهمی برگزار شده و روی جلد عکس درگیری دو بازیکن کار شده. اما نه مسئول عکس که آن را انتخاب کرده، نه صفحهبند، نه ویراستار و نه حتی سردبیر که آن را تایید کرده است، هیچکدام عکس را به دقت نگاه نکردهاند؛ در حین درگیری قسمتی از بدن(!) یکی از فوتبالیست ها بیرون افتاده بوده! و همان موقع عکاس شاتر دوربیناش را فشار داده است. عکس بزرگ کار شده و روزنامه در پیشخوان روزنامهفروشیها قرار گرفته است…
از آن روز یک سال و اندی میگذرد، اما خاطره آن گاف تاریخی برای مطبوعاتیها مانده است. روزی که همهشان دنبال نسخهای از روزنامه بودند تا از نزدیک شاهد گاف همکاران شان باشند. مسئولان روزنامه چارهای جز جمعآوری روزنامه از کیوسکهای فروش نداشتند. شنیده شد که سربازانی را برای جمعآوری روزنامه بسیج کردهاند و تا ساعت 10 صبح نسخههای باقیمانده جمعآوری شده است، اما این وسط فروشندگان روزنامه هم که از این موضوع آگاه شده بودند، بینصیب نماندند؛ قیمت روزنامه را بالا کشیده و چندتایی هم برای مشتریهای ویژهشان کنار گذاشته بودند!
2: روزنامه دولتی «ایران» بعد از چند ماه توقیف، باز شده است. دلایل توقیف، ماجرای ایران جمعه، کاریکاتور، مانا نیستانی و «نمنه» را که خاطرتان هست؟ ترکها از ماجرا ناراحت شدهاند و اعتراض شان را به گوش مسئولین رساندهاند. روزنامه چند ماهی در توقیف بوده. مانا نیستانی در زندان است. مدیرعامل روزنامه عوض میشود. روزنامه رفع توقیف میشود. هنوز دو هفته از شروع کار مدیرعامل جدید نگذشته که روزنامه یک گاف دیگر میدهد… «بابک بیات» در گذشته است. خیلی از روزنامهها تیتر یکشان را به این موضوع اختصاص دادهاند. آگهیهای تسلیت یکی بعد از دیگری برای خانواده بیات چاپ میشود. اما این میان، زیر یکی از همین آگهیهای تسلیت که در روزنامه دولتی ایران کار شده، اسم آشنایی به چشم میخورد. یک آگهی تسلیت برای فرزندان بابک بیات از طرف «داریوش اقبالی» در روزنامه به چاپ رسیده است!
خیلیها روزنامه را خریدهاند اما متوجه موضوع نشدهاند. توقع نداشته باشید که روزنامهخوانها تمام آگهیهای تسلیت را هم بخوانند. اما آنها که چشمشان به این اسم خورده، از این همه آزادی در یک روزنامه دولتی خوشحال شدهاند! مسئولان امر هم گویا تنبیهات قبلی را برای روزنامه ایران کافی دانستهاند و این موضوع را به حساب سرعت و عجله در عرصه خبررسانی گذاشتهاند. به خیر گذشت!
3: انتخابات شورای شهر نزدیک است. هر کدام از روزنامهها بسته به وابستگی یا تمایلشان نسبت به گروههای سیاسی، کاندیداهای مورد نظر را تبلیغ میکنند. گاهی عکس نامزدهای انتخاباتی حزبشان را با کت و شلوار و عینک و لبخند، کنار هم چاپ میکنند و گاهی از انتخاب رئیس حزبشان میگویند. بازار تبلیغات داغ داغ است. این بار یکی از روزنامههای اصلاحطلب گاف میدهد؛ روزنامه «اعتماد ملی» عکس عدهای از کاندیداها را کنار هم چاپ کرده و از جانب «مهدی کروبی» صاحب امتیاز روزنامه یک جمله نوشته است: «کروبی: من به این پانزده نفر رای میدهم.»
کافی است عکسهای چاپ شده را بشمارید. ما که هرچه شمردیم سیزده نفر بودند! حالا چرا آقای کروبی میخواهد به این پانزده نفر رای بدهد، خودش یک مساله ریاضی است. امان از دست تنگی وقت و عجله!
4: این بار هم سوتی به یک عکس مربوط میشود. «جام جم»، روزنامه رسمی صداوسیما، کنار مطلبی درباره اینشتین عکسی از او کار میکند؛ از همین عکسهای اینترنتی. اتفاقاً یکی از معروفترین عکسهای این دانشمند است که او را سر کلاس درس و پای تخته و در کسوت یک معلم نشان میدهد. اما باز هم عجله کار دست مان میدهد. روی تختهسیاه پشت سر اینشتین، جملاتی به پینگلیش (فارسی با حروف لاتین) نوشته شده. این جملات حکایت از پشیمانی اینشتن درباره کشف اتم دارد که آن را خطاب به رئیس جمهور و درباره انرژی هستهای به کار برده است!
واضح است که چه اتفاقی افتاده: مسئول عکس با عجله واژه «اینشتین» را در جستجوگر گوگل سرچ کرده و یکی از عکسها را انتخاب میکند. غافل از اینکه این عکس به وسیله پدیده فتوشاپ دستکاری شده و داخل یکی از وبلاگها قرار داشته است! روزنامه با همان عکس چاپ میشود. اما اتفاقی از قبیل توبیخ مسئولین، توقیف یا حتی یک تنبیه کوچک روزنامه نمیافتد.این اتفاق ممکن بود برای هر روزنامه دیگری هم بیفتد، اما فکر نمیکنیم سعه صدر مسئولین در مورد روزنامههای دیگر هم اینقدر شگفتزدهمان کند! البته چندی پیش اخباری مبنی بر عذرخواهی «عزتالله ضرغامی» از «محمود احمدینژاد» بابت این اتفاق، شنیده شد.
5: این بار نوبت «همشهری» بود تا یک گاف اساسی بدهد و گافهای روزنامههای وابسته به دولت را تکمیل کند. خیلی از پنجشنبه 31 خردادماه نگذشته است. این بار یک آگهی تبریک در روزنامه وابسته به شهرداری چاپ میشود که سروصدای زیادی به همراه دارد. متن آگهی به این شرح است: «مریم جان، ای عزیز و دلبندمان
موفقیت تو را در کارهایت تبریک میگوییم و منتظر قدم گذاشتن تو به خانهمان هستیم. دخترم چشم به راهیم و آرزوی دیدن روی ماهت را داریم.
خانواده احمری و همه دوستدارانت، خرداد 1386»
متن آگهی مشکلی ندارد. اما عکسی که کنار آگهی به چاپ رسیده، عکس «مریم رجوی» یکی از مهرههای اصلی گروهک مجاهدین خلق است! آنها 31 خردادماه را سالروز پیروزیشان میدانند؛ درست زمانی که تلویزیون ایران برنامهای در مورد خیانتهای این گروه به کشور را پخش میکند، روزنامه همشهری آگهی تبریک پیروزی آن ها را با عکس یکی از سران گروه به چاپ میرساند! البته این بار هم غائله ختم به خیر میشود و باز ما از سعه صدر مسئولان شگفتزده!
مطالب این پرونده: ماهی های بزرگ برکه (ورودی پرونده)
سرنوشت عجیب چند چهره روزنامهنگار
نگاهی به تاریخچه و وضعیت روزنامهنگاری زرد
تفاوت های مطبوعات دیروز و امروز ایران
نسل دیروز و امروزِ روزنامهنگار
مروری بر تاریخ ورزشی نویسی (اردشیر لارودی)
نگاهی به تاریخ 80 ساله ورزشی نویسی در ایران
مصاحبه با فرانه بهزادی، مدیر مجله دانستنی ها
روزنامهنگار؛ عاشق بی جیره و مواجب!
گذر سیاست از صفحه های روزنامه
درباره تاریخچه چاپ و چاپخانه ها
توپخانه؛ پایتخت طبع (به زودی…)
پرونده روزنامهنگاری در ایران، ماهنامه «نسیم هراز» شماره ۲۰