یادداشت هفته نامهی دانش نفت را در اینجا هم بخوانید:
در شماره مورخ 28 مرداد همین نشریهی دانش نفت، یادداشتی به قلم مدیرمسئول محترم منتشر شده بود كه طی آن، ایشان به نقش ساختارهای مدیریتی در صنعت نفت پرداخته و آن را در تقابل یا موضوعات فنی و اجرایی صنعت نفت مقایسه كرده اند.
ایشان در قسمتی از یادداشت خود چنین ذكر كردهاند كه:
” آیا این دغدغهها [یعنی جابه جایی ها در سطح مدیران صنعت نفت] اكنون در ذیل الویتهای فكری فعالان صنعت نفت قرار گرفته و مساله آمدن فلان مدیر و رفتن آن دیگری، صدرنشین دغدغههای فكری صنعت نفت شده است؟”در قسمت دیگری از این یادداشت از قول مدیر مسئول محترم چنین می خوانیم:” حاصل كلام آنكه تغییر و تحول در ساخت مدیریتی صنعت نفت بیشك جزء <فرعیات> كم اهمیت آن محسوب میشود، چرا كه آمدن و رفتن یك مدیر گرچه میتواند در توسعه آتی صنعت نفت موثر باشد، اما با توجه به اینكه جمله مدیران این صنعت ضمن التزام به مبانی جمهوری اسلامی، رونق و آبادانی صنعت نفت را هدف غایی خویش میدانند، در ذات اهداف تفاوتی ایجاد نمیشود و تنها، شاید در سبك و سیاق رسیدن به اهداف تفاوتی حاصل آید.”من با كلیت این استدلال مخالفم و با شناختی كه از آقای مددی در رابطه با امكان انتشار آرای مخالف در نشریه ی ایشان دارم، تصمیم گرفتم به نقد این گفته ها بپردازم و مطمئن هستم كه مجال چاپ را هم نیز خواهد یافت. به نظر من هرچند این دو مقوله (یعنی ساخت مدیریتی از یك طرف و اجرای پروژه های فنی اعم از تولیدی و توسعه ای از طرف دیگر) در كنار هم و به طور موازی حركت كرده اند، ولی این دلیل نمی شود كه هیچ كدام را بر دیگری صاحب اولویت بدانیم. در عین حال، نقطه ی تاثیرپذیری عامل نیروی انسانی به مراتب بیشتر از حوزهی سخت افزاری است.
اتفاقاتی كه در این چند وقت در مورد یكی از مدیران عالیهی نفت و انتخاب ایشان به عنوان وزیر یكی از وزارتخانهها رخ داد، به خوبی نمایانگر این تاثیر است و من قصد دارم به عنوان شاهدی بر ادعایم، از این مثال استفاده كنم.اول اینكه اساسا كاربرد نیروی كار در صنعت نفت، از مهمترین عوامل تاثیر گذار تغییر و تحول در این صنعت است. مدیریت منابع انسانی به عنوان یك سیستم منسجم و بهم پیوسته، عموما دارای وظایف و كاركرد های مشخصی در هر سازمان است. همچنین این حوزه از مدیریت را مشتمل بر سیاستها و سیستم هایی می دانند كه بر رفتار و عملكرد كاركنان تاثیر برجسته دارد. با این اوصاف از مهمترین اهداف مدیریت منابع انسانی می توان جلوگیری از مشكلات و چالش های آتی و همچنین حل مشكلات فعلی تلقی نمود.امروزه اكثر كارشناسان بر این موضوع تاكید می كنند كه بدون منابع انسانی كارامد، نقش سرمایه و نیز تكنولوژی كمرنگ خواهد شد.من فكر می كنم قضیهی انتخاب و معرفی قائم مقام وزیر نفت به عنوان وزیر كشور هم مصداقی……..
در شماره مورخ 28 مرداد همین نشریهی دانش نفت، یادداشتی به قلم مدیرمسئول محترم منتشر شده بود كه طی آن، ایشان به نقش ساختارهای مدیریتی در صنعت نفت پرداخته و آن را در تقابل یا موضوعات فنی و اجرایی صنعت نفت مقایسه كرده اند.
ایشان در قسمتی از یادداشت خود چنین ذكر كردهاند كه:
” آیا این دغدغهها [یعنی جابه جایی ها در سطح مدیران صنعت نفت] اكنون در ذیل الویتهای فكری فعالان صنعت نفت قرار گرفته و مساله آمدن فلان مدیر و رفتن آن دیگری، صدرنشین دغدغههای فكری صنعت نفت شده است؟”در قسمت دیگری از این یادداشت از قول مدیر مسئول محترم چنین می خوانیم:” حاصل كلام آنكه تغییر و تحول در ساخت مدیریتی صنعت نفت بیشك جزء <فرعیات> كم اهمیت آن محسوب میشود، چرا كه آمدن و رفتن یك مدیر گرچه میتواند در توسعه آتی صنعت نفت موثر باشد، اما با توجه به اینكه جمله مدیران این صنعت ضمن التزام به مبانی جمهوری اسلامی، رونق و آبادانی صنعت نفت را هدف غایی خویش میدانند، در ذات اهداف تفاوتی ایجاد نمیشود و تنها، شاید در سبك و سیاق رسیدن به اهداف تفاوتی حاصل آید.”من با كلیت این استدلال مخالفم و با شناختی كه از آقای مددی در رابطه با امكان انتشار آرای مخالف در نشریه ی ایشان دارم، تصمیم گرفتم به نقد این گفته ها بپردازم و مطمئن هستم كه مجال چاپ را هم نیز خواهد یافت. به نظر من هرچند این دو مقوله (یعنی ساخت مدیریتی از یك طرف و اجرای پروژه های فنی اعم از تولیدی و توسعه ای از طرف دیگر) در كنار هم و به طور موازی حركت كرده اند، ولی این دلیل نمی شود كه هیچ كدام را بر دیگری صاحب اولویت بدانیم. در عین حال، نقطه ی تاثیرپذیری عامل نیروی انسانی به مراتب بیشتر از حوزهی سخت افزاری است. اتفاقاتی كه در این چند وقت در مورد یكی از مدیران عالیهی نفت و انتخاب ایشان به عنوان وزیر یكی از وزارتخانهها رخ داد، به خوبی نمایانگر این تاثیر است و من قصد دارم به عنوان شاهدی بر ادعایم، از این مثال استفاده كنم.اول اینكه اساسا كاربرد نیروی كار در صنعت نفت، از مهمترین عوامل تاثیر گذار تغییر و تحول در این صنعت است. مدیریت منابع انسانی به عنوان یك سیستم منسجم و بهم پیوسته، عموما دارای وظایف و كاركرد های مشخصی در هر سازمان است. همچنین این حوزه از مدیریت را مشتمل بر سیاستها و سیستم هایی می دانند كه بر رفتار و عملكرد كاركنان تاثیر برجسته دارد. با این اوصاف از مهمترین اهداف مدیریت منابع انسانی می توان جلوگیری از مشكلات و چالش های آتی و همچنین حل مشكلات فعلی تلقی نمود.امروزه اكثر كارشناسان بر این موضوع تاكید می كنند كه بدون منابع انسانی كارامد، نقش سرمایه و نیز تكنولوژی كمرنگ خواهد شد.من فكر می كنم قضیهی انتخاب و معرفی قائم مقام وزیر نفت به عنوان وزیر كشور هم مصداقی از همین وضعیت است. نامبرده كه سالها در مصادر اموری كه هیچ ارتباطی به مقولهی نفت نداشته اند، به عنوان مدیر مشغول به كار بوده اند و به یكباره پا به عرصهی نفت میگذارند. هرچند وظایف این سمت در وزارت نفت كاملا تعریف شده است ولی آنچه كه بیشتر و پیشتر از طریق رسانهها سعی در انعكاس آن داشتند، همانا قضایا و امور مرتبط با نیروی انسانی بود.به عنوان نمونه مایلم از پدیدهی اضافات و شایستگی نام ببرم كه گویی همه در نظر داشتند كه فعال شدن این پدیده را به شخص ایشان منتسب كنند.در ابتدا اینكه قضیهی اضافات و شایستگی یكی از موضوعات مورد علاقه و حساسیت پرسنل شریف نفت بود كه در این یكی دو سال اخیر بنا به دلایلی!!!! مورد غفلت واقع شده بود. به همین خاطر و به دلیل اهمیت این موضوع در نوع نگرش كاركنان به سازمان خود (یعنی همین چیزی كه ما در این یادداشت قصد پررنگ تر كردن آن را داریم) ، ظاهرا ایشان مكاتباتی را با مقامات كشوری در این خصوص به عمل آورده اند و بعد هم به ظاهر مجوز مربوطه را از مقامات ذیربط اخذ كردند و سپس آن را در شیپور رسانهها دمیدند.برخی سایتهای خبری – تحلیلی پر مخاطب از این حركت ساده انگارانه حداكثر استفاده را برده و مجددا طوفان هجمه های خود را بر علیه وزارت نفت آغاز كردند و میرفت تا بار دیگر موج رسانهای عظیمی در خصوص پرداختهای آنچنانی!!! به كاركنان وزارت نفت بر سر زبانها بیفتد. اما به تدریج انگار آن رسانهها هم دریافتند كه با اضافات اعطایی!!!! آقای كردان، آب از آب حقوق مزایای نفتیها چندان تكان نخواهد خورد و البته از آن جالبتر، حاشیهای بود كه ایشان بر جوابیهی نامهی مدیركل دفتر نظامهای استخدامی ریاست جمهوری نوشته بودند:به این جملات دقت كنید:….” خداوند را شاكرم به تعهدم به كاركنان عزیز و خدوم صنعت نفت ادا شد…….” همین یك جمله كافی است كه ما را به اهمیت مقولهی منابع انسانی آگاه سازد. وقتی كه یك مدیر غیرنفتی، درصدد به دست آوردن قلب كاركنان وزارت نفت است، از طریق فعال سازی اضافات و شایستگی وارد عمل می شود.اما از یك جنبهی دیگر هم باید به اهمیت منابع انسانی و نقش و تاثیر آن توجه داشت.هر مدیر به عنوان یك انسان، صاحب سلائق و تفكرات مدیریتی خاص خود است. مدیران میانه به خاطر وابستگی به جریان حركت لایههای بالاتر مدیریتی، به نوبهی خود از آسیب پذیری كمتری برخوردار نیستند. به عبارت دیگر اگر این آسیب پذیری بیشتر نباشد، كمتر هم نیست. اگر بپذیریم كه وزارت نفت از آغاز كار دولت فعلی، یكی از پرجابه جاترین وزارت خانهها بوده است، بنابراین مدیران میانی هم در هر مقطع از زمان تصویر درستی از آیندهی فعالیت خویش ندارند. چه بسا امروز در كسوت یك مدیر به انجام وظایف بپردازند و چه بسا فردا از این مقام معزول شده و یا در بهترین حالت متصدی پست مدیریت یك قسمت دیگر باشند.این وضعیت متاسفانه امكان بروز كاركرد مناسب را از فعالیت هر مدیر سلب میكند.همگی می دانیم كه عادت و امنیت و ترس از ناشناختهها و تهدید نسبت به قدرت و نفوذ وامثالهم… همگی نقش مخربی در پیشبرد اهداف هر سازمان دارند.در هر صورت بر خلاف نظر مدیر مسئول محترم این نشریه، به نظر میرسد اهمیت ساختار مدیریتی در صنعت نفت، به مراتب اگر از نقش و اهمیت ساختاهای سخت افزاری بیشتر نباشد، كمتر هم نخواهد بود.