یادداشت امروز من در روزنامهی شرق پیرامون موضوع تغییر نام شهرک اکباتان به شهرک آرمان است. آرمان علیوردی در جریان اعتراضات اخیر در شهرک اکباتان ابتدا ربوده و سپس کشته شد.
سخنگوی شورای شهر گفته که پس از شهادت آرمان علیوردی هزاران تماس با کمیسیون فرهنگی شورای شهر برقرار شده که خواهان تغییر نام «شهرک اکباتان» به «شهرک آرمان» بودهاند. این مقام البته تصریح کرد که نمیتوان نام شهرکها را تغییر داد، چراکه هر شهرکی یک هیئت امنا دارد. فارغ از اینکه واقعا چنین تغییری در نام شهرک اکباتان صورت گیرد یا خیر، موضوع از حیث نیتمندی فاعلان هم قابل بررسی است.
هر نظم سیاسی باید رضایت پایگاه حمایتی و خاستگاههای اجتماعی خود را تأمین کند. این کار از طریق گسترش ایدئولوژی و ارزشهای موردنظر در تمامی ساحتهای اجتماعی و فرهنگی محقق میشود. گروهی از همان ابتدا هرگونه ارزشهای باستانی را نفی و طرد میکرد. هر پدیده که نام یا ردپایی از آن دوران را با خود داشت (معابر و اماکن، نام افراد، مؤسسات، تولیدات فرهنگی و…) باید زدوده میشد. اما دلیل این ناسازگاری چه بود؟ این باور شایعی است که نامها شاخصی برای هویتیابی گروهی و تمایزبخشی و همچنین گسستهای اجتماعی هستند.
نامها به عنوان مجموعه ویژهای از نمادها در جهتدهی به رفتار افراد نقش دارند و از همه مهمتر اینکه نام به عنوان یک نشانه، بیانگر ترجیحات فرهنگی افراد و گروههای اجتماعی و حامل دادهها و پیامهای فرهنگی است؛ بنابراین مثلا در آثار تلویزیونی و سینمایی شخصیتهای خلافکار و منفی دارای اسامی ایرانی/ باستانی بودند. این معناگذاری و معنادهی اجتماعی است که هرگونه پیوند بین واژهها یا هر واحد زبانی و مقولههای اجتماعی را در بر میگیرد.
نامگذاری (یا نامگذاری مجدد) یک شهرک مسکونی در واقع عمل اجتماعی خاصی است که میتواند رابطه نزدیکی با ارزشها، سنتها، آرزوها، واهمهها و رویدادهای زندگی واقعی مردم ساکن آن شهرک داشته باشد. نامها یک جور برساختهای اجتماعی هستند که باید درون بافت اجتماعیای که در آن به کار میروند، در نظر گرفته شوند. نامها، زمان و مکان نمیشناسند اما زمان و مکان و افراد و بسیاری از چیزهای دیگر را میشناسانند. نامهای خاص نشانهای زبانی پیوندخورده به جامعه و بخش جداییناپذیر فهرست واژگان اجتماعی-زبانی هر جامعهای هستند؛ بنابراین باید آنها را با توجه به آنچه پیرامونشان میگذرد، مطالعه کرد. به همین خاطر است که در هر کنش نامگذاری باید رابطه بین زبان و واقعیت فرازبانی مورد توجه قرار گیرد.
به نظر میرسد سیاستگذاری حاکمیتی در بخش فرهنگی، ناظر بر نظمبخشیدن و اداره و تولید و توزیع فراوردهها و کردارهای فرهنگی از طریق برخی استراتژیها و تاکتیکها (نظیر همین راهبرد نامگذاریها) است. نگاهی سیاسی سعی دارد با استفاده از تمایزگذاری و غیریتسازیها و همچنین شالودهشکنی نظام معنایی گفتمان رقیب، عملا فراوردههای ساختاری گفتمان خود را بر مسند برتر نشانده و هویتهای کانونی و حاشیهای متناسب با خود را مفصلبندی کند.
به تعبیر فوکو، اساسا هر گفتمان به سوژههای موردنظر خود میگوید که چگونه جهان اطراف خود را دریابند و چگونه فکر کنند. چه بسا اینکه گفتمان به ما میگوید که نام مناسب یا نامناسب کدام است. اینکه شهرک «اکباتان» بخواهد به شهرک «آرمان» تبدیل شود، به این معناست که «نام» قرار است به رسانهای تبدیل شود که پیامهای ناگفته را منتقل کند و نهتنها در سطح خُرد انسانها را از یکدیگر متمایز کند که در سطح کلان نیز عامل تفکیک اجتماعی باشد.
اکنون تغییر نام مذکور به حوزه دلالتهای ضمنی نیز کشیده شده است. دلالت ضمنی یک نشانه است که از دالِّ یک نشانه با دلالت صریح حاصل میآید؛ بنابراین دلالت صریح به زنجیری از دلالتهای ضمنی منجر میشود. نامها ممکن است در میان گروههای گوناگون اجتماعی دلالتهای ضمنی متفاوتی داشته و از بارهای عاطفی و ارزشی متفاوتی برخوردار باشند. گذر زمان نیز میتواند دلالتهای ضمنی و حتی صریح در نشانههای زبانی را تغییر دهد و خود این تغییر میتواند در میان گروههای مختلف اجتماعی متفاوت باشد.
این باور حاکم شده که کنترل اسمها مساوی کنترل واقعیت است؛ به عبارت دیگر اینکه بهکارگیری و عدم بهکارگیری یا تغییر در اسمها منجر به تغییر واقعی و عینی در جهان خارج خواهد شد.