نویسندهی مهمان: آقای مسعود پیوسته؛ روزنامهنگار (mpeivasteh@yahoo.com)
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++
موضوع «فائقه آتشین» (گوگوش) در جامعهی ایران، به ظاهر یک موضوع خرد، شخصی و حاشیهای مینماید. اما وقتی از سطح و پوستهی ایدئولوژیک رسمی و دولتی این سه دههی اخیر عبور کرده و به واقعیات جامعهشناختی ایران مینگریم، میتوان به راحتی دریافت که نه این «شخص»؛ بلکه این «شخصیت»؛ از موضوعات نسبتاً مورد توجه جامعهی ایرانی (البته به طور غیرعلن و مستتر و خصوصی) و چه بسا مورد عنایت دیگر جوامع همسایهی ایران (به شکل صریح و علنی و عمومی) بوده است!
وقتی از منظر جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی به کلیت جامعهی ایران مینگریم، انصافاً حوزهی جامعهشناسی فرهنگی ایران معاصر بدون در نظر گرفتن موضوع جریانساز و تاثیرگذاری «گوگوش»؛ کاری ناقص و ناتمام خواهد بود؛ مگر آنکه خاموشیهای بیست سالهی او را پس از انقلاب، کاملاً «تمامشده» و به مفهوم «به خط پایان رسیدن» تلقی کنیم.
این یادداشت، به جریان استفاده یا سوءاستفادهی اقتصادی و تجاری و نهایتاً سیاسی از پدیدهی گوگوش در دو مقطع قبل و بعد از انقلاب نمیپردازد؛ بلکه تنها به وجوه تاثیرات هنری و اجتماعی او در قبل و بعد از انقلاب تا کنون عنایت دارد.
موضوع گوگوش را نمیتوان فقط در «صدای گوگوش» منحصر کرد؛ بلکه شاید «نگاه» و «رفتار» او نیز به اندازهی صدای او در خور توجه است.
نگاه نوجویانه و رفتار پیشتازانهاش، حرف متفاوت و تازهاش؛ حتی انتخاب لباس و نوع پوشش و آرایش او (که ظاهراً همگی اموری فردی و شخصی محسوب میشوند) را هم باید به این جمع اضافه کرد. اما وقتی «مد» و «مدل» شد، دیگر نمیتوان آنها را «اتفاقی» و «شخصی» دانست؛ چرا که در قالب فرهنگ مردمی نمود پیدا میکند.
در این میان باید این پرسش را مطرح کرد که کدام بخش «گوگوش» از نظر مخاطب، اصل بود و کدام بخش هم مصداق «فرع» پیدا میکرده است؟
صدا؟ شعر؟ مو؟ یقه؟ رفتار؛ نگاهاش به زندگی؟ سینمایاش؟ به واقع کدامیک؟
بنابراین نگاه به گوگوش، نگاه یک مجموعهی فرهنگی و هنری و نهایتاً «فرهنگ گوگوش» است. به حدی که امروزه در دههی هشتاد خورشیدی، بار دیگر در گوشه و کنار جامعهی ایرانی؛ مد و لباس دههی 50 او را میبینیم که دختران و زنان 20 تا 25 ساله آن را میِپوشند! هرچند خود او در جستوجوی اقتضای سالهای نخستین هزارهی سوم است و میخواهد بعد از 20 سال خاموشی، به ناگاه خود را «به روز» کند.
از این روست که گویی میخواهد صورتاش را همچون سیرت تحولخواهاش، به مدد جراحیهای زیبایی و پلاستیک هم که شده، در کنار انتخاب عجیب و غریب و خیلی متفاوت نوع پوشش و لباساش، پرطراوت (و چه بسا زیباتر از دههی پنجاه خورشیدی) بنماید.
شاید او بدینوسیله مترصد است که غبار دو دهه خاموشی و سکوت و خانهنشینیاش از جسم و جان را فعلا با اجرای ترانههایی مانند «کیوکیو بنگبنگ» و «آخرین خبر» و ..؛ به همراه بازخوانی آهنگهای منتخب خود برگیرد و خود را بتکاند.
آهنگهایی که وقتی آنها را «میشنوی»، بار دیگر تازهبودن حرف گوگوش و نو بودن خود گوگوش را احساس میکنی. اما وقتی به او (به معنای کلیت نگاه و رفتار و صدا و سکوتاش) خیره میشوی، میبینی این سالها (به ویژه این چهارسالهی اخیر)، از پدیدهی گوگوش یک جریان پارادوکسیکال برآمده که شاید در هیچ دورهی رفت و آمد هنریاش هرگز وجود نداشته.
آنجا که او در موقعیت سکوت و خاموشیاش، به آهنگسازان و خوانندگانی چون شماعیزاده و لیلا فروهر خرده میگرفت که چرا در حال ارائهی کارهای مبتذل و سبکاند و عجیبتر اینکه پس از حضور دوبارهی گوگوش در عالم موسیقی (و البته اینبار به ناگزیر در خارج از کشور) او در لابلای همین تازههای زیبا و شنیدنیاش، با جوانی همکاری میکند که پیشتر در ایران کارهایش به ژانر «سطحی» و «سبک» منتسب بود و حالا ما صدایاش را در جنب صدای گوگوش میشنویم.
چه اتفاقی افتاده است؟
آیا او (یعنی مهرداد آسمانی) خود را به دنیای گوگوش رسانده (الته نه اینکه رسانده؛ بلکه نزدیک کرده) است یا آنکه گوگوش نه آنکه خود را در آن حد تنزل داده و عقبنشینی کرده؛ بلکه این اتفاق نمایشگر تحول یکبارهی مهرداد از سبکورزی به حد و اندازههای گوگوش است؟ یا شاید به مثابه ی قرابت نگاه او با گوگوش و سرانجام پذیرش و امضای او بر آهنگسازی و حتی خوانندگی مهرداد است؟
نمیخواهم بگویم همخوانی ابراهیم حامدی (ابی)با گوگوش، توجیهپذیرتر است؛ بلکه نکته در این است که نباید قضاوتمان را در این باره، به آفت شتابزدگی مبتلا سازیم.
باید با گذشت زمان، عالم نو به نوی گوگوش را دریافت و لمس کرد.
چندی پیش در محفلی موسیقیایی، یک دانشجوی موسیقی در وضعیتی مشابه تغییر فعلی گوگوش، مثالی از داریوش اقبالی به میان آورد بدین مضمون که:
«… چه سابق و چه امروز، داریوش را با همان وضعی که داشت، دوست میداشتند و دارند. کارهای سیاهاش را میپذیرفتند؛ با تمام آن اوضاع خصوصی خراب و اعتیاد سنگیناش. آهنگهای سیاهاش اثرگذار و نافذ بود. اما حالا با گذشت سه دهه و با هزاران کیلومتر فاصله، میگویند که اعتیادش را ترک کرده و به اصطللاح پسر خوبی شده و بانگ برمیدارد که “دوباره میسازمت وطن”.
چه اشکالی دارد؟ بسازد! اما این داریوش، آن داریوش نیست. نمیگوییم به اعتیاد برگردد. اما باید یک اتفاقی بیفتد. نمیدانم چه اتفاقی. شاید ما عادت کردهی کارهای سیاه او هستیم. هرچند «این» داریوش را هم میپذیریم. چون هرچه باشد، متعلق به ایران و ایرانی است…».
به گوگوش برگردیم.
به هنرمندی که سکوت و خاموشی بیست سالهاش، مثل اوج حضور و شکوه صدا و ترانههایش؛ بر دوستداران داخلی و خارجیاش اثر خود را گذاشت.
به جای گرمی و طراوت و سرزندگی، اثر تلخ و گس خاموشی را به کامها ریخت…..
…. اثری که همواره در انتظار شکفتن دوبارهاش بود.
او فقط یک خوانندهی موفق نبود. بلکه یک مجری صمیمی و بذلهگو و به عبارتی؛ عامیانه و مجلس گردان موفق هم بود. شاید بتوان گفت اوع موفقترین show man که نه؛ بل show woman دورهی گذشته بود.
اما پس از انقلاب، مشتاقان و علاقهمندان گوگوش (از همهی طیفها و گروههای مختلف اجتماعی)، فقط شنوندهی آهنگ سکوت او در این مدت 20 سال بودند و هیچ صدا و ادا و کار دستدوم (هرچند مردانه و جایگزین) نتوانست گویندهی گوگوش باشد.
بنابراین تنها اثر به جای مانده از گوگوش، صرفاً دو دهه خاموشیاش بود. مگر برخی آهنگهای بیکلام او که به ندرت از رسانههای دولتی ایران بر حسب تصادف و شاید هم اشتباه! پخش میشد (و گویی همچنان هم میشود!).
حرف تکراری است که اگر بگوییم آهنگهای این «شاهماهی هنر موسیقی ایران» فراتر از جغرافیای ایران؛ و دست کم در کشورهای همجوار اعم از پشتو زبان و تاجیک و افغان و ترکمنستان و ارمنستان و آذربایجان و حتی در کشورهای عربی؛ اثرگذار بوده و علاقهمندان زیادی دارد.
و یا یک حرف تکراری دیگر اینکه:
در سالهای گذشته و در روال مناسبات دیپلماسی، یکی از مقامات عالیرتبهی تاجیکستان در حاشیهی گفت و گوهای اقتصادی و اجتماعی، سراغ خانم گوگوش را از وزیر خارجهی وقت ایران میگیرد کهبا لبگزیدن و اشاره به سکوت همراهان وزیر مواجه میشود و بالاخره تعجب و سکوت مسئولان ایرانی.
یا در یک مورد مشابه، یکی دیگر از مقامات یکی از همسایگان شمالیمان در بازدید از ایران به رسم یادبود، یک عدد ساعت هدیه داد که.روی صفحهی آن با فاصلههایی منظم (ظاهراً هر چند ثانیه یک بار)، عکس گوگوش دیده میشد.
و نتیجهی این مناسبات اینکه:
«گوگوش ایرانی» را باید انگار دیگران و شهروندان خارج از مرزهای ایران، «پاس» بدارند.
گو آنکه در سال 2000 و پس از ظهور مجدد گوگوش و اقبال عمومی و آشکار و پنهان و اظهار خرسندی دو نسل امروز و دیروز جامعهی ایرانی از این پدیداری، بخشی از حاکمیت منصف ایران (البته نه با صدای رسا و مطمئن؛ بلکه آرام و کماکان با تردید و اصطلاحاً درگوشی) به این نتیجه رسید که:
ای کاش در همان سال 57، دست کم به گوگوش اجازهی خواندن میدادیم
(به نقل از یکی از اساتید دانشگاه که کلام آن مسئول دولتی را در یکی از سایتها دیده بود)
اما به هر حال، رای غالب حاکمیت ایران، بدون اعتنا به لزوم پاسخ به نیاز نسل جوان (البته از نوع جوانان غیرعضو سازمان ملی جوانان!)، چیزی جز مقابله با گوگوش و فرهنگ او نبود. مقابله با فرهنگ خوانندهای که نه صرفاً آغازگر موج نو در موسیقی ایران؛ بلکه مستقر در اوج و قلهی آن موج و گشایندهی دریچههای جدید در دنیای شعر و موسیقی بوده است.
قدر مسلم آنکه کلام و آهنگاش در دههی پنجاه خورشیدی، تبدیل به نگاه و حرف روز شد. جریان شعر و موسیقی را دیگرگونه شتاب داد و دنیا و هرچه در آن بود را از منظری دیگر به معرض نمایش گذاشت.
گوگوش، متناسب با نیاز مخاطبان همنسلاش، از خط ممتد و یکدست شعر و موسیقی و چهاردیواری، عبور کرد. هم او بود که تعریف تازهای از گستردگی دنیا را با ترانههایش، همراه با زیگزاگهای بلند و کوتاهاش به جامعه ی ایرانی و حتی فرای مرزهای آن، نمایاند.
آنچه مسلم است اینکه:
نمیتوان تاثیر موسیقی گوگوش را در جریان مطالعهی زیبایی شناسی موسیقی معاصر ایران، نادیده انگاشت.
گوگوش، نه تنها موسیقی ما را به زیبایی «آرایش» کرد، بلکه به آن روحی تازه و نفسی نو داد.
روند موسیقی یکدست و یکنواخت وقت را متحول کرد. از این روست که اکنون نسلسومیهای ایرانی، پاسخ به نیازش را در بین انواع موسیقیهای موجود، به طور ویژه در آهنگهای گوگوش جست و جو کرده (و میکند و خواهد کرد).
شهروند جوان ایرانی، با شنیدن آهنگهای گوگوش جانی تازه گرفت و از آن پس، دنیا را از دریچهی ترانههای گوگوش دید.
دیری نپایید که بر اساس این ضرورت (یعنی تغییر نگاه در شعر و موسیقی)، ارتباط دوسویه بین گوگوش و انبوه خیل مخاطباناش برقرار شد و سال به سال هم میدان تاثیر این شاهماهی هنر موسیقی گسترده و گستردهتر میشد و آوازهاش از جغرافیای ایران نیز عبور کرد.
اگر این نکته حکایت سی چهل سال پیش اوست، همین چند سال پیش بود که خوانندگان مشهوری چون مایکل جکسون و … مبهوت این اتفاق جدید شدند که چگونه این شاهماهی توانسته است هجدههزار نفر را برای تماشای کنسرتاش به سالن بکشاند؟
نکتهای که نباید از نظر دور داشت اینکه بنیان این همه شکوه، به غیر از استعداد ذاتی گوگوش و در واقع «آرتیست» بودن او؛ مرهون همیاری و نگاههای هوشیار «دیگرانی» هم بوده که در آن زمان حضور جدی و تاثیرگذار خود را در کنار گوگوش از او دریغ نکردند.
هنرمندانی چون واروژان و شماعیزاده و فرید زولاند و شهیار قنبری و ایرج جنتی عطایی و اردلان سرفراز و …
و پایان سخن در این بخش اینکه:
انگار مخاطب گوگوش، نوع بشر در چهار سوی دنیاست. کافیست آدم آشنا به زبان فارسی باشد. آنگاه همین آدم میتواند در شعر و موسیقی گوگوش، خود را «بیابد» و با آن «همراه» شود. اما شنونده ی دیروز و امروز ایرانی گوگوش، مطمئناً ترانههایاش را با لذت «میفهمد» و البته از دیروز تا امروز به طور تمام و کمال به «مشترکات جریان و فرآیند این ارتباط چهار دههای»، نائل شده است.
چرا گوگوش هنوز هم دوستداشتنی است؟
شخصاً خیلی بیشتر دوست داشتم که خواننده ی مطلبی دربارهی گوگوش باشم تا نویسندهی آن!.
البته به طور جسته و گریخته و کوتاه و مختصر در مطبوعات داخل ایران، خبرها و مطالبی دربارهی او خواندهایم. به ویژه از سال 76 که تحولات اجتماعی در ایران رخ نمود. در پی این دگرگونیها بود که وی مجدداً پس از سکوت 20 سالهاش، به ناگهان سر برآورد و میشد صدایاش را نه در ایران، بلکه در کانادا و آمریکا شنید.
از همان روز به بعد، در برخی مطبوعات داخل ایران (اعم از زرد و غیرزرد)، خبرهای کوتاه مربوط به گوگوش را شاید با فاصلهی هر شش ماه یکبار! میدیدیم و میخواندیم. خبرهای کوتاه سه چهار خطی؛ مثل خبری که در سال 1382 درآمد و نوید ورود او را به ایران میداد!
خبرهایی که در پیشانی خود به جای نام شناسنامهای، به صراحت از نام هنری او در تیتر استفاده میشد. و فردای آن روز اگر متاثر از آن خبر؛ مطلبی با موضوع گوگوش به همان روزنامه میدادی، این جواب را میشنیدی که:
«… نه! ما خبرش را به سختی کار کردیم! آن وقت شما میخواهید به تفصیل دربارهاش بگویید؟!»
بالاخره اینکه این سالها، بهترین و مناسبترین محمل انباشت اطلاعات و اخبار دربارهی او، جایی جز «سایت شخصی گوگوش» نیست.
نگارنده به عنوان یکی از علاقمندان آهنگهای گوگوش، در سال 1383 پس از جمعبندی فعالیتهای 50 سالهی هنری او (البته قبل از بازدید سایت او و احتمالا وامگرفتن از مندرجات آن)، به این گزاره رسید که:
«گوگوش هنوز تازه؛ شنیدنی و دوستداشتنی است»
و البته مشروح این عبارت اسنادی، همین متنی است که پیش روی شماست. اما پس از پایان کار نگارش در همان موقع، به دنبال یک عنوان کوتاهتر و گویاتر برای مطلب گشتم که دیدم دو واژهی «تازه» و «شنیدنی» میتواند در ذیل صفت «دوستداشتنی» مستتر شود. یعنی بگویم «گوگوش هنوز هم دوست داشتنی است».
اما بعد از مشاوره با یکی از سرایندگان ترانههای گوگوش در ایران، و درست در هنگامی که سکوت سنگینی بین ما حاکم بود، به یکباره این عنوان شاعرانه را پیشنهاد کرد که «حرف بزن حافظه».
این عنوان را مناسب دیدیم و مدتی گذشت تا توانستم سری به سایت شخصی گوگوش بزنم. شرح زندگی خانوادگی و هنری گوگوش که هر دو نوع خصوصی و اجتماعیاش تاملانگیز است.
خصوصیاش، تلخ و سرد اما شکوهمند از عرصهی استعداد است. و گرمی و نفوذ اجتماعیاش، به مدد همت او در خلق آثار بدیع؛ همه و همه بینظیر و آموختنی است.
خردسالی غمبار تا نوجوانی و جوانی و شکست و پیروزی او.
شکست شخصی و خصوصی و پیروزی نفوذ هنری و اجتماعیاش.
در نهایت متوجه شدم که مشترکات این نوشته با مطالب سایت گوگوش، بیش از وجوه اختلاف آن بود. برایم جالبتر مینمود که آشنایان ناشناس گوگوش در هر نقطه از زمین که باشند، همگی در یک مرکز به هم میرسند که همان «فهمیدن» گوگوش است.
اما بد نیست در اینجا به چند مثال پراکنده در باب طنین نبض گوگوش در ایران معاصر (همین دههی هشتاد خورشیدی خودمان) بپردازیم.
عید فطر یکی دو سال قبل بود که سه جوان حدود 20 ساله در ایستگاه اتوبوس خیابان طالقانی، نشسته بودند. خیابان هنوز خلوت بود و این جوانان تا آمدن اتوبوس فرصت داشتند آهنگی زمزمه کنند.
یکیشان به دیگری گفت: «یه آهنگ از ستار بخوان»
جواب شنید: «هیچکدوم از آهنگهاش رو کامل بلد نیستم»
بر روی «داریوش» توافق کردند و زمزمه آغاز شد و هنوز شروع نشده، انگار با داریوش «حال» نمیکرد، آهنگ را نیمهتمام رها نمود.
من که شاهد این صحنه بودم، با لبخند وارد شدم و گفتم: «بچهها! تو این خوانندهها، کار «جهان» چطوره؟» (جهان، خوانندهای است که آهنگهای مرضیه و کلاً قدیمیها را در قالب ترکیبی سنتی- پاپ بازخوانی میکند)
گفتند: «ای! بدک نیست»
بلافاصله پرسیدم: «به نظر شما، بهترینهاشون کدوما هستند؟»
شروع کردند به شمارش: «هایده که اول اوله. بعدش داریوش و ابی و …»
دیدم انگار گوگوش از قلم افتاده. پرسیدم «گوگوش چی؟»
هرسه متفقالقول بودند که: «گوگوش که سالاره!»
برداشت من این بود که اول حساب گوگوش را از بقیه جدا کردهاند و بعد دیگران را از نظر خود به شماره آوردهاند.
اما مورد دیگر هم برای خود داستان جالبی دارد و به یکی از خانمهای همکار ما مربوط میشود که تا همین اواخر، سردبیر یکی از مطبوعات هفتگی بود و گروه هدفشان هم عبارت بود از جوانان و بهاصطلاح همین نسلسومیها.
از ایشان پرسیدم: «گوگوش رو چطور میبینی؟»
گفت: «من هنوز هم با آهنگها و کارهای او ارتباط برقرار میکنم. اما احساسام این است که جوانهای امروزی؛ مثل همین دختر خودم؛ ارتباطشون زیاد با گوگوش جدی نیست»
بعد با تردید اضافه کرد: «ولی انگار هنوز گروه از جوانها او را میپذیرند»
یک بار هم از یکی از جوانان قدیم پرسیدم: «تو چی میگی؟ آیا تاریخ مصرف گوگوش تموم شده؟»
قرص و محکم گفت: «نه»
و ادامه داد: «یک روز بیا به خونهی ما و ببین سه تا پسرهام که بین 20 تا 25 سالهاند، پوسترهای این زن بالای پنجاه سال را بر در و دیوار اطاقشان چسباندهاند. خب معلومه که ارتباط قطع نشده. وگرنه این جوونها رو چیکار با این پیرزن؟ حتماً اتفاقی افتاده که هنوز نه برای من نسل دیروز و نه برای این جوانها کهنه نشده. میدونی چیه؟ انصافاً سرآمد موزیک پاپ دههی پنجاهه. حرفها و کارها و آهنگهاش، انگار هر زمان و هر مکانع حرف هایی داره.]کمی مکث میکند[ .. یا شاید اصلاً بیزمان و بیمکانه!»
جالبتر اینکه در دوم آبان 1383 در یکی از روزنامههای اقتصادی کشور، مطلبی در مورد گوگوش دیدم که شاید هیچ روزنامهی فرهنگی اجتماعی ایران، بدین صراحت جرات وارد شدن به موضوع «گوگوش» را نداشت و البته همین روزنامه بر اثر این سهلانگاری! به مدت یکسال به ورطهی توقیف افتاد. در اولین روز بازگشایی، در صفحهی آخر ستونی دیده میشد که ضمن تبریک انتشار مجدد!، نوید طرح موضوعات جالبی را به مخاطبان خود داده بود که اولیتن آن دربارهی «فائقه آتشین» بود؛ منجمله اظهار ارادت شاعر بزرگ قفقاز (رسول حمزهتف) را نسبت به گوگوش از زبان هوشنگ ابتهاج ذکر کرده بود که فشرده و خلاصهاش این است که:
«اگر صدهزار، دههزار، هزار، صد، ده و یک انسان در جهان تو را دوست داشته باشند، مطمئن باش یکی رسول حمزهتف است. و اگر شنیدی در جهان کسی تو را دوست ندارد، مطمئن باش رسول مرده است».
و البته از فردای آن روز، دیگر اثری از آن روزنامه نیست!
به طور کلی دربارهی گوگوش؛ آوازهخوان ایرانی؛ نمیتوان در مطبوعات داخلی سراغی گرفت. بلکه او را باید در مطبوعات تاجیکستان و دیگر کشورهای همسایهمان جستوجو کرد. یا حداقلاش اینکه به ناگزیر به جای عالم واقعی؛ میباید به سوی «دنیای مجازی» رهسپار شد و واقعیات مثلاً ممنوع این جا (یعنی ایران خودمان) را در سایتهای اینترنتی جست.
در این مرحله این سؤال مطرح میشود که دربارهی «گوگوش» باید از کجا شروع کرد؟ از اوج محبوبیتاش در دههی پنجاه؟ یا از لحظهی سکوت و خاموشیاش؟ و یا از زمانی که مجدداً سر برآورد و جوان و پیر ایرانی را در انتظار کارهای تازهی خودش نگاه داشت؟
به نظر من نگاه به گوگوش را میتوان از دو منظر «دولتی» و «ملی» بررسی کرد.
یکی آنکه اساساً به لحاظ حکم حکومتی، صدای زن در ملاءعام ممنوع است (مگر آنکه در محافل زنانه باشد). شخصیت گوگوش اما از منظر دولتی، میتواند نمادی از خردهفرهنگ باشد و از این حیث به هیچوجه زیبندهی یک جامعهی انقلابی! نیست. تازه آنهم خردهفرهنگی که تاریخ مصرفاش تا روز سقوط سلطنت پهلوی بود. چه؛ انقلاب مردم ایران به قولی در واقع انقلاب غلبه بر «ابتذال فرهنگی» بود. بنابراین تمامی نشانههای یک «ابتذال» میبایستی یک به یک از صحنهی جامعهی انقلابی زدوده شود. حتی اگر با خواندن ترانهی دووجهی «آقا خوبه»، قانع به تداوم حیات فیزیکیاش در ایران شود و دیگر کمترین صدایی از او شنیده نشود و از طرف دیگر سرایندهی آن ترانه برای زدودن هر نوع ذهنیتی، تاکید بر تکوجهی بودن آن دارد و قائل به شرح مناسبات زن و شوهری و خلاصه همسر ایدهآل در مضمون آن است (به نقل از سایت گوگوش).
البته ترانهی «شازده خانوم» نیز برای ستار، مشابه چنین دوگانگی را رقم میزد و البته همان سراینده چندی قبل اصرار داشت فاصلهی ربط آن به ٰفرح دیبا را دور و دورتر کند.
به هر حال اگر از «آقا خوبه» گوگوش بگذریم، باید به ترانهی «دو پنجره»
اشاره کرد که باعث پیوند او با مخاطبان شد. جوان دههی پنجاه موسیقی با «دیوار سنگی»اش مانوس بود و او را راوی حکایت زندگیاش میدید. همانگونه که جوان امروز، تصویر آن دیدار را از زبان گویای او میتواند دید و خواسته و یا ناخواسته، جلب صدا و پیام و نحوهی اجرای ترانه میشود.
اما اجازه دهید که همهی چیزها را صد درصدی نبینیم و به دامان غلو نغلطیم.
آیا شما تصور نمیکنید که بیشتر آهنگهای گوگوش (اعم از انتخاب بامطالعه و با جان و دل خواندن آنها به همراه آهنگسازیهای برجسته و هماهنگ و فکرشدهی آن) موجب پیوند ترانههایش با مخاطب و سپس رابطهی بلافصل عاطفی خود گوگوش با دوستداراناش است؟
البته که باید صدا و توانمندی منحصر به فرد گوگوش را در کنار دیگر ارکان موسیقی پاپ گذاشت و شنید و قضاوت کرد. مانند آهنگساز و تنظیمکنندهی برجستهای مانند «واروژان» که روحش انگار از ملودی و ترانه لبریز بود. یا همین حسن شماعیزاده که دنیای گوگوش را میفهمید. مسلم آنکه بهترین آهنگسازان و شاعران، زیباترین آثارشان را در اوج صدای گوگوش یافتند.
شهیار قنبری، ایرج جنتی عطایی، اردلان سرفراز و … ، بهترین ترانههایشان را در شعور بالای گوگوش در شناسایی شعر و ادای درونیات مستتر در آن، همساز و همراه دیدند.
نشانههای این ارتباط تنگاتنگ و مشتاقانه بین گوگوش و شاعر و آهنگساز و مخاطب را در چه عاملی میتوان سراغ گرفت؟
شاید بیان یکی دو تصویر، گویای حضور صدا و آهنگ گوگوش در ضمیر ناخودآگاه گروه قابلتوجهی از جوانان دیروز و امروز جامعهی ایران باشد. مثلا آن راننده ی تاکسی و خطی و مسافرکش که در طول سی چهل سال با آهنگهای گوگوش به زعم خود «حال» میکند. و از آن سو شهروندانی که از طبقات مختلف جامعه چه در خلوت و چه در جلوت در جستوجوی آرام و قرار خود؛ در پی نوارها و سی.دیهای گوگوشاند (شاید به تعبیر ثانویه؛ گریز چندساعته از محبس و فشار فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی مترتب بر ایشان در این سالها).
حالا اگر فراتر از مخاطب عام، سراغ مخاطبان خاص گوگوش برویم آنگاه همان طیف روشنفکر و تحصیلکرده (اعم از دانشجو و استاد و هنرمند و …) را میبینیم که اختصاصاً درگیر با خلاقیت و تصویرسازی و اجرای قدرتمند او هستند که از این بابت زیبایی مضاعفی را در کارهای گوگوش احساس میکنند.
فوقالعاده بودن کار در این است که آنها «گوگوش» نمیشنوند؛ بلکه نویسندگی و کارگردانی و تهیهکنندگی و اجرای یک برنامهی تصویری را میبینند که این همه در گوگوش ممزوج شده و در نهایت هم بینندهی قطعاتی از «زندگی»اند.
وقتی موسیقیاش را میشوند، انگار کلیپی میبینند و یک تکهی مستند از زندگی؛ که گاه رازآلود و مهاندود است و گاه شفاف و آفتابی و پرطراوت و چه بسا سرد و تاریک و یخزده.
انگار در حال شنیدن یک نمایش رادیوییاند یا در حال تماشای یک فیلم مستند و سینمایی.
اما چرا؟
شاید به این علت که او «ادا» درنمیآورد. ادای هیچکس را. بلکه او یک «تولیدکننده» است. اما چه چیزی را «تولید» میکند؟
من میگویم همانچه که برآمده از وجودش است. بیکم و کاست. بی ژست و ادا.
چون که اگر «صدا»یش به مخاطب دروغ میگفت، آنگاه هیچ علقه و انس و الفتی با او نبود. چه در آغاز کار و چه در اوج محبوبیت و نفوذ دههی پنجاه و چه در سکوت بیست سالهاش و چه در موقعیت اخیر شکست سکوت و حضور پخته و بهکمالرسیدهی صدا و تصویر.
همهی اینها حکایت از استعداد و توانایی و «همت» و خواستن او دارد و از سویی هم به معنای صفا و یکرنگیاش نسبت به همین مردم کوچه و بازار.
وقتی در همان دوران که در خارج از کشور پس از شکستن سکوتاش با او مصاحبه میکردند، وقتی در برابر این پرسش قرار گرفت که :«در این مدت 20 سالهی سکوت در ایران چه میکردی؟»، شاید خیلیها توقع داشتند پاسخی بشنوند که نشانهی صدای مکتوب او باشد. مثلا شاید این پاسخ که او از فرصت دو دهه سکوت، استفاده کرده و به تالیف کتابهایی با محوریت موسیقی پاپ یا حتی رمان و زندگینامه پرداخته است!
اما پاسخ گوگوش، همه را غافلگیر کرد.
او گفت: «هیچی! توی خانه روی کاناپه مینشستم و روزها مثل مردم عادی با بقال سرکوچه، سر قیمت اجناس چانه میزدم».
حتی در همان مصاحبه هم هیچ ژست و ادایی از او نمیبینیم. عین همان «پاپ» و مردمی که سالها برایشان میخوانده.
علاقهمند گوگوش در هر نقطه از جهان (ایران و تاجیکستان و …) تنها شاید خاموشی و انزوای محض و رقتبار بیست سالهی او بوده است.
حالا کسی چه میداند؟ شاید اکنون که دوباره برگشته و در بازیابی مجدد خود با طراحیها و فعالیتهایی که خواهد کرد، علاقمندان گوگوش، نه تنها «شنونده»ی آهنگهای او باشند، بلکه «خواننده»ی مکتوبات او هم باشند.
اما در آخر مایل هستم که به چند نشانه از حضور و پیدایی گوگوش در موقعیت خاموشی و ناپیدایی بیست سالهی او در ایران اشاره کنم.
در همان شرایط انزوا و سکوت، در مقطع جنگ ایران و عراق، سرباز رانندهی یکی از خودروهای جنگی در منطقه، کارت پستالی منقش به عکس گوگوش و داریوش را یواشکی به درب سمت خود چسبانده بود و در حالیکه وقتی درب را میبست، از بیرون میدیدی که روی درب نوشته بود «جنگ جنگ تا پیروزی»
باز هم در زمان جنگ در خیابانهای شهر، وقتی به عنوان مسافر وارد یک خودروی مسافرکش میشدی، معمولاً چند نکته جلب توجه میکرد.
رانندهی جوان، آیینهی وسط ماشین، مسافرها و نوارهای موسیقی که در فضای ماشین طنینانداز بود؛ یا برعکس کاملا خاموش بود.
وقتی سوار میشدی، اول هیچ چیزی نمیشنیدی. احساس میکردی که راننده از طریق آیینه در حال برانداز کردن مسافراناش است. اینکه مسافرها احتمالاً چهکارهاند.
اما نمیفهمیدی چه موقع دست راننده به سمت ضبط میرفت. اتفاقاً صدای گوگوش را آرام و با «ولووم» خیلی پایین میتوانستی بشنوی. رانندهی چهرهشناس دقایقی بعد با مرور کوتاه و برآورد احساس مسافران و دریافت رمز«سکوت» حاکی از رضایتمندیشان، صدای گوگوش را کمی بالاتر میبرد.
بعد از مدتی راننده دیگر کاری به آیینه نداشت. چون همهی سرنشینان، تسلیم گوگوش بودند.
کوتاه سخن اینکه:
گوگوش از منظر حکومتی به حاشیه رفت؛ اما از حاشیهی زندگی مردم خارج نشد. گریزی میزنند و سرک میکشند. تو گویی «گوگوش» بالاخره در فرهنگ معاصر ایران هضم شده است. همانطور که داریوش و ابی هم خط نخورده و حذف نشدهاند. همانطور که «معصومه ددهبالا» (هایده) زنده است و عبور زیبا و نامحسوساش از بین دو ژانر موسیقی اصیل و موسیقی پاپ و بهرهمندی او از ترکیب توامان قابلیتهای این دو ژانر را میتوانی به خوبی حس کنی.
اینها متعلق به جامعهی ایرانی و فرهنگ ایرانیاند. با بخشنامه و دستورالعمل نیامدند که حالا بتوان آن ها را حذف و یا پایدار کرد.
حالا به این سؤال پاسخ دهیم که گوگوش چیست؟
من میگویم گوگوش، حرف در پستو نگهداشتهشدهی جوان دیروز و امروز است. مثل تصویر «قلندر»اش در آلبوم «غایب همیشه حاضر»:
این روزا که شهر عشق، خالیترین شهر خداست
خنجر نامردمی، حتی تو دست سایههاست…
و انگار که «این روزا» مدت 30 سال است که امتداد یافته.
تصویر گوگوش، تصویر پسزمینهی سینمای او نیست. مگر همین ترانهی قلندر (ترانهی «این روزا که شهر عشق…») برای استفاده در کدام فیلم اجرا شده بود. خب! هیچ فیلمی. بلکه خود این ترانه، به تنهایی یک «سینما» است. «ادبیات» است. «موسیقی» است. «تابلو» است.
به هر تقدیر آنچه در گوشه و کنار جامعهی ایرانی پیداست اینکه گوگوش هنوز تازه و شنیدنی و البته دوستداشتنی است.
هرچند فترت بیستسالهی او از دنیای اجرای ترانه وآهنگ و صحنه شاید موجب تغییر در کیفیت کارهای او شده باشد (آنهم به این علت که شنوندهی آهنگهای گوگوش نه در ادامهی راه همیشه؛ بلکه پس از وقفهی 20 سالهی صدا؛ از او چیزی به رنگ تازه میشنود)، اما از همین کارهای تازهی او در میانسالی که برآمده از سالهای اوج و شکوفایی تا خاموشی و وقفه و سکوت اوست، باز هم میتوان یک دنیا حرفهای ناگفته در نقطهی مماس با شعر و موسیقیاش دریافت.
============
پانوشت: عنوان این یادداشت (حرف بزن حافظه) برگرفته از یکی از آثار «ناباکوف» است که به پیشنهاد محمد صالحعلا و پس از مطالعهی این متن توسط ایشان، برگزیده شد
آقا خوبه، آشکارا حرف های یک زن درباره شوهرشه و به گفته شاعرش انتقاد غیرمستقیم از فرهنگ مردسالاره
نمی دونم چطور اینو به حکومت ربط دادین!!
[پاسخ]
ممنونم
[پاسخ]
Salam.aval be khatere neveshteye zibatoon azatoon tashakor mikonam.va bad migam ke vaghan taajob kardam.man 20 salame.va tahala nadide boodam ke jai enghadr ziba,rasa o vazeh rajebe GOOGOOSH harfi zade she,vaghan mamnoonam.man ke kheili lezat bordam va kheili chizaye jalebio motevaje shodam ke tahala nemidoonestam(chon jai naboode va nadidam)ba in SERAHAT/mer30
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ شهریور 8ام, 1388 14:40:
سلام خانم سحر:
ظاهراً همه با شما موافق نیستند.
اینجا را ببینید:
http://www.khialekhab.com/1051
[پاسخ]
پویا پاسخ در تاريخ آذر 14ام, 1389 13:22:
چطور مگر؟
[پاسخ]
تا به حال چنین جامع درباره گوهر سرزمینم نخوانده بودم
این روزها هر زمان گوگوش رو روی صحنه می بینم ، و در واقع گذر زمان رو روی چهره اش ،
توی دلم بهش می گم که تو دیگه همه ی سهمتو به مردم ادا کردی و
آرزو نمی کنم که بازم بخونه ، واسه ی من بخونه ،
آرزو می کنم که دل خوش داشته باشه…
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ شهریور 8ام, 1388 14:39:
سلام جناب شوار
ظاهراً همه با شما موافق نیستند.
اینجا را ببینید:
http://www.khialekhab.com/1051
[پاسخ]
پویا پاسخ در تاريخ آذر 14ام, 1389 13:23:
چطور؟
[پاسخ]
سلام
بسیار بسیار زیبا نوشتید . لذت فراوان بردم . حقیقتاهمینطوره که ابراز کردید ! گوگوش سالاره … بی نظیر و بی همتاست
موقعیت شناس آکاه به رقتارش و مهمتر داشتن شخصییت قوی او برای من گوگوشی را میسازد که به او افتخار میکنم وصمیمانه دوستش دارم
دلش شاد و لبش خندان
از شما نویسنده عزیز برای وقتی که گذاشتید و به این زیبایی نوشتید ممنونم
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ شهریور 8ام, 1388 14:39:
سلام خانم نسیم
ظاهراً همه با شما موافق نیستند.
اینجا را ببینید:
http://www.khialekhab.com/1051
[پاسخ]
مهدي پاسخ در تاريخ دی 22ام, 1390 9:38:
مرض داري زير همه كامنت ها اسپم مي كني پويا نعمت اللهي؟
[پاسخ]
من میگم اول گوگوش
دوم گوگوش
همیشه گوگوش
گوگوش یعنی عشق
عشق یعنی همه چیز
[پاسخ]
درود بر شما
با سپاس فراوان… بسیار نوشته ی زیبایی است…
پر واضح است که گوگوش محبوبیت خود را همچنان حفظ کرده… من هفده ساله هستم، روزی نیست که بدون نام گوگوش، حرف گوگوش و صدای گوگوش بگذرانم و بسیاری از هم سالان خودم رو می بینم که همینطور هستند…
ترانه های گوگوش، صدای گوگوش، آهنگ های گوگوش، چهره ی گوگوش، حرف های گوگوش -و همچنین تاثیر شگرفی که این ها تا امروز بر روی سه نسل در چند ملت گذاشته- هرگز از خاطره ها، از کتاب ها و از حافظه ها پاک نخواهد شد… تا زمانی که آخزین حافظه حرف می زند… تا همیشه!
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ شهریور 8ام, 1388 14:38:
با سلام بر شما جناب امین:
ظاهراً همه با شما موافق نیستند.
اینجا را ببینید:
http://www.khialekhab.com/1051
[پاسخ]
Merc az shoma
Googoosh sahabe royaha va khaterate
se nasl az mardom iran ast , Vaghti
migoyand dokhtar mardom iran , dokhtare
keshvar iran bedun dalil nist ..
mardom ou ra doost darand ba ou bozorg
shodand hamvare honarmandi Khahad
bud taesir gozar …
nazanineman hamishe baese eftekhar
iran va hamvatananash ast.
Movafagh bashid
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ شهریور 8ام, 1388 14:38:
با سلام
ظاهراً همه با شما موافق نیستند.
اینجا را ببینید:
http://www.khialekhab.com/1051
[پاسخ]
خيلي از مطلب زيبايي كه نوشتين تشكر مي كنم . تابحال هيچكس اينقدر جامع و كامل اين پديده دنياي هنر رو مورد بررسي قرار نداده بود. براستي كه گوگوش تنها و تنها يك پديده است .
براستي قابل توصيف نيست.نمونه كاملي از هنر. بنظر من شناخت و درك گوگوش مربوط به سن و سال و نسل نيست . فقط و فقط به درك كاملي از هنر مربوط ميشه . اگر بدوني هنر يعني چه نمي توني گوگوش رو نبيني و نشناسي .
گوگوش رنگين كماني از هنره .
با آرزوي بهترين ها براي شما و گوگوش نازنين
[پاسخ]
مرسی واقعا مرسی
به نکته جالبی اشاره شده بود قدر دانی از گوگوش را مردم سرزمین مجاورش انجا میدهند
البته به خاطر جو حکام وگرنه مردم سرزمینش او را سوای تمام هنر مندان دوست میدارند گوگوش عضوی از هر خانواده ایرانیست
اری گوگوش سالاره
دوستت داریم دختر ایران
[پاسخ]
کاملا با نظر شما موافق هستم
گوگوش یک پدیده تکرار نشدنی در هنر و موسیقی و تاثیر گذار بر فرهنگ و هنر ایران و همچنین کشور های همسایه بوده و هست گوگوش جاودانه موزیک ایران به دلیل داشتن شخصیت خاص و مردمیش توانسته در خارج از مرزهای کشورمان تاثیرات فرهنگی خود رابه زیبای به جا گذارد
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ شهریور 8ام, 1388 14:37:
سلام
ظاهراً همه هم با شما موافق نیستند.
اینجا را ببینید:
http://www.khialekhab.com/1051
[پاسخ]
هنرمندانی چون هایده. داریوش. مهستی و… به خصوص گوگوش به تاریخ و فرهنگ کشور پیوسته اند. چه دولتی بخواهد چه نخواهد این مردم هستند که فرهنگ و تاریخ را سینه به سینه به دست آینده می سپارند.
مطمئنا گوگوش چون حافظ و سعدی و مولوی نا در اید دهه و سده بلکه تا ابد جزیی از تاریخ ایران خواهد بود و سال ها بر پدیده گوگوش تفسیرها و تحقیق ها خواهد شد.
تشکر از شاعر آقا خوبه محمد صالح علا برای انتخاب این نام زیبا برای مقاله. و تشکر از نویسنده گرامی واقعا عالی بودد. تشکر.
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ شهریور 8ام, 1388 14:36:
سلام
ظاهراً همه با شما موافق نیستند.
اینجا را ببینید:
http://www.khialekhab.com/1051
[پاسخ]
با سلام و سپاس از صرف وقت و اهتمام شما در نگارش این مطلب در مورد زنی که برخلاف نظر شما و به نظر من یک هنرمند در حاشیه زندگی مردم نیست بلکه فرزندی است که در دامان مردمش پرورش یافت ، خواند ، سکوت کرد و دوباره آغاز کرد . آغازی پرشکوه تر از همیشه .
او هیچگاه پیر نمی شود چرا که اندیشه و نگاهش حتی از پشت عینک ، تازه و جوان و جستجوگر است
او هیچگاه در رده دوم و سوم قرار نمی گیرد چرا که همیشه انتخاب هایش دست اول و منحصر بفرد است و او این انتخابهای ناب را به بهترین وجه ممکن به منصه ظهور می رساند .
و امروز نه فقط یک هنرمند بلکه در نقش یک لیدر سیاسی و اجتماعی ظاهر شده است .
او که بهتر از هرکس معنای بمباران و زندان و شکنجه و بازجویی و جنگ را می داند چرا که برخلاف هم قطارانش که تا هوا را پس دیدند کشور و مردم را بحال خود رها کرده و گریختند ، او به میهنش بازگشت و خود را مهیای پذیرش هر سرنوشتی ساخت . زندان ؛ اعدام ؛ سکوت . و گویا دست خوش سالیان سال درخشش در صحنه های بین المللی همین سکوت تلخ بود که نه فقط در جام او که در کام هموطنان و همزبانانش نیز سرازیر شد .اما ملالی نیست چرا که او با حضورش ، با صدایش ، با نگاهش و باوجودش همه دلتنگی ها و همه فاصله ها را درهم شکست . هرچند بزعم من هیچگاه بین ما و او فاصله ای نبود و نخواهد بود .
او یک انسان تک بعدی نبود و نیست که محبوبیتش رابطه مستقیمی با زیبایی های ظاهری اش داشته باشد . به گمان من او تنها هنرمندی است که حتی بدون درنظر گرفتن هنر و زیباییش قابل ستایش و دوست داشتن است چرا که از جنس مردم و همرنگ و همزبان مردم است و در عین بزرگی و جلال ، بسیار خاکی و ساده و بذله گوست .
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ شهریور 8ام, 1388 14:36:
سلام جناب سعید:
ظاهراً همه با شما موافق نیستند.
اینجا را ببینید:
http://www.khialekhab.com/1051
[پاسخ]
آرمين پاسخ در تاريخ شهریور 8ام, 1388 17:06:
آقای سعيد
دليل اينكه گوگوش از امريكا به ايران برگشت دلسوزی و ايران دوستی نبود. ايشون بشدت به كوكائين اعتياد داشت و بشدت بی پول بود. حتا با وضع اسفناكی در كاباره كلبه نيويورك ظاهر ميشد. اينو ميتونين از خانم فيروزه خطيبی سوال كنين. پدر بزرگوار ايشون هم اين مطلب را تو كتابش نوشته. بجز اون دايی من كه آنزمان در امريكا بود و هنوزم هست خودش تعريف ميكنه كه گوگوش در كاباره كلبه روی صحنه دراز ميكشيد بسكه حالش از اعتياد بد بود و اصلا نميتونست بخونه و بهمين دليل بود كه صاحب كاباره پولشو نميداد چون اصلا برنامه اجرا نميكرد. شوهرش همايون مصداقی هم معتاد بود ودر ايران هم از همين اعتياد درگذشت. گوگوش و مصداقی به ايران برگشتن چون حسابهای بانكی و خونه گوگوش و دفتر بيمه شوهرش همايون مصداقی در ايران بود او اصلا نميتونست با اون وضعيت اسفناك اعتياد و بی پولی در امريكا دوام بياره. او به دوستاش كه ميخواستن مانع رفتنش به ايران بشن گفته بود به ايران برميگردم حتا اگه اعدام بشم بهتر از اين وضعيت اسفباره.
شما چرا اينقدر ساده دل هستين؟ آيا فكر ميكنين زندگی گوگوش و امثال گوگوش مثل زندگی من و شماست؟
[پاسخ]
Saeed پاسخ در تاريخ شهریور 8ام, 1388 19:51:
آقای آرمین عزیز ممنون از شما و بیان این مطلب
چون من تاکنون در این خصوص چیزی نشنیده ام و سند و مدرکی که موید فرمایشات شما باشد نیز تاکنون مشاهده نکرده ام لذا نمی توانم حرف شما را قبول کنم اما اصراری بر انکارش هم ندارم . چرا که گفتگوی ما بر سر هنر و استعداد و صدا و اجرا و تحریر ها و قدرت آواز خوانی بانو گوگوش است و به مسایل شخصی و خصوصی ایشان مربوط نمی شود . اما اگر فرض را بر صحت بیانات شما بگذاریم ، بازهم توانمندیها و استعداد شکوفا و صحیح رشد و نمو یافته گوگوش را نمی توان انکار نمود .
اما سخنی دارم با نگارنده مطلب ، آقای پیوسته ؛ مدتیست که افرادی به نام منتقد و روشنفکر سعی در تخریب چهره هایی دارند که در دل و فکر مردم ایران جای گرفته اند و یادآور روزهای شاد و بی دغدغه گذشته هستند و هدفشان از این تخریب و تضعیف نه شخص آنان ، بلکه نابودی ذهنیت پاک و روشن مردم نسبت به گذشته و خاطرات شان است تا دیگر در کنج ذهنشان نام فردین و ظهوری و وحدت و ارحام صدر و گوگوش ، تلنگری به روح آشفته شان وارد نسازد و بیاد نیاورند که ایام خوشی داشتند که به بهای هیچ از دست دادند .
آری برادر ، سخن از گوگوش و داریوش و ابی بهانه است . حرف ، حرف دیگری است .
[پاسخ]
آرمين پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 0:07:
آقای سعيد، من به چيزی كه شما نوشتين جواب دادم شما در باره موسيقی و اجرای گوگوش ننوشته بودين، شما در باره در ايران بودنش و اين چيزا نوشته بودين، منم جواب همينو دادم. وگرنه گوگوش الان هم اعتياد داره، اما من به اين موضوع اشاره نكردم چون زندگی شخصي او بمن مربوط نيست، شايد دوست داره خودشو بكشه.
ولی چيزيكه عجيبه اينه كه شما كه اينقدر به هنر گوگوش علاقمند هستين، چطور اشتباه به اون بزرگی را در مطلب نويسنده در مورد هنر گوگوش نديدين؟ نويسنده محترم چند بيت از ترانه شكايت را نوشته و اسم ترانه رو نوشته قلندر. فكر نميكنين كسانی كه هی گوگوش گوگوش ميكنن بايد مراقب اينجور اشتباهات باشن؟ يا حداقل كمی دقت كنن؟
البته فقط شما اينجوری نيستين. من با دنيای مجازی كاری ندارم ولی در دنيای واقعی هم وقتی به طرفداران گوگوش برميخورم ميبينم كه هيچ توجهی به ترانه ها ندارن و بيشتر از اين صحبت ميكنن كه چه جوری رقصيد؟ چی پوشيده بود؟ بهش ميومد يا نميومد؟ چاق شده يا لاغر شده. همش اينجور مسائل حاشيه ای بی ارزش. الان كه ديدم هيچكی اشتباه به اون بزرگی رو در اين مطلب نديده، گفتم پس دنيای مجازی هم مثل همون دنيای واقعی هست. همه به رقص و كفش و جوراب توجه ميكنن.
گفتين كه گروهی ميخوان چهره گوگوش و بقيه رو خراب كنن. اول اينكه گوگوش با فردين و ظهوری فرق ميكنه، گوگوش مثل داريوش و ابی هست، البته داريوش و ابی از نظر سطح هنری بالاتر هستند، گوگوش مثل فردين و ظهوری نيست، يعنی شما اينو نميدونين؟
اما شايد هدفشون اينه كه چهره های بدون نقاب را توضيح بدهند، شايد ميخوان مردم رو با عمق جامعه كثيف هنری آشنا كنن، همچنان كه بعضيها هم ميخوان از گوگوش و بقيه قديسها و قديسه ها را بسازن. اين قديس سازيها باعث تخريب فرهنگ ما ميشه، اين فرهنگ را قراره به نسل بعدی منتقل كنيم، چرا دوست دارين كه فرهنگ سراسر غلط و پر از قديسهای دروغين به نسل بعدی انتقال پيدا كنه؟ اگه اينجوری باشه ما تا هزاره های بعدی هم همچنان جهان سوم باقی ميمونيم چون فرهنگ سازی و انتقال فرهنگی مون اشكال داره.فقط اميدوارم كسی پيدا بشه كه اين موضوع مهم را آناليز كنه.
[پاسخ]
خيلي جالب بود مرسي
[پاسخ]
ممنون جالب بود
[پاسخ]
شما ثابت کردین گوگوش همیشه حرفی برای گفتن داشته و همیشه میشه در موردش حرف زد
[پاسخ]
ba sepas az shoma babate in matne ziba va khandani
be rasti Googoosh 1 padideye estesnayei dar iran zamin mibashad va manande Googoosh digar na tekrar shod va na tekrar mishavad
paydar bashid
[پاسخ]
Merci az neveshteye shoma.
man javani hastam irani
ke az sene khayli kam be estelahe khodemoni RAVANIYE googoosh hastam
va har roz asheghane karhash ro donbal mikonam
googoosh 1 honarmand nist
googoosh yek fereshtas
dar zemn esme on tarane ghalandar nist
esmesh hast
SHEKAYAT.
TX.
Alireza-HPF
[پاسخ]
bi nahayat khaste nabashid migam baraye in neveshteye kamel va bi naghs va 100 albate be ja ke jaye khalish hes mishod va harf hayi ra goft ke shayad khyli ha dost dashtand begoyand ama ya majalesh nabod ya emkanesh ya be har dalili ta be hal be in zibayi gofte nashod.arosake sahne gogosh tekrar nashodanist
[پاسخ]
بسیار زیبا نوشته شده بله گوگوش همیشه گوگوش است. خیلی ممنون.
[پاسخ]
گوگوش همیشه برای ما گوگوشه
هنوز در کنسرت های گوگوش جمعیت قابل توجه و چشم گیری از حاضران جوانان هستند… و اجرای گوگوش هنوز وصف ناشدنی
[پاسخ]
آرمين پاسخ در تاريخ شهریور 8ام, 1388 17:10:
فكر نميكنم الان هيجده هزار نفر يا دوازده هزار نفر يا شش هزار نفر يا حتی چهار هزار نفر هم به كنسرت گوگوش برن. شما اشتباه ميكنين. حداكثر جمعيت گوگوش الان دو هزار نفر هست. گذشت اون كنسرتهای چندين هزار نفری. گذشت.
[پاسخ]
امین عسکری پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 8:45:
سال 1377 در دبی، جمعیت بیش از پانزده هزار نفر بود… به خاطر که دارید؟
در کنسرت های “ردپای خاطره” هم خانم گوگوش در سالن های کوچک تری کنسرت داشته اند، اما به هر حال همه sold out شدند. مثلا در کنسرت اخیر (در واشنگتن) با جمعیتی نزدیک به 3500 نفر.
و من فکر نمی کنم وسیله ی سنجش هنر یک فرد -که در غربت هم برنامه اجرا می کند- تعداد افراد حاضر در سالن باشد.
من فقط به این اشاره کردم که درصد بالایی از حاضران جوان هستند.
[پاسخ]
آرمين پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 10:42:
جناب عسكری، از سال 1377 كه بگذریم چون اون موقع گوگوش هنوز در ایران بود، باقی حرفت درسته. منم خواستم همینو بگم. پس طرفداران هنرمندی كه اونو فرشته و قديسه و اسطوره و از زمین جدا و در هوا معلق میبينن با سه هزار نفر جمعیت خوشحال میشن. پس میبینین كه جمعيت 12هزار نفر و يكمی بالاتر و پایینتر وجود نداره. گفتم كه اون دوران گذشت. اون اوايل بود. الان ببین همين سه هزار نفر هم چقدر خوشحالتون ميكنه.
ولی داریوش همین چند هفته پیش فكر میكنم اول آگست بود تو لس آنجلس كنسرت داشت و شش هزار نفر رفته بودن.بله حتما آوردن جمعیت به سالن كنسرت تو غربت سخته.خیلی سخته.
[پاسخ]
امین عسکری پاسخ در تاريخ شهریور 11ام, 1388 0:12:
منظور 1387 بود*
[پاسخ]
آقاي نويسنده
مطلبتون بدور از واقعيت و بسيار اغراق آميزه و آدمو به ياد اغراقهای فردوسی در باره رستم ميندازه. ولی فردوسی داشت يك حماسه ملی رو به نظم ميكشيد، شما چه چيزی رو ميخواهيد ثابت كنين؟
گوگوش يه هنرمند معموليه مثل خيلی از هنرمندای ديگه و هيچ برتری نداره. اينو ميتونين از تو مصاحبه هايی كه انجام ميده كاملا حس كنين. گوگوش هرچی داره از ترانه سراها و آهنگسازانی داره كه از ترانه و آهنگاشون بهره گرفته و سالها پول ساخته و اسم دركرده. متاسفم برای كسانيكه زحمات ترانه سرا و آهنگساز را به پای خواننده مينويسند. من مطمئنم اين خانم اصلا نفهميده كه چی خونده. فقط با ترانه های ديگران پول ساخته.
گوگوش، شهره، ليلا، نوش آفرين هيچ فرقی باهم ندارن همه تو يه رديف هستن. در خيلی از مواقع ليلا و نوش آفرين برتر از گوگوش هستند. اين ميان فقط بانو هايده است كه بانوی واقعی ترانه ايران هست و پس از او بانو حميرا.
[پاسخ]
گوگوش یعنی عشق
مردم ایران با گوگوش زندگی میکنند
با گوگوش عاشق شدند همراه با گوگوش
روزها اسفناک جنگ را پایان رساندند
گوگوش امروز یک هنرمند عادی نیست
او دختر مردم ایران است کسی که مردم ایران
او را جدا از خانواده ی خود نمیدانند
چنین هنرمندی در موسیقی ایران به ندرت
دیده شده است نه تنها در موسیقی در عالم هنر.
گوگوش تنها کسی بود که توانست سالن 17 هزار نفره فروم را پر کند یا سالنی 25 هزار نفره در لاس وگاس و امروز بازهم تنها گوگوش است که چنین کارهایی از دستش بر می آید.
مردم ایران سالهاست او را عاشقانه دوست داشته و خواهند داشت.
زنده باد دختر مردم ایران گوگوش
[پاسخ]
آرمين پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 0:14:
آخه فقط حرف زدن كه نيست جانا. از دو سال پيش تا الان گوگوش كدوم سالن 24 هزار نفری يا 18 هزارنفری يا 10هزار نفری رو پر كرده؟ چرا افسانه ميگی جانا؟ چرا داستان ميبافی؟
خدا بيامرزه اون سالن 24 هزار نفر يا 18 هزار نفر يا 10 هزارنفر را. اون مال زمانی بود كه مردم نديدبديد بودن، گذشت آنزمانی كه آنسان گذشت. خدايش بيامرزد.
در دو سال اخير كه اصلا سالن 4000 نفری رو هم نتونست پر كنه، چی ميگين شماها؟ كجای كارين؟
[پاسخ]
ناشناس پاسخ در تاريخ شهریور 10ام, 1388 19:42:
بله تا حالا حیچ سالنی رو پر نکرده
چون خواسته ببینه خوضول هاش کیا هستند
تو هم این همه خودت رو جر نده
ما هم نیازی به شناخت یاوه گویان و فوضول ها نداریم
خدا روزیت رو جای دیگه بده
[پاسخ]
Googoosh tafte ye joda bafte ast
ba hame fargh mikone
az nazare zibayi honar
hame chiz
googoosh joon ma asheghetimmmmmmmmmmmmmm
andaze tamame donyaa
[پاسخ]
آرمين پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 0:23:
مگه بافتنش؟!
[پاسخ]
گوگوش یه فرشته ی زمینیه
[پاسخ]
آرمين پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 0:17:
مطمئنی دريايی نيست؟ يا هوايی؟ يعنی فقط ناجا هست؟ آه ای فرشته ی ناجا!
[پاسخ]
Googoosh baraye mardome iran
be maenaye khatere ast
dirooz va emrooz
yek honarmand be shedat aziz
ke 99% az mardom iran vaghan
az tahe del doosesh darand o bahash
zendegi kardand
bayad ghadre chenin honarmandayi ro doonest…
googoosh zendegisho vaghfe mardomesh vaghfe honare keshvaresh kard.
googoosh jan mamnoonim
[پاسخ]
vaghan ke googoosh ye fereshte ast rooye zamin
[پاسخ]
آرمين پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 0:21:
آفرين، صد آفرين، هزاروسيصد آفرين، دختر خوب و نازنين، فرشته روی زمين!
ببخشيد اينجور اظهارنظرها، اينجور جوابها رو هم داره. گوگوش فرشته هست يعنی چی؟ يكمی در اين مورد توضيح بدين. يعنی چی كه گوگوش فرشته هست؟ چيكار كرده يا ميكنه كه بهش ميگين فرشته؟ شما صفات فرشته ها رو ميدونين؟ كدوم صفت گوگوش با صفات فرشته ها يكی هست؟
[پاسخ]
ناشناس پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 5:22:
خانم/آقای محترم/آرمین
اگر شما دلیل فرشته بودن دختر آسمانی ایران رو نمیدونید بهتره خودتون رو اذیت نکنید
چون این موضوع هم مانند عقل و شعور باید در ضات آدم باشه
این واقعیت توضیح دادنی و یا تظریقی نیست
و شما هم بعد از چند سال تلاش هنوز کم بود خودتون رو با آوردن اسم عزیز گوگوش میخواید مطرح بکنید
دیگه حنات رنگی نداره
مشتت همه جا باز شده
همه بهت پشت کردند
آبروت همه جا رفته
از لس آنجلس تا زادگ دیگه همه و همه تو رو در سطل زباله حقه باز ها و رودنی ها ریختند
تلاشت بیهوده است
[پاسخ]
آرمين پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 8:10:
تو كی هستی شاخه نبات؟ تو مثل اينكه حالت اصلا خوب نیست، معلومه قرص آبیهاتو نخوردی
حنای من پيش كی رنگ نداره؟ مشت من پيش كی باز شده؟ كی بمن پشت كرده؟ من دوستان خيلی خوبی دارم كه اگه دوست داشته باشی يكی دوتا شونو میفرستم به عیادتت، ميگم برات كمپوت هلو با طعم لنكرانی بيارن.
لس آنجلس چيه شاخه نبات؟ مگه من لس آنجلس هستم كه آبروم تو لس آنجلس بره؟ اصلا تو لس آنجلس منو از كجا میشناسن كه آبروم بره؟ ای وای ددم وای
تلاش من چرا بيهوده است؟ تو تلاش منو كجا ديدی ناقلا؟
برو زودتر قرصاتو بخور كه حالت اصلا خوب نيست، قرص قرمزا هم يادت نره گوگولی.
من دو تا وبلاگ دارم، تو اينترنت هم منو میشناسن. اینم ایمیلم تقدیم بشما:
arminjasur@yahoo.com
هر وقت قرصاتو خوردی حالت خوب شد بعد بمن ايميل بده و در مورد لس آنجلس توضيح بده.
ميدونی چيه شاخه نبات؟ شماها دو سه نفر هستین كه با اسمهای مختلف كامنت میذارین. یكمی به كامنتها دقت كنی متوجه میشی. البته الان نه، وقتی قرصاتو خوردی. من ولی يه نفرم كه با اسم خودم كامنت میذارم.
شماها دارین تقلب میكنین. میخواین به آقای پیوسته نشون بدین كه گوگوش طرفدار زیاد داره، بخاطر همین با اسمهای مختلف كامنت میذارین. من ولی با همین یه اسم جواب همه تونو میدم.
آخه مگه میشه اين اسامی آدمهای مختلف باشن ولی هیچكدوم هیچ حرف حساب واسه گفتن نداشته باشن؟هیچكدوم هم متوجه نشن كه آقای پیوسته اسم ترانه شكایت را اشتباه نوشته؟ مگه امكان داره چنین چيزی؟ پس ديگه تقلب نكنین، فایده نداره.
[پاسخ]
ناشناس پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 5:25:
dear pazi
u are right
GOOGOOSH IS TRULLY AN ANGEL
[پاسخ]
آقای آرمین که پیام های نه چندان مودبانه شمارو جای دیگه هم دیدیم / نمیدونیم مونث هستید یا مذکر چون معمولا افرادی مشل شما اصل خودشونو پنهان میکنن !! به هر حال واضحه که دشمن گوگوش هستی . بدونین هر انسان بزرگی طبیعی است که دشمنان زیادی هم داره برای گوگوش واعتیادش نگران نباشید . به فکر دور و بریهای خودتون باشید که اگرنیاز به کمک دارند کمکشون کنید !!!
چه دوست داشته باشید چه نداشته باشید
گوگوش عزیز یک پدیده است
به قول مانوک خدابخشیان > پدیده گوگوشیزم
[پاسخ]
مثلا شما ندید درآمد کلان یکی از کنسرت های 17 هزار نفره ی سال 2000 گوگوش به بچه های سرطانی اختصاص یافت؟؟
ما هم نمیدانستیم از حواس پرتی یک مجری تلویزیون متوجه کمک بزرگ مالی دیگر گوگوش ب زلزله ی بم شدیم ..
دیدیم که شاه ماهی نازنین با لطف دریاییش چگونه به دیدار سالمندان رفت . دیدیم که چگونه عاشقانه بدون هیچ ریا کاری به دیدار زنده یاد مهستی رفت . نازنین ما بر سر مزار مثل خیلی ها غش نکرد چون مرده پرست نیست اما به زیبایی دینش را به همکار دیرین خود ادا کرد.
عشق شاه ماهی را بر روی صحنه دیده ایم .
21 سال ماندن و رنج کشیدن او را در وطن به عشق مردم و ایران دیده ایم.
پس او نه تنها فرشته زمینی است گوگوش حتی آسمانی هم هست
[پاسخ]
آرمين پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 7:48:
آره بابا منم كه گفتم ایشون دريایی هم هست، شايد زیردريایی هم باشه.شما یه لحظه هم فكر نمیكنین با این حرفای حاله زنكی چه ضربه ای به شخصيت گوگوش میزنین؟ اين كامنتاتونو از اون بالا تا پایین بخونين ببینین كدومتون يه حرف درست و منطقی نوشتين؟ همش تعریف تمجیدهای بیخود، همش روحانی نشون دادن گوگوش، بابا بس كنین.انتظار هم دارین هیچكی هیچی نگه فقط شماها بنویسین!
كدوم كنسرت 17 هزار نفری به بچه های سرطانی رسيد؟ من یادمه چندین سال پيش علیرضا امیرقاسمی داشت با آب و تاب اين موضوع رو ميگفت و گفتش كه حرفش بود كه اينكار بشه و حتا گوگوش رو صحنه اعلام كرد ولی چنين پولی به بچه های سرطانی نرسید.
بابا اين حرفا رو چرا باور میكنین؟ اينا پول به جونشون بسته است مگه بهمین راحتی پول به كسی ميدن؟
[پاسخ]
حالا آرمین جون شما چرا اینقدر نگرانی؟
اگر واقعا به نظر شما گوگوش – گوگوش نیست
چرا اینقدر واسه همه پیام میفرستی عزیزم؟
lollllllllllllllll
[پاسخ]
آرمين پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 7:36:
آخه عزيزم پیام میفرستم ببینم كی میپرسه چرا پیام ميفرستی عزيزم.متوجه شدی عزیزم؟
[پاسخ]
ضمنا آرمین جون پارسال سالن نوکیا تیتر با جمعیت 8 هزار نفر سلد اوت شد.
ردپای خاطره از ترانه هاش تا حاضرینش بسیار صمیمانه اند و صادقانه.
اگر سالن 5 هزار نفره است دوست خوب که بسیار هم نگرانی بخاطر صمیمیت بیشتره.
وگرنه گوگوش همواره در اوج است .
اگر نبود که شما یکی یکی به کامنت ها جواب نمیدادیییییییییییییی
LOL
[پاسخ]
آرمين پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 7:32:
بخدا حیفه كه آدم به كامنتهای خنده دار جواب نده.گناه داره اصلا.
[پاسخ]
به گوگوش این عزیز دوست داشتنی ملت ایران افتخار میکنیم
گوگوش همچنان محبوبترین و همچنان در صدر
خوانندگان دیگر زن در پایین جدول
گوگوش عزیز که خاطره کنسرت نوروز 1378 او در دبی بی نظیرترین کنسرت در تاریخ دبی بود با حضور 15000 نفر
مرسی گوگوش جان برای این شب با شکوه
[پاسخ]
منظور از کنسرت نوروز دبی سال 1387 بود که اشتباها 1378 نوشته شد
با پوزش
[پاسخ]
آرمين پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 7:30:
نه همون 1378 درسته. ايراد بیخودی نگير به خودت آبجی!!
[پاسخ]
سلد اوت مدیا سیتی در 7 فروردین 87 با حضور 16 هزار نفر !!!!!!
هنوز 2 سال نمیگذره میگذره؟؟؟
[پاسخ]
آرمين پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 7:21:
دروغ كه حناق نيست. راديو زمانه گفته بود هفت هزار نفر، گزارش كنسرت رو هم پخش كرده بود. بعدشم گفت تازه آخرش شیر تو شیر شد خیلیها بی بلیط رفتن تو. اونم كجا؟ تو دبی. اینقدر زور زدی همین يادت اومد؟ باریكلا بتو.
[پاسخ]
پرویز جان
پاسخ جانانه ای دادید
همینطوره !!! گوگوش دراوج هست که دشمنانش اونهایی که حسودندو نمیتونند ببینند داثما در ناراحتی و عذاب اند .این آدم که با هر کامنتی بر افروخته میشه و جواب میده بدون با قصد و غرض اینجا آمده وگرنه اینقدر بی هدف که نمیشه بود بشینی و تک تک کامنتهای عشق به گوگوش رو جواب های بی سر وته بدی!؟
[پاسخ]
آرمين پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 7:17:
شما دوست دارين هرچی دلتون میخواد بنویسین جواب هم نگیرین؟ خيلی دموكرات هستین بابا!! چطور شما حق دارین نظرتونو بنویسین ولی من حق ندارم؟ آقا! مجسمه آزادی از شرم فرو ريخت!!
[پاسخ]
پر واضح که وقتی بعد از 22 سال غیبت اونهم فقط برای گوگوش جامعه کوچک ایرانی در خارج از کشورعجله داره و بی تابه !! ولی زمانیکه ماندگار شد وهر یکی دو سال تور کنسرت برگذار میکند و دور دنیا میچرخه مردم باآرامش و با خیال راحت به دیدارش میروند
گو اینکه برای گوگوش باز هم از دور و نزدیک نسبت به کشور محل اجرای کنسرت مشتاقانش خود را میرسانند
[پاسخ]
گوگوش تنها هنرمندی است که کنسرت هایش به تنهایی برگذار میشه .. تک و مستقل
و تنها هنرمندی است که بالاترین جمعیت را به سالنها میکشاند
گوگوش همیشه متفاوت بوده و خواهد بود
این شگرد و ابتکار در ذات او وجود داره
بقیه میخوان ادای اونو در بیارن و خیلی دوست دارند کمی شبیه او شوند اما نمیتونند و قادر نیستند
گوگوش یکی است و نطیر نداره
[پاسخ]
من نمی دونم علت چیه که برخی افراد شکست خورده و حقیر که در دل هیچکس جایی ندارند ، اینگونه مذبوحانه سعی در تخریب چهره هنرمندی دارند که هیچ آزاری به آنها نرسانده و تنها گناهش موفقیت و استعداد و بهره هوشی بالای او می باشد . تنها جرمش این استکه مردم میهنش چه بی سواد چه با سواد ، چه زن و چه مرد ، چه پیر و چه جوان ، او را آنچنانکه هست دوست دارند و محترم می شمارند .
دوست عزیز ، در حقارت و دنائت ذاتی شما ، گوگوش مقصر نیست . بدنبال ریشه های خباثت و پستی خود در جای دیگری باشید . کوچک کردن او یا هر انسان دیگر ، فقط جامعه ایران را سرشکسته تر می کند و مطمئناً باعت اعتلا و حسن شهرت برای شخص شما نخواهد شد .
[پاسخ]
آرمين پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 7:28:
ببین آقا سعید! آدم كه برای حرف حساب جواب نداشته باشه از اون بالا یواشكی میاد پایين اين چيزایی كه نوشتی رو ردیف میكنه. آقا من از شما سوال پرسيدم، وقتی جواب نداری حرف نزن دیگه، مگه مجبوری حتما یه چيزی بگی. والله بخدا اون گوگوش بدبخت رو هم شماها خرابش كردین از بسكه حرفای بی معنی ردیف میكنین.
[پاسخ]
Saeed پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 21:47:
آقای آرمین . اولا در آنجا جایی برای پاسخ وجود نداشت و ثانیا من هدفم پاسخگویی به شما نیست . من نظر شخصی خودم رو می گم و متاسفانه شما رو می بینم که یک تنه می خوای جلوی میلیونها نفر بایستی . من نمی دونم چرا شما مایلی به همه بفهمونی که همه که نظر مخالف شما رو دارن اشتباه می کنن و فقط شما یک نفر درست میگی ؟
چرا دیگران رو فاقد شعور و درک و احساس و فهم تصور می کنی ؟
چه امتیازی نسبت به دیگران داری که برات این سوء تفاهم رو ایجاد کرده ؟
متخصص آوازی یا نوازنده ساز ؟
دکترای روانشناسی داری یا … ؟
من اصلا نیازی به تایید یا تکذیب کسی برای چیزی یا کسی که دوست دارم نیستم . شما هم بهر طریقی که وارد قضیه بشی نمی تونی نظر من رو در مورد چیزی که نسبت بهش اعتقاد و شناخت دارم تغییر بدی ، فقط متوجه نمیشم با این حرفا چی رو می خوای ثابت کنی ؟
[پاسخ]
با تشکر از شما نویسنده محترم
خیلی سپاسگذار از این نگاه زیبای شما به هنرمند جاودانه سرزمینمون
خواهشن از نوشته ها خرده گرفته نشه برداشت ها متفاوت هست همین که گوگوش بزرگ هنرمند ایران هست و نام ایران رو جاودانه میکنه کافیست
و به حمایت از حرف سعید عزیزمون موافقم با اینکه چرا میخوایم در جهت نقد و تهمت و حرفهای نادرست به ی ک هنرمند با این پرستیژ هنری در جهت خوبیها و تاثیرات هنری هنرمندمون ننویسیم
به هر شکل از همه به خاطر کانتهاشون به ویژه نویسنده محترممون قدردانی میکنم
[پاسخ]
Saeed پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 21:57:
ممنونم که حداقل شما این مساله رو متوجه هستین
هدف اصلا گوگوش یا فردین یا ارحام صدر نیست
هدف کشتن خاطره هاست
زدودن روشنایی و لذت روزهای خوب گذشته است
وگرنه با نوشتن این حرفها توی یک سایت نه چندان مطرح (با پوزش از صاحب سایت)کسی بزرگ یا کوچیک نمی شه . البته من با این سایت قبلاً آشنا نبودم شاید خیلی هم مورد توجه باشه که اگر اینطور هست من پوزش می خوام .
[پاسخ]
سلامی چو بوی خوش آشنایی
مطلب جالب شما رو به پیشنهاد دوستی خوندم اما خیلی ضد و نقیض بود البته از آن جهت که یک طرفه نبود برام جذابیت داشت.
اما وقتی کامنت ها رو خوندم به موضوع جالبی بر خوردم که آقای آرمین به بیشتر آنها پاسخ می دهند. این آقا و دوست عزیزشان خانم معلوم الحال که معرف دوستان گوگوشی است سعی دارند گناهان خود را در پشت چهره گوگوش پنهان دارند گوگوش هم مثل من و شما انسانیست جایز الخطا. و فرشته و قدیس نیست. و کسی دوست نداره که نظرات این گونه افراد رو بخونه بهتره در دل تاریکشون این نظرات را حفظ کنند تا چرک و سیاهی که تمام وجودشان را گرفته عاقبت ما را به فیض از دست دادن آنها برسونه.
[پاسخ]
azita G پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 21:12:
یاد خاطره ای افتادم از شاه ماهی و ترانه ی زیبای غریب آشنا..
چند وقت پیش همراه با چند نفر از دوستان گوگوشلاوی به پارک چیتگر رفته بودیم ، در
ماشین یکی از دوستان صدای نازنین شاه ماهی طنین انداز بود ، از آنجا که علاقه ی خاصی به غریب اشنا دارم به اصرار من با صدایی آرام همه مان شروع کردیم به زمزمه کردن این ترانه … پس از دقایقی سکو های دیگری که در این پارک هست و اکثرا جوانان بر روی آن نشسته بودند نیز ما همصدا شدند
چنیدین بار غریب اشنا را از آغاز شروع کردیم و من اطمینان دارم همه ما از همصدا شدن با گوگوش لذت مبردیم ….
بسیار زیباست همصدایی با شاه ماهی و خواندن ترانه هایی که به تاریخ پیوسته اند و در موسیقی ایران جاودانه اند.
[پاسخ]
Saeed پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 22:00:
صد در صد موافقم
من که از اول هم گفتم برخی افراد بوی تهوع آوری دارن که حتی در محیط مجازی منزجر کننده اس
بهتره سرشون رو بلند نکن تا بوی تعفن شون کمتر منتشر بشه .
[پاسخ]
آزیتا جی پاسخ در تاريخ شهریور 9ام, 1388 22:48:
یک سری قسمت های مختلف مجلات بود که مطمئنا دوستان بارها اینها را دیده اند ، اما گذاشتنشان در جایی که همه دوستدار گوگوش عزیز هستند فکر میکنم جالب باشد
استقبال ایرانیان در سراسر جهان ، از زرتشت یک استقبال بی سابقه بود
http://hamsafargoogoosh.persiangig.com/Megazine/40.jpg
ارتباط احساسی و عاطفی گوگوش با بچه های مبتلا به سرطان
http://hamsafargoogoosh.persiangig.com/Megazine/48.jpg
در مراسم قبل اسکار یک خواننده معروف رپ در برابر گوگوش تعظیم کرد و دست او را بوسید
http://hamsafargoogoosh.persiangig.com/Megazine/52.jpg
کنسرت 15 هزار نفره ی گوگوش در دبی یک رکورد بی سابقه در خاورمیانه بود
http://hamsafargoogoosh.persiangig.com/Megazine/94.jpg
نفر اول گوگوش محبوب ترین هنرمند ایرانی
http://hamsafargoogoosh.persiangig.com/Megazine/28.jpg
[پاسخ]
امین عسکری پاسخ در تاريخ شهریور 11ام, 1388 0:14:
من هم هرگز خاطره ی آن روز زیبا در پارک چیتگر را فراموش نخواهم کرد آزیتا جان
[پاسخ]
امین عسکری پاسخ در تاريخ شهریور 11ام, 1388 0:15:
ببخشید سعید جان، به اشتباه زیر کامنت شما این را نوشتم! ببخشید…
[پاسخ]
یک سری قسمت های مختلف مجلات بود که مطمئنا دوستان بارها اینها را دیده اند ، اما گذاشتنشان در جایی که همه دوستدار گوگوش عزیز هستند فکر میکنم جالب باشد
استقبال ایرانیان در سراسر جهان ، از زرتشت یک استقبال بی سابقه بود
http://hamsafargoogoosh.persiangig.com/Megazine/40.jpg
ارتباط احساسی و عاطفی گوگوش با بچه های مبتلا به سرطان
http://hamsafargoogoosh.persiangig.com/Megazine/48.jpg
در مراسم قبل اسکار یک خواننده معروف رپ در برابر گوگوش تعظیم کرد و دست او را بوسید
http://hamsafargoogoosh.persiangig.com/Megazine/52.jpg
کنسرت 15 هزار نفره ی گوگوش در دبی یک رکورد بی سابقه در خاورمیانه بود
http://hamsafargoogoosh.persiangig.com/Megazine/94.jpg
نفر اول گوگوش محبوب ترین هنرمند ایرانی
http://hamsafargoogoosh.persiangig.com/Megazine/28.jpg
[پاسخ]
http://hamsafargoogoosh.persiangig.com/Megazine/
استقبال ایرانیان در سراسر جهان ، از زرتشت یک استقبال بی سابقه بود
ارتباط احساسی و عاطفی گوگوش با بچه های مبتلا به سرطان
در مراسم قبل اسکار یک خواننده معروف رپ در برابر گوگوش تعظیم کرد و دست او را بوسید
کنسرت 15 هزار نفره ی گوگوش در دبی یک رکورد بی سابقه در خاورمیانه بود
نفر اول گوگوش محبوب ترین هنرمند ایرانی
اینها مطالبی اند که توسط منابع موثق تائید شدند نه نظرات شخصی ، که در لینک
بالا هستند…
[پاسخ]
عاشقانه پاسخ در تاريخ شهریور 10ام, 1388 18:27:
با سلام به شما خانم آزیتا
نمی دونم شما چرا وقت گرانبار خودتان را برای گفته های آقای آرمین تلف می کنید. خود خانم گوگوش بارها گفته اند که نظرات مخالفان را نمی خوانند چه برسه که بخوان جوابی بدهند.
شما هم از رفتار و منش ایشون درس عبرت بگیرید
[پاسخ]
خیلی ممنون از این متن کامل و زیبا.من از عاشقان گوگوشم و اینو باید بگم که گوگوش همیشه جایگاهی بالاتر از دیگر هنرمندان داشته.گوگوش باعث افتخار ماست و از خداوند سپاسگذارم برای خلقت شاه ماهی هنر ایران
[پاسخ]
مجدا ضمن تشکر از نوشته زیبای آقای مسعودپیوسته روز نامه نگار محترم
باید به عرض آن شحص حسود مورد نظر برسانم که بنده در کنسرت 1387 شاه ماهی در دبی حضور داشتم و حضور 15000 تا 16000 نفر دریایی از مردم رابه معرض دید همگان میگذاشت
روز بعد هم با مراجعه به ویدیو البلد مدیر این فروشگاه گفت ما به تنهایی 14000 بلیط کنسرت گوگوش را فروختیم !! ضمن اینکه قدر دانی میکرد از طرفداران گوگوش و میگفت دوستداران گوگوش همه با کلاس و با شحصیت هستند و این باعث افتخاره
دوستان مسلما آنکس که نمیتواند تحمل کند میسوزد
[پاسخ]
سعید جان . آزیتا جان
چقدر قشنگ نوشتین . خانم آزیتا مرسی از آدرس هایی که دادین کم و بیش قبلا خونده بودم اما اینبار بطور کاملتری از گوگوش بی همتا دیدم و خوندم و آقا سعید چقدر با صبر و متانت و ادب همونطور که شایسته گوگوش هست نوشتید
اما وقت زیاد نزارین برای اینجور افراد . این آدما با این حقایق قشنگ و با واقعیت میونه ندارند چرا ؟؟؟؟؟ چون نمیتونند و نمیخوان ببینند چون حسودند چون تنگ نظرند
چون عقده دارند
وقتی هم کم میارن میگن یکی دو نفر میان اینجا با اسامی مختلف پیام میزارند !!!!!! برای اینکه چشم ندارند میلیونها عاشق رو در سراسر دنیا ببینند
[پاسخ]
ناشناس پاسخ در تاريخ شهریور 12ام, 1388 12:54:
خانم نسیم عزیز از لطف شما ممنون
نمی دانم آیا ملاحظه فرموده اید که طرفداران هر هنرمندی از خیلی جهات شبیه او هستند . مثلا طرفداران خانم لیلا فروهر خواننده خوش صدا و بسیار زیبای کشورمان نوجوانان و جوانانی شاد و پرطراوت هستند . یا طرفداران خانم شهره صولتی گل مثل خود ایشان بسیار پرحرارت و پرجنب و جوش اند . طرفداران آقای داریوش عزیز انسانهایی هستند متفکر که همیشه غمی در دلشان دارند (البته من امیدوارم که هیچ کس غم و اندوهی نداشته باشد ) و اما طرفداران گوگوش نازنین انسانهایی موفق و دارای عزت نفس هستند که لاجرم برای درک معانی اشعار زیبایی که ایشان انتخاب می کنند باید دارای درک و سواد بالایی باشند .
من برای تک تک هنرمندان عزیز و والای کشورمان و برای طرفداران شان آرزوی سلامتی و سربلندی روزافزون دارم .
این هنرمندان ریشه در گوشت و خون و اندیشه ما دارند و جداشدن از آنها ممکن نیست .
[پاسخ]
خانم آزیتا اتفاق قشنگی رو در پارک چیتگر تعریف کردین
برای منم هفته پیش اتفاق قشنگ دیگه ای افتاد
در جمع دوستانمون مهمون بودیم و وقتی قرار شد بخونیم دخترها هر کدوم ترانه ای از گوگوش رو خوندند
[پاسخ]
ma beh googoosh eftekhar mikonim
[پاسخ]
گوگوش بی همتاست پری دریایی افسانه ها گوگوش
[پاسخ]
طرف صحبت من نویسنده این مطلب است که کنیز قدیمی مسعود کیمیای وکنیز حال حاضرمهرداداسمانی یعنی گوگوش رابسیاربزرگ جلوه داداست و به طعنه در مورد روابط خصوصی!!! واعتیاد سنگین داریوش گفته است قابل توجه نویسنده این مطالب صدای که تصویر گر درد مردم است در ترانه هایش درد اجتماع ایران را به تصویر کشیدداریوش اقبالی بودزمانی که خوانندهای لوساانجلسی بادوست دختراشون گرم بودنددقیقا کنارشون داریوش زمزمه میکرد وطن پرندی پردر خون وطن شکفته گل در خون وطن….وقابل توجه نویسنده این مطالب خوانندی که بالترین فساد اخلاقی وفحشا رادر پرونده کاریش دارست متا سفانه خانم گوگوش است حالا اگه فرشته هستند یا قدیسه خدا عالم وخدمت گوگوش به مردم ایران واقعا من نمی دونم چیه شاید هم اون چندتا فیلم قبل از انقلاب مخصوصا در امتدادشب وچه شبی بود!!وطرفداران گوگوش چه قبول کنند چه نه اگه با اغماض پروند کاری قبل از انقلاب رو نادیده بگیریم متاسفانه در این چند ساله اخیر با خوانندی جوانی…..!!!!!!متاسفانه نویسند مطلب ترانه های بیاد مانی داریوش راکه ازترانه سرایان بزرگی چون ایرج واردلان و شهیارو…را سیاه نامه می خواندو شاید هم اهنگ مزخرف کج کلاه خان گوگوش را سفید نامه بخواندبیاید برای بزرگ کردن شخصی سایرین را تخریب نکنیم
[پاسخ]
دوست عزیز ترانه کج کلاه خان که شعر آن از زنده یاد تورج نگهبان است و ترانه شادی است برای گوگوش 19یا 20 ساله خیلی هم خوب بود و شادی را برای جوانان به همراه داشت
یک هنرمند مردمی به تمام قشرهای اجتماع تعلق داره
البته میدونیم امروز گوگوش ما در انتخاب
ترانه ها یک راه را بر گزیده که انهم جای قدر دانی داره
ایشون به سن و موقعییت اجتماعی توجه زیاد دارند
بر عکس بعضی ها مثل خانم فروهر و یا صولتی که با توجه به بالا رفتن سن در ترانه هاشون چندان تغیری ندادند
البته باز خانم فروهر تا حدی چرا .
اما در مورد شهره باید گفت : واویلا
مگه اینها با گوگوش چند سال اختلاف دارند
یکی شون 6 سال یکی شون هم 3 یا 4 سال یعنی در رده سنی هم هستند
پس بنازم گوگوش ایران رو که همیشه تافته جدا باقته بوده و هست
[پاسخ]
راستی
در کنسرت سال 2008 در آلمان در سالن 11000 نفره ابرهاوسن کنسرت گوگوش بود
که با اینکه هنوز در کنسرت های مشترکش با مهرداد بود و با اینکه مردم اسم مهرداد رو میشنیدند میگفتند اه ه ه ه
ولی برای گوگوش آمدند و سالن را پر کردند
یعنی 11000 نفر آمدند و سلد اوت کردند
آخر برنامه هم یک قاب نفیس به گوگوش هدیه شد به عنوان اولین هنرمند ایرانی که سالن را به تنهایی پر کرد واین خبر همراه با عکس را در لابی سالن نصب کردند
گوگوش یکی است و همتا نداره
[پاسخ]
bale daghighan hamintoore
Hamishe dar hame ja googoosh ast ke baes mishe name iran ziba jelve Kone.
bar ax kheili az digar khanandegan ke bishtar maye ye sharm ma hastand va hamintoor iran .
concert oberhousen ham yeki digar az eftekhar afarini haye googoosh aziz bood.
[پاسخ]
الهی قربونش برم که اینقدر طرفدار داره و همه هواشو دارن ..
شهده شمساییءاینجا و آنسه امیری همه جا وهمیشگی و رسوا
ازهنر بی نظیر گوگوش روی صحنه هم به خوبی آگاهه اما وقتی رذالت چشم رو کور میکنه عقده وبیماری نوعی سرطان وارد انسان میکنه توقع دیگه ای نیست
قربون گوگوش میریم که یکیه و نظیر نداره
در مورد سخنوری و حرف زدنش که بارها با افتادگی و تواضع گفته که من سخنران خوبی نیستم . من آوازه خوانم و کارم خوندنه ولی بلد نیستم صحبت کنم
قربون این صداقتش که حرفشو میزنه
ولی روی صحنه بی نظیرترین
مسلط ترین و خلاقترین هنرمندی است که تاریخ ایران به خودش دیده
یک شو گرل یا شو وومن بی نظیر
هر یک از کنسرت های او دلیلی بر این مدعاست
در کنسرت اخیرش در واشینگتن چه ها کرد بی نظیر بود
در استرالیا که دوستانم رفته بودند همه و همه میگفتند نفهمیدیم چگونه گذشت و چه زود گذشت از زیبایی اجرا و صحنه گردانی این زن که اصلا نمیاد بهش که 59 سال از سنش گذشته
گفتم تروخدا چشمش نزنید
آنسه شهده هم اینارو میبینه ولی چشم بصیرتش کوره
و آخر اینکه خوش به حال کسانی که شنبه بعدی یعنی 28 شهریور عید فطردارند میرن مالزی کوالالامپور کنسرت شاه ماهی هنر ایران . جای همه ما خالی
[پاسخ]
زهرا پاسخ در تاريخ اسفند 24ام, 1391 2:12:
اخ كه جي گفتي به خدا عقده ي ديدن گوگوش اخر سر من و به كشتن ميده نميدونم جرا اينقدر دوستش دارم مني كه سال به سال فش نميدم الان دارم دونه دونه جواب كسايي روكه به گوگوش بي احترامي ميكنن رو ميدم فقط خواستم بگم ايول به مرانت
[پاسخ]
در کنسرت استرالیا از شهر ها و حتی کشور های اطراف هم مردم زیادی حضور داشتند ، بخدا که نظیر نداره این زن در تمام دنیا
[پاسخ]
زهرا پاسخ در تاريخ اسفند 24ام, 1391 2:08:
جيگرت و خام خام
[پاسخ]
سلام و درود بر جناب نعمت الهي عزيز …
در مورد خانم گوگوش بحث هاي زيادي هستش من تا حدودي با دست نوشته هاي بالا موافقم
پل زيباترين ترانه ي ايراني است كه تاكنون منتشر شده .
ولي شخصيت گوگوش هيچ ربطي به سياست ندارد و نبايد بعضي از مسايل باهم تلفيق داده شود .
موضوع ديگر اينكه به نظر من گوگوش نبايد با مهرداد اسماني شروع به كار مي كرد
و همچنين داريوش و ابي هنرمنداني هستند كه با هيچ خواننده اي قابل قياس نيستند .
متشكرم .
[پاسخ]
سلام گوگوش عاشقتم دوست دارم صحبت کنم با شما تواین دنیا کسی ندارم09197342567
[پاسخ]
09197342567
[پاسخ]
حيف نيست به جاي حرف زدن درباره خانم گوگوش با ارمين كل بندازيد .ارزششو نداره .تو ايران از اين ادما كم نيستن .اينا همونايي هستن كه خودشون جايي نرسيدن چشم موفقيت كس ديگه اي رو هم ندارن .اصلا تو كنسرت گوگوش 10 مفر برن يا 100 هزار نفر به كسي چه
[پاسخ]
زهرا پاسخ در تاريخ اسفند 24ام, 1391 2:06:
ميدوني جيه سينا جون دور از جون تو ادما خيلي اسكل شدن جيزايي كه حقشونه بايد نظر بدن ول كردن گير دادن به خانم محترمي مثل گوگوش غلط كردن بزار تا دلشون ميخواد گوه اضافه بخورن
[پاسخ]
همتون احمقین اسم خودتونم گذاشتین ایرانی روشنفکر اگه قد بال مگس غیرت داشتین این بلانسبت بشرو میشناختین اونایی که زمان این پیرزن بودن حالشون ازش بهم میخوره اونوقت شما جوجه های تازه به دوران رسیده دارین سنگ این جونورو به سینه میزنین
[پاسخ]
زهرا پاسخ در تاريخ اسفند 24ام, 1391 2:02:
احمق جدو ابادته اين يك گوه اين پيرزن تو دهنت اين دو و اينكه بدبخت كونت ميسوزه برو بزار تو تشت اب تو بي جا كردي به يه شخص محترم توهين ميكني اشغال تو خودت جي هستي اصلا كي هستي رعيس جمهور ايران؟هرري برو كنار بزار باد بياد…
[پاسخ]
باید از بعشی ها پرسید که:
به کدام مذهب اینست، به کدام ملت اینست
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی!
گوگوش مظهر جوانی و زندگیاست و امیدوارم که روزی برسد که همه زنان ایرانی مانند او با شکوه و مغرور و البته زیبا باشند. ممنون از نوشته خوبتان. اگر آسیب ناسی روانی اجتماعی مخالفانش را هم اضافه می کردید عالی می شد.
[پاسخ]
باید از بعضی ها پرسید که:
به کدام مذهب اینست، به کدام ملت اینست
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی!
گوگوش مظهر جوانی و زندگی است و امیدوارم که روزی برسد که همه زنان ایرانی مانند او با شکوه و مغرور و البته زیبا باشند. ممنون از نوشته خوبتان. اگر آسیب شناسی روانی اجتماعی مخالفانش را هم اضافه می کردید عالی می شد.
[پاسخ]
زهرا پاسخ در تاريخ اسفند 24ام, 1391 1:59:
جيگرتو اي ول كه از خودموني
[پاسخ]
ديشب بعد از چند ماه حين كاركردن تعدادي از ترانه هاي گوگوش را شنيدم : غايب هميشه حاضر، كمكم كن ، نفس و …
و چه آرامشي داد
[پاسخ]
سلام به نظرمن گوگوش زن بی شخصیتی میباشدکه زندگی هرمردی که خوشش میادرابهم می ریزدوبراش مهم نیست که اون مردمتاهل است وزن وبچه دارد وشرم هم نمیکند
[پاسخ]
ببخشیدمن به کسی توهین نکردم من نظرم رابه خودشخص خانم فاعقه آتشین معروف به. گوگوش گفتم که خدایش واقعیت است
[پاسخ]
زهرا پاسخ در تاريخ اسفند 24ام, 1391 1:57:
تو بي جا كردي به گوگوش توهين كردي اگه بدوني براي ماها كه تو اين دنيا كسي رو ندتريم جقدر ارزش داره هيج وقت به خودت اجازه نميدي بهش توهين كني اصلا تو كي هستي دختره رعيس جمهور؟
[پاسخ]
اولا سلام باور كن از بس حرفاي بد در مورده گوگوش خوندم ميخواستم دست به خود كشي بزنم اخه تنها همدم من تو تنهايي هام فقط گوگوشه تنها شاهده اشكام غمهام تنها گوگوشه تو اين دنياي بزرگ تنها دلخوشيم تنها جيزي كه ارومم ميكنه صداي گوگوشه ميدوني جيه ازت يه دنيا ممنون كه يه بار ديگه ثابت كردي كه واقعا گوگوش تنها صدايي هستش كه ميشه تو خلوتمون پيش ما باشه با سپاس فروان
[پاسخ]
شعراش ارامش خاصی دارن و این کهمن چیز بدی ازش ندیدم
[پاسخ]
قبل از انقلاب موسیقی ایران به سه دسته تقسیم می شد: موسیقی اصیل كه از افتخارات تاریخ موسیقی ایران بشمار می آید, موسیقی کوچه بازاری كه از مرتبه هنری پایین تری برخوردار است و صرفا جهت سرگرمی بود, و موسیقی پاپ كه دوران طلایی اش دهه پنجاه ایران است. از دیرباز ورود بانوان به دنیای هنر با مشکلاتی همراه بوده و تعداد بانوان خواننده پاپ نسبت به خواندگان مرد پاپ کم بود ولی در نوع خود بی نظیر بودن: پوران, گیتی, هایده, حمیرا, مهستی, رامش, نسرین, عهدیه, بتی, نلی, فرشته و مرجان (بازیگر سینما) اما در بین اینها گوگوش ستاره بلامنازع موسیقی پاپ ایران بود كه در بهترین و خاطرانگیزترین ترانه ها را در کارنامه پربارش دارد كه حاصل همکاری با ترانه سراهایی چون شهیار قنبری, ایرج جنتی عطایی, اردلان سرفراز, منصور تهرانی, زویا زاکاریان, تورج نگهبان و آهنگسازانی چون واروژان, اسفندیار منفردزاده, حسن شماعی زاده, بابک بیات, پرویز مقصدی, پرویز اتابکی و… است. گوگوش در سا1358 كه رسما حکم ممنوع الفعالیت اش صادر شد, تنها بیست و نه سال داشت و از گذشته الگوی دیگر خوانندگان تازه نفس بود و اکی بنایی, دینامیک, نوش آفرین, لیلا فروهر, شهره, نازی افشار و…در معرض انتقاد بودن كه تحت تاثیر گوگوش هستند و از او تقلید می کنند.
[پاسخ]
خدا روزی که دست به خلق انسان زد صدارو با حضرت ابی
نشون داد…درمورد جمعیت کنسرتاشم که حرفی نمیمونه برا گفتن….اول ابی…بعد هرکی
[پاسخ]
به گفته گوگوش خانم گلم (من برای مامان بزرگاوبابابزرگاتون خوندم برای مامان باباهاتون خوندم برای بچه هاتون….)اخه چرا ما جوانان امروز نسل سوخته ایم چرابایدادمای باارزشی مثل گوگوش جونم ونشنویم؟
چرابرای مامان بزرگا وبابابزرگامون خونده ولی برای مانه نمیگم نخونده خونده ولی چرا توکشورش نخونده(درود برگوگوش)من ۱۷سال بیشترندارم
[پاسخ]