روزمرّگی

زندگی یا مردگی؛ تفاوت این دو چیست؟ سر انجام زندگی،مردن است وسر انجام مردن، زندگی. و زندگی برای او جریان دارد برای دختری که در آستانه‌ی چهل سالگی است و  سال‌هاست دیگر منتظر هیچ‌کس نیست! او پنج‌شنبه ها را دوست دارد. پدر و مادرش را و بهشت زهرا را. و همیشه می‌گوید: «زندگی خوب است، خوب یعنی زندگی!!»

زندگی برای تو هست! برای تویی که قبل از آنکه وارد قطار مترو شوی با نگاهی به سقف سیاه و کدر قطار زیر لب زمزمه می‌کنی: «الهی به امید تو» این بار بلندتر می گویی:« خانم ها به خاطر خدا بخرید، به خاطر این روز عزیز بخرید.»

ولی تو نمی‌دانی که روز عزیز برای این جماعت هر روز نیست! و وقتی که هیچ‌کسی از ویفرهای پنج‌تا هزار تومانی‌ات نخرید زیر لب می گویی «خدایا شکرت. »

و من همیشه فکر می‌کنم این جمله یعنی خدایا از زندگی‌ام راضی‌ام!! راضی‌ام که مرد زندگی‌ام سرباز است و من برای تامین مخارج فرزندی که هفت ماه است در شکمم زندگی می‌کند باید کار کنم! و باز هم می‌گویی: شکر.

و زندگی برای تو خوب است. برای تویی که هیچ لذتی را بهتر از جویدن اجساد فاسد اردک آبی نمی‌دانی و با بادگلویی زیر لب می‌گویی: «زندگی دوستت دارم!!»

و متظر فردا هستی. تویی که تاکسی‌ات به اتاق گفتگوهای سیاسی تبدیل شده. تو بگو باد هوا، تو بگو سی سال عفونت سربسته!!!! این‌گونه است که تو فقط سری تکان می‌دهی و می‌گویی «همه چیز درست می شود». و کی دیگر می‌گوید: «می‌شود 300 تومان!!!»

دیروز 300 بار گفتی دوستش داری، گفتی همه چیز مال ماست، زندگی مال توست، مال من است. و امروز گفتی چه قدر تنوع خوب است و تجربه‌ی دوستت‌دارم‌های جدید. و تو زندگی را می‌خواهی به خاطر تجربه‌های جدید. چون این خیانت‌های واگیردار، این‌بار به تو سرایت کرده. چه توجیه خوبی است تجربه! توجیه چه لعبتی است این روزها!!!!

و من، من با چه انگیزه‌ای، چه توجیهی بگویم زندگی دوستت دارم!!

چه چیز می‌تواند برای من انگیزه باشد؟ خاله‌زنک بازی‌های دیجیتال در YAHOO 360 ، به‌روز کردن وبلاگی که دو روز از تولدش نگذشته باید به سوگش نشست یا جمع‌آوری عطرهای کریستین دیور برای کلکسیونم؟ در اینروزهای حراج تعهد، من به هیچ چیز عادت ندارم . هیچ‌چیز مرا به هیجان نمی آورد. نه میلی و نه شادی!!!

منبع: وبلاگ فریبا رحمانی

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *