نویسندهی مهمان: آقای مسعود پیوسته؛ روزنامهنگار
===================
از همین «چشمهای مهرنوش» شروع میکنیم.
همان چشمایی که مطبوعات و مجلات ایران جرأت نمیکنند آن را روی جلد بیاورند و ناچاراً مثل یکی از هفتهنامههای هنری اجتماعی شبه زرد، در توصیف رامبد جوان یا سروش صحت روی جلدش درشت بنویسند: «تو که طنزات خیلی قشنگه» که اینجوری هر دو یا هر سه (مهرنوش، جوان و صحت ) را با هم گفته باشد.
از همان جور حرف زدن هایی که به در میگوییم که دیوار بشنود!
بگذریم . شعر و ترانه و کلام ساده و بیتکلف و ژست و دلنشینی که از همان یکی دو سال پیش که در آمده؛ تا امروز (شاید از منظر برخی کهنه شده باشد)، توانسته خوب به دل و جان نسل امروز و حتی دیروز جامعهی اتفاقاً داخل ایران نقب بزند و مخاطب با شنیدن همین تکمصرع صد در صد زمینی «تو که چشمات خیلی قشنگه» ، «رم» نکند و مجموعه کار و کلام و شعر و ترانه را بپذیرد.
حتی اگر وزیر ارشاد این مملکت که آزاد سازیها و آزاد اندیشیهایش فصلی و مناسبتی است؛ همین چند روزپیش مانند سلف خود که هماینک معاون و مشاور فرهنگی یک سازمان نظامی است بگوید و به این مضمون بانگ برآورد که : «زمین و زمینی بس است . وزارت ارشاد ، کماکان بر سر موضعش ایستاده و به شعر و ترانه هایی که مضمون عشق زمینی دارند را مجوز نمیدهد. بلکه ما با هدف ” آسمان ” در خدمت شماییم»
این ترانهی «تو که چشمات خیلی قشنگه» در بیرون؛ در سرزمین دشمن؛ در زمین دشمن و در زمین و ملکِ به زعم متولیان فرهنگی و رسمی کشورمان «شیطان» (حالا سایز کوچک و بزرگش بماند) در آمده و ساخته شده و تولید شده، مثل یک شاخه جنگ نرم علیه موجودیت فرهنگی ما و داشتههای ما، اما اینجا که ظاهراً قرار است همه با یک فرمان عمومی ، به «آسمان» بروند، دارند بیسروصدا اتقاقاً با مضامینی نظیر همین کار و هزار نمونهی دیگر مأنوس میشوند (یا شاید هم از قبل شده بودند و فقط رونوشت آن را به وزرای فرهنگ و ارشاد اسلامی از میر سلیم تا حسینی نداده بودند) و پیوندشان به جای وزیر ارشاد و متولیان فرهنگ رسمی و تحمیلی با «مهرنوش»ها برقرار میشود که سن وجود و حضورشان در این عرصه خاکی، کمتر از سن انقلاب ایران است .
چرا داریم راه دور میرویم؟!
وقتی توی همین دو سه هفته گذشته، در سطح شهر تهران، بیلبوردهای بزرگی سر چهار راه ها و اتوبانها میبینیم که: پس تو بودی … با صدای احمد عزیزی…
بخصوص وقتی نام ساعدباقری به عنوان شاعر و نغمهسرای این ترانه، زیر نام خواننده میآید ، مخاطب در وهلهی نخست، به یاد همان حرفهای وزیر ارشاد میافتد که معتقد است: در شرایط عادی باید فضای جامعه باز باشد.
از سویی تا انتخابات مجلس نهم یعنی تا زمستان؛ پنج شش ماهی باقی است و میتوان با توسل به ابزارهایی اینچنین، فضا را باز گذاشت و افسار کنترل را به زعم دولتیها شُل کرد.
حتی اگر ساعد باقری بخواهد اینگونه، غیر دولتی و رها شده ، ” آلارم ” دهد .
ساعدباقری ، شاعری که همواره از همان سال 57 تا دو سه سال پیش ، شاعر مکتبی و متعهد میشناختندش تا همین شاید سه سال پیش ، زحمتِ آفیش و دعوت شعرای بیت در ماههای رمضان با وی بود اما بالاخره روی حرف خود در یک هفته قبل از انتخابات 88 تا امروز ایستاد. چون آن روز، پر حرارات، در جوار محمود دولتآبادی و زهرا رهنورد در استادیوم زیر پل حافظ فریاد زده بود: «هنرمند ، شامه قوییی دارد و دروغ را از راست خوب تمیز میدهد»
حالا دیگر ساعد باقری را نه در رادیو و تلویزیون آقای ضرغامی میبینیم و نه در شبهای شعر بیت درماه رمضان.
پارسال که سرما خورده بود اما امسال هم نبود. به جایش میشد آن دور دورها و بهسختی «عبدالجبار کاکایی» را پیدا کرد.
ظاهراً به نظر میآید ساعد باقری شاعر پاپ باشد تا شاعر صدا و سیما.
احتمالاً عطای ریاست شورای عالی ویرایش این رسانه را هم بر لقایش بخشیده و امروزه سرچهارراههای پایتخت، آرامآرام، منادی شاعرِ در خدمت جنبش اعتراضی مردم ایران است.
حالا باید دید سه نسل اول و دوم و سوم انقلاب 57 با شاعرانی از جنس ساعدباقری و سهیل محمودی و عبدالجبار کاکایی، امروزه روز چگونه مواجه خواهند شد و از ایشان چه انتظاری دارند .
هرچند در لابهلای این تردیدها و حول و ولا ها، همچنان زمزمهی «تو که چشمات خیلی قشنگه» را میشنویم!
کاش قیصر بود، که مصادره نمیشد. بعید نیست ساعد باقری هم روزی مصادره شود!
[پاسخ]
کاکایی امسال هم مثل سه سال گذشته نبود شاید کسی دیگر رو با ایشون اشتباه گرفتین
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ شهریور 20ام, 1390 12:08:
سلام جناب حدادیفر
یادداشت را آقای پیوسته نوشتهاند.
من زیاد از این جریانات سر درنمیآورم.
بعید نمیدونم که شما درست بگید.
باید از آقای پیوسته پرسید.
به هر حال ممنون از کامنتتان
[پاسخ]