یادداشتی است كه برای سایت كانون زنان ایران نوشته شده كه میتوانید در اینجا هم ببینید.
حضور چشمگیر زنان در همهی عرصههای اجتماعی باعث گردیده که ما مردانی که دههی سوم عمرمان را میگذرانیم، به تدریج درک درستی از رفتارهای اجتماعی و شخصی زنان به دست آوریم. به همین خاطر، علاوه بر رفتارهایی که زنان و دختران خانوادهی خودمان بروز میدهند، میتوانیم از مجموع این رفتارها در نهایت به باور و فهم دقیقتری از موضوعات مورد علاقهی زنان اطرافمان نائل شویم.
در این یادداشت قصد دارم یکی از این موضوعات را مورد توجه قرار دهم.
از مدتها قبل بود که متوجه شدم همسرم؛ به همراه خواهرم و برخی دخترهای فامیل( که همگی دختران تحصیل کردهی مقیم منزل هستند)؛ علاقهی وافری به مطالعهی برخی نشریات با محوریت شادمانی و آرامش و موفقیت پیدا کردهاند. به خاطر آشنایی با محیط رسانهای و مطبوعاتی میدانستم که پای اینگونه نشریات و مجلات، از حدود 8 سال قبل بود که به فضای مطبوعاتی کشور باز شد. هرجند بیشتر این نشریات را باید در زمرهی نشریات زرد به حساب آورد( البته به قول کارشناسان)، ولی حتما مشتریانی وجود داشته که اینها به سرعت جای خود را در مطبوعات باز کردند.
در همین مدت بود که با پرسوجو از همکاران خانم – در محیطهای کاری مختلفی که داشتم – به این نکته رسیدم که حتی بانوان شاغل (که همگی هم تحصیلات دانشگاهی دارند) نیز از مشتریان پروپا قرص این مجلات هستند. برای ارضای حس ژورنالیستی خودم هم که شده، موضوع را پیگیری کردم. آنگونه که میگفتند، ظاهرا بیشتر زنان و دختران اطراف آنها هم طرفدار این نشریات هستند و حداقل ماهی یک نشریهی مرتبط با این مباحث را خریداری کرده و مطالعه میکنند. عدهای نیز به استخراج مطلب از این نشریات پرداخته و از طریق ایمیل با دوستان خود در اینگونه موضوعات اشتراک نظر به عمل میاورند.
نکتهای که میخواهم اشاره کنم، همینجاست.
شاید در فضای این سایت اینترنتی که بیشتر به ریشهیابی مسائل مرتبط با زنان میپردازد، طرح این مسئله کمی عجیب به نظر برسد؛ گو آنکه اخیرا مباحث مهمتری هم در جریان است؛ ولی من فکر میکنم علاوه بر شناخت مسائل و معضلات پایهای، میبایستی به تبعات وضعیت موجود نیز توجه کرد.
خب! سوال این است که چرا زنان کشور (حداقل آن قسمتی که در اطراف من هستند)، تبدیل به مشتریان اینگونه نشریات زرد و بیمحتوا شدهاند؟
در شرایط جاری که این همه موضوعات جدی و قابل تامل در حوزهی زنان وجود دارد، چرا زنان تحصیلکرده – و یا حتی زنان د ارای تحصیلات متوسطه- به جای پرداختن به این مسائل، میبایستی وقت و انرژی و عواطف خود را مصروف این چنین امور بیاهمیتی کنند؟
نشریات فوقالذکر، مباحثی مثل رسیدن به آرامشهای لحظهای، نیل به موفقیت، پایان اختلاف، شادی و نشاط، مقابله با اضطراب و تشویش و حل بحرانهای عاطفی ، مدیریت استرس و خشم، چگونگی کسب انرژی مثبت و امثالهم را در قالب حکایتهای تکراری و بلامحتوا و شخصیتپردازیهای غیرواقعبینانه و پند و اندرزهای بدون مصداق و دستورالعملهای مرموز و راهکارهای دور از ذهن و تکنیکهای مشکوک و استنادات مجعول و داستانهای بیپایه و راهکارهای بیثمر و خلاصه هر آنچه که از نظر آنها برای آرامش فردی مهم است، منتشر میسازند.
من شخصا بر این اعتقادم که رشد قارچگونهی این مجلات، هرگز نمیتوانسته بدون دخالت و حمایتهای همهجانبهی دولت از آنها، صورت گرفته باشد.
در شرایطی که مطبوعات جدی ما در محاق توقیف افتاده و یا در مضایق شدید اقتصادی و مالی قرار دارند، چگونه است که اینگونه مجلات بیمحتوا، نه تنها مشکل مالی نداشته باشند بلکه روز به روز به تعدادشان نیز اضافه میگردد.
ترویج پدیدههایی مثل عملهای زیبایی جراحی( از بالا تا پایین بدن) و یا عرضهی انواع محصولات (از کرم و شامپو گرفته تا کمربند حرارتی و ژل و سوتین کوچککننده و بزرگکننده) و برگزاریهای سمینارهای جمعی آرامش و موفقیت و حافظه و ….. را هم باید از جمله کارکردهایی دانست که دقیقا توسط این دسته نشریات به خورد زنان کشورمان داده میشود.
این نشریات؛ خواسته یا ناخواسته؛ به شیوهای …..
حضور چشمگیر زنان در همهی عرصههای اجتماعی باعث گردیده که ما مردانی که دههی سوم عمرمان را میگذرانیم، به تدریج درک درستی از رفتارهای اجتماعی و شخصی زنان به دست آوریم. به همین خاطر، علاوه بر رفتارهایی که زنان و دختران خانوادهی خودمان بروز میدهند، میتوانیم از مجموع این رفتارها در نهایت به باور و فهم دقیقتری از موضوعات مورد علاقهی زنان اطرافمان نائل شویم.
در این یادداشت قصد دارم یکی از این موضوعات را مورد توجه قرار دهم.
از مدتها قبل بود که متوجه شدم همسرم؛ به همراه خواهرم و برخی دخترهای فامیل( که همگی دختران تحصیل کردهی مقیم منزل هستند)؛ علاقهی وافری به مطالعهی برخی نشریات با محوریت شادمانی و آرامش و موفقیت پیدا کردهاند. به خاطر آشنایی با محیط رسانهای و مطبوعاتی میدانستم که پای اینگونه نشریات و مجلات، از حدود 8 سال قبل بود که به فضای مطبوعاتی کشور باز شد. هرجند بیشتر این نشریات را باید در زمرهی نشریات زرد به حساب آورد( البته به قول کارشناسان)، ولی حتما مشتریانی وجود داشته که اینها به سرعت جای خود را در مطبوعات باز کردند.
در همین مدت بود که با پرسوجو از همکاران خانم – در محیطهای کاری مختلفی که داشتم – به این نکته رسیدم که حتی بانوان شاغل (که همگی هم تحصیلات دانشگاهی دارند) نیز از مشتریان پروپا قرص این مجلات هستند. برای ارضای حس ژورنالیستی خودم هم که شده، موضوع را پیگیری کردم. آنگونه که میگفتند، ظاهرا بیشتر زنان و دختران اطراف آنها هم طرفدار این نشریات هستند و حداقل ماهی یک نشریهی مرتبط با این مباحث را خریداری کرده و مطالعه میکنند. عدهای نیز به استخراج مطلب از این نشریات پرداخته و از طریق ایمیل با دوستان خود در اینگونه موضوعات اشتراک نظر به عمل میاورند.
نکتهای که میخواهم اشاره کنم، همینجاست.
شاید در فضای این سایت اینترنتی که بیشتر به ریشهیابی مسائل مرتبط با زنان میپردازد، طرح این مسئله کمی عجیب به نظر برسد؛ گو آنکه اخیرا مباحث مهمتری هم در جریان است؛ ولی من فکر میکنم علاوه بر شناخت مسائل و معضلات پایهای، میبایستی به تبعات وضعیت موجود نیز توجه کرد.
خب! سوال این است که چرا زنان کشور (حداقل آن قسمتی که در اطراف من هستند)، تبدیل به مشتریان اینگونه نشریات زرد و بیمحتوا شدهاند؟
در شرایط جاری که این همه موضوعات جدی و قابل تامل در حوزهی زنان وجود دارد، چرا زنان تحصیلکرده – و یا حتی زنان د ارای تحصیلات متوسطه- به جای پرداختن به این مسائل، میبایستی وقت و انرژی و عواطف خود را مصروف این چنین امور بیاهمیتی کنند؟
نشریات فوقالذکر، مباحثی مثل رسیدن به آرامشهای لحظهای، نیل به موفقیت، پایان اختلاف، شادی و نشاط، مقابله با اضطراب و تشویش و حل بحرانهای عاطفی ، مدیریت استرس و خشم، چگونگی کسب انرژی مثبت و امثالهم را در قالب حکایتهای تکراری و بلامحتوا و شخصیتپردازیهای غیرواقعبینانه و پند و اندرزهای بدون مصداق و دستورالعملهای مرموز و راهکارهای دور از ذهن و تکنیکهای مشکوک و استنادات مجعول و داستانهای بیپایه و راهکارهای بیثمر و خلاصه هر آنچه که از نظر آنها برای آرامش فردی مهم است، منتشر میسازند.
من شخصا بر این اعتقادم که رشد قارچگونهی این مجلات، هرگز نمیتوانسته بدون دخالت و حمایتهای همهجانبهی دولت از آنها، صورت گرفته باشد.
در شرایطی که مطبوعات جدی ما در محاق توقیف افتاده و یا در مضایق شدید اقتصادی و مالی قرار دارند، چگونه است که اینگونه مجلات بیمحتوا، نه تنها مشکل مالی نداشته باشند بلکه روز به روز به تعدادشان نیز اضافه میگردد.
ترویج پدیدههایی مثل عملهای زیبایی جراحی( از بالا تا پایین بدن) و یا عرضهی انواع محصولات (از کرم و شامپو گرفته تا کمربند حرارتی و ژل و سوتین کوچککننده و بزرگکننده) و برگزاریهای سمینارهای جمعی آرامش و موفقیت و حافظه و ….. را هم باید از جمله کارکردهایی دانست که دقیقا توسط این دسته نشریات به خورد زنان کشورمان داده میشود.
این نشریات؛ خواسته یا ناخواسته؛ به شیوهای مطالب خود را ارائه میدهند که گویی رسیدن به آرامش روح و روان، مستلزم انهدام موجودیت اجتماعی افراد ( و خصوصا زنان) است. بدین صورت که انگار زنان ما برای رسیدن به موفقیت و آرامش، فقط باید به دستورالعملهای آنان توجه کرده و چشم خود را بر روی واقعیاتی که در زمانهی حاضر بر آنان میرود، ببندند. این نشریات قصد دارند که حس و توان تعمق زنان را از این واقعیات تکاندهنده منحرف کرده و صرفا با پناه آوردن به تاکتیکهای عجیب و غریب، چنین بنمایند که مقولهی آرامش اساسا یک امر فردی است. زنان و مردان آگاه ما به خوبی واقفند که راه رسیدن به آرامش فردی، هیچگاه بدون عبور از آرامش جمعی قابل دسترس نیست.
تصور کنید وقتی را که زنان معترض ما در راستای ایفای برخی حقوق پایهای خود، متحمل مشقات فراوان شده و آنگاه در همان خیابانی که این زنان در معرض حمله و کتک قرار گرفتهاند، زنان دیگری در منازل خود در حال اجرای تکنیکهای مشکوک و ادای اوراد مرموز برای رسیدن به آرامش هستند.
متاسفانه این تصویری که ذکر شد، دقیقا یک تصویر واقعی بوده و البته همانگونه که گفتیم، محصول مستقیم هدایت دولتی است.
زنی که بواسطهی سرخوردگیهای همیشگی و زیرپا ماندن حقوق اولیهاش در اجتماع (و محیط وکار و منزل و خانواده) به دنبال مامنی آرام است، ناخودآگاه به مطالعهی نشریاتی روی میآورد که گمشدهاش را در آنجا پیدا کند و در مرحلهی بعد از طریق این نشریات فرا میگیرد که ذهن خود را فقط معطوف به خویشتن خویش سازد که این وضعیت به نوبهی خود مستلزم بیتوجهی به مسائل اطراف است ( یعنی مسائلی که مسبب پدیداری آن ناراحتیهای فکری بوده).
بدیهی است نهایتا مجموع این بیتوجهیها، نتیجهای جز کمرنگتر شدن وجوه معترضانهی زنان در قبال وضعیت نابرابر و ناعادلانهی موجود نخواهد داشت که اتفاقا نقطه ی تمایل دولت هم در همین جاست.
زن تحصیلکردهای که روز تا شب را در کلاسهای لاغری و سالنهای آرایشی و ورزشی به سر برده و دغدغهای جز آگاهی از جدیدترین مدلهای لباس و کرم دورچشم و دستور پخت غذاهای سریعالتهیه ندارد، چگونه توان و آمادگی لازم را برای احقاق حقوق پایمال شدهی خود خواهد داشت.
حاشا که زنان فهیم ما در گرداب این نشریات گرفتار آیند.