دوست و همکار خوبمان آقای امیرهادی انواری در آستانهی روز خبرنگار، یادداشت تلخی در سایت شخصیشان نوشتهاند که شاید بتوان آن را به مصداق حال و روز شغل روزنامهنگاری در این حال و اوضاع دانست.
قسمتهایی از این درد دل را با هم بخوانیم:
((((((((((((((((((((((((((((((((
دیروز صبح دادگاه مطبوعات بودم، دو سال قبل به خاطر نوشتن مطلبی، سازمان انتقال خون از روزنامه شکایت کرد.
راست و دروغش به عهده گوینده اما از سازمان انتقال خون شنیدم که میگفتند:
مسئولان روزنامهی شما گفتند که شکایت را از روزنامه پس بگیرید، به جای آن از خبرنگار شکایت کنید!
امروز روزنامه پول دیگر وجود ندارد… مدیر مسئولش نمیدانم کجاست … و سردبیرش هم از دوستان است، منتها سمت های دیگری دارد!
من نه پول وکیل گرفتن دارم، نه کسی به من زنگ زده که: “فلانی… خبر داریم دادگاه به خاطر روزنامه ای که من در آن مسئول بودم احضارت کرده… و وکیل گرفتن برای تو وظیفه ماست”
یکی از دوستانی هم که سردبیر آن روزنامه بود در جریان ماجرا نبود، زنگ زدم و خبر دادم!
انتظاری هم نیست البته…
دوستان لطف دارند و احتمالا امسال هم مثل سال های قبل، میخواهند روز خبرنگاری تبریک بگویند.
عزیزان! دیگر تبریک نگویید. چون روز ۱۷ مرداد دیگر روز ما نیست.
در مورد دیگر همکاران هم حکم صادر نمیکنم، بهتر است بگویم دیگر روز بنده حقیر نیست.
بروید به روابط عمومی ها تبریک بگویید، به آنها که در «مقطع حساس کنونی»، «آمارهای خوشبینانه» که وجود خارجی ندارند اعلام میکنند، تبریک بگویید.
من و امثال من هم شرمنده هستیم. شرمندهی مخاطبانی هستیم که به ما لطف داشتند و ما را خواندند.
نمیخواهم توجیه کنم که الان سه سال حبس تعلیقی دارم (به خاطر اینکه دادگاه انقلاب توجیه نشد که مطلبی که از بنده در روزنامهی این مملکت چاپ شده و بعد در سایت «روز آنلاین» باز نشر شده، مقصرش من نیستم و این به معنی همکاری من با ضد انقلاب نیست!
من باید در دادگاه مطبوعات بدون وکیل جواب پس بدهم، چون آمار رسمی را باز نشر کردم و….
مسئولیت اینها هم با بنده است…. من وقتی خبرنگار شدم… وقتی این همه لطف مخاطب را داشتم… وقتی خوانده شدم…
… اینها هم هزینه هایی بوده که باید بدهم.
…. ما امروز چهار راه داریم:
۱) به فرموده؛ آمار های خوشبینانه بدهیم، ننویسیم گران است! در این حالت خبرنگار خوب هستیم، فعالان عرصه اطلاع رسانی هستیم و شایسته تقدیر و کارت هدیه در برنامه های خبری و…
۲) بنویسیم «چطور» و «چرا» که نتیجه اش مشخص است! در این حالت ما جیره خوار دشمن هستیم، پیاده نظام دشمن هستیم و فتنه گر!
۳) مثل خیلی از دوستان در روابط عمومی سازمان ها مشغول به کار شویم. حقوق سر برجی داشته باشیم، دلالی آگهی کنیم… هر از چندی هم گزارشی برای همکاران و رفقا رد کنیم و بیمه شویم
بابت حقوق کارفرمای خودمان، با دوست و همکار قدیمی خودمان درگیر شویم و توصیه شکایت کردن از او را به روسا بکنیم و…. ! در این حالت حرفی برایی گفتن نیست
۴) رسما «خفه شویم»…