اگر خودم با این جفت گوشهای خودم نشنیده بودم، محال بود که باور کنم.
جمعه شب در شبکهی فرهیختگان (شبکهی چهار تلویزیون خودمان)، نگاهی به اخبار فرهنگی هفته داشتند و به مرحوم «پینتر» اشاره شد و اینکه از او نمایشنامههای مهمی بر جای مانده است که از آن جمله، نمایشنامهی «در انتظار گودو» را هم اسم بردند!
حتما همهی شما میدانید که این نمایش، یکی از آثار کلاسیک در حوزهی تئاتر مدرن است که از قضا نوشتهی «ساموئل بکت» است و موضوع بسیار جالب و تاملبرانگیزی دارد.
جمعه شب در شبکهی فرهیختگان (شبکهی چهار تلویزیون خودمان)، نگاهی به اخبار فرهنگی هفته داشتند و به مرحوم «پینتر» اشاره شد و اینکه از او نمایشنامههای مهمی بر جای مانده است که از آن جمله، نمایشنامهی «در انتظار گودو» را هم اسم بردند!
حتما همهی شما میدانید که این نمایش، یکی از آثار کلاسیک در حوزهی تئاتر مدرن است که از قضا نوشتهی «ساموئل بکت» است و موضوع بسیار جالب و تاملبرانگیزی دارد.
![n n](http://www.khialekhab.ir/wp-content/uploads/2008/12/n.gif)
ساموئل بکت در نمایشنامهی «در انتظار گودو» سرگردانی بشر امروز را به تصویر کشیده است. او در دو شخصیت اصلی این نمایشنامه (به نامهای استراگون و ولادیمیر)، انتظار پوچ و بینتیجه برای آمدن شخصی به نام گودو را به گونهای نوشته که هر بار که این دو نفر از آمدن گودو ناامید میشوند؛ سلسله عواملی دست به دست هم میدهد تا امیدی واهی در این دو نفر، آنها را به ادامهی این انتظار بکشاند.
![](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/3/3c/Waiting_godot.JPG)
محل قرار استراگون و ولادیمیر با گودو، روی تلی خاک کنار یک درخت است. استراگون فردی سر به هوا و بیتوجه است که دچار حواسپرتی است و دائم حوادثی که اتفاق میافتد را از یاد می برد. ولادیمیر دقیقتر از او و نسبتا محتاطتر است. او استراگون را به صبر کردن برای آمدن گودو تشویق میکند.
بکت با استفاده از درخت و تپه خاکی در این نمایش نشان داده که به نمایشنویسی ساده توجه دارد و روی صحنه در این نمایش، در واقع این شخصیتها هستند که اهمیت دارند. اگر بکت به کلاههای شخصیتها توجه دارد، صرفا نه به خاطر آن است که این اشیاء به خودی خود در نمایش مهم هستند بلکه به این دلیل است که شخصیتها از کلاه های خود و دیگران استفادههای مخصوص به خود دارند. حتی راه رفتن استراگون و ولادیمیر در جاده هم مد نظر بکت نیست بلکه او سرگردانی این دو نفر را با قرار دادنشان زیر یک درخت نشان داده است. آنچه مهم است گفتگوی بین شخصیتها برای معلق نگه داشتن زمان و طولانی کردن انتظارشان برای دیدار با گودو است.
لازم است مطرح شود که انتظار استراگون و ولادیمیر برای دیدن گودو (که بینتیجه میماند) در واقع یکی از ویژگی های زندگی مدرن بشر امروز است که در بسیاری مواقع، زمان را از دست میدهد و در انتظارهای بیحاصل عمرش را به هیچ و پوچ میبازد. هدف بکت از قرار دادن این شخصیتها در انتظاری بینتیجه ، نشان دادن نهیلیسم یا پوچگرایی در زندگی ست. میبینیم که پوتزو هم در واقع کاری مهمی انجام نمیدهد و فقط به کتک زدن نوکرش لاکی و استفاده از نیروی او برای جا به جا کردن وسایلش میپردازد.
دربارهی سه شخصیت پوتزو و لاکی و پسر؛ عدهای گفتهاند که بکت برای خالی نبودن عریضه و جهت پر کردن گفتگوهای نمایش خود این سه شخصیت را وارد نمایش کرده زیرا اگر نمایش فقط شامل استراگون و ولادیمیر بود بسیار کمحجمتر از این میشد. آنچه مهم است بررسی این سه شخصیت در ارتباط با گودو است زیرا گودوی خیالی را می توان توسط این سه شخصیت به درستی بررسی کرد.
محل قرار استراگون و ولادیمیر با گودو، روی تلی خاک کنار یک درخت است. استراگون فردی سر به هوا و بیتوجه است که دچار حواسپرتی است و دائم حوادثی که اتفاق میافتد را از یاد می برد. ولادیمیر دقیقتر از او و نسبتا محتاطتر است. او استراگون را به صبر کردن برای آمدن گودو تشویق میکند.
بکت با استفاده از درخت و تپه خاکی در این نمایش نشان داده که به نمایشنویسی ساده توجه دارد و روی صحنه در این نمایش، در واقع این شخصیتها هستند که اهمیت دارند. اگر بکت به کلاههای شخصیتها توجه دارد، صرفا نه به خاطر آن است که این اشیاء به خودی خود در نمایش مهم هستند بلکه به این دلیل است که شخصیتها از کلاه های خود و دیگران استفادههای مخصوص به خود دارند. حتی راه رفتن استراگون و ولادیمیر در جاده هم مد نظر بکت نیست بلکه او سرگردانی این دو نفر را با قرار دادنشان زیر یک درخت نشان داده است. آنچه مهم است گفتگوی بین شخصیتها برای معلق نگه داشتن زمان و طولانی کردن انتظارشان برای دیدار با گودو است.
لازم است مطرح شود که انتظار استراگون و ولادیمیر برای دیدن گودو (که بینتیجه میماند) در واقع یکی از ویژگی های زندگی مدرن بشر امروز است که در بسیاری مواقع، زمان را از دست میدهد و در انتظارهای بیحاصل عمرش را به هیچ و پوچ میبازد. هدف بکت از قرار دادن این شخصیتها در انتظاری بینتیجه ، نشان دادن نهیلیسم یا پوچگرایی در زندگی ست. میبینیم که پوتزو هم در واقع کاری مهمی انجام نمیدهد و فقط به کتک زدن نوکرش لاکی و استفاده از نیروی او برای جا به جا کردن وسایلش میپردازد.
دربارهی سه شخصیت پوتزو و لاکی و پسر؛ عدهای گفتهاند که بکت برای خالی نبودن عریضه و جهت پر کردن گفتگوهای نمایش خود این سه شخصیت را وارد نمایش کرده زیرا اگر نمایش فقط شامل استراگون و ولادیمیر بود بسیار کمحجمتر از این میشد. آنچه مهم است بررسی این سه شخصیت در ارتباط با گودو است زیرا گودوی خیالی را می توان توسط این سه شخصیت به درستی بررسی کرد.