مرحوم احمد شاملو در چنین روزی در سال 1379 درگذشت.
برای بزرگداشت او، چه چیزی بهتر از یک شعر از خودش:
========================
در فراسویِ مرزهای تنت تو را دوست میدارم.
آینهها و شبپرههای مشتاق را به من بده
روشنی و شراب را
آسمانِ بلند و کمانِ گشادهی پُل
پرندهها و قوس و قزح را به من بده
و راهِ آخرین را
در پردهیی که میزنی مکرر کن.
در فراسوی مرزهای تنم
تو را دوست میدارم.
در آن دوردستِ بعید
که رسالتِ اندامها پایان میپذیرد
و شعله و شورِ تپشها و خواهشها
بهتمامی
فرومینشیند
و هر معنا قالبِ لفظ را وامیگذارد
چنان چون روحی
که جسد را در پایانِ سفر،
تا به هجومِ کرکسهایِ پایاناش وانهد…
در فراسوهای عشق
تو را دوست میدارم،
در فراسوهای پرده و رنگ.
در فراسوهای پیکرهایِمان
با من وعدهی دیداری بده.
با سلام و احترام و با عرض شادباش به مناسبت اعیاد خجسته ی شعبان ، وبلاگ های من ( پردیس مهتاب- کتاب شناسی جواد نعیمی – شطحیات جواد نعیمی و گزیده هایی از آثار جواد نعیمی) نگاه مهربان شما را پاس می دارند و دیدارتان را ارج می نهند.
http://javadnaeemi.blogfa.com
http://ketabshenasi.blogfa.com
http://j-naeemi.blogfa.com
http://asaram.blogfa.com
جواد نعیمی
[پاسخ]
یاد آنکه هرگز از مرگ نهراسید جاودان .
[پاسخ]