مقارن جشنوارهی تئاتر فجر بود که عزیزم بهزاد مرتضوی، با اهدای دو بلیط جشنواره، ما را حسابی خجالت داد. تا آن موقع من تجربهی دیدن یک نمایش را در جشنواره ی مربوطه نداشتم و صرفا در طول سال اگر فرصتی پیش می آید به دیدن نمایشهای مختلف میرفتم.
اما تجربهی من در پشت درهای سالن سایه هم برای خود حکایت جالبی داشت که البته اگر کلی انتظار و فشار در جمعیت و افتادن از بالای سکو به داخل محوطهی پارک و .. بگذریم، در دلام خوشحال بودم که تئاتر ما چقدر مخاطب دارد! موضوع را با فرهاد مهرگان عزیز در میان گذاشتم که البته پاسخ او، همهی توهمات من را از بین برد.
آقای مهرگان معتقد بود که اگر با دیدی عمیقتر به این مساله نگاه کنیم، میفهمیم ما نه تنها مخاطب تئاتر نداریم بلکه تعداد مخاطبانی که در طول سال عاشقانه پیگیر تئاتر هستند، هم دچار کاهش بوده و این استقبال از جشنواره دلایل مختلفی دارد از جمله اینکه مردم این دوره زمانه، به پز روشنفکری اهمیت میدهند و یا مثلا به چهرههای سینمایی در تئاتر بها خواهند داد که از آن جمله به عنوان نمونه به تئاتر «کرگدن» اشاره کردند که صف پیشفروش آن به دور مجموعهی تئاترشهر کشیده میشود و همهی عوام بلیت میخرند جز کسی که واقعا برای اصل تئاتر آمده است.
فرهاد در ادامهی صحبتهایش اضافه کرد که برای همین است که او، پیرو بعضی از دوستان دیگر نه تنها برای این جشنوارهها ارزشی قائل نیست؛ بلکه برای دیدن تئاترهای جشنواره هم علیرغم داشتن همهی بلیتها اقدامی نکرده است. به نظر ایشان، اگر نمایشی درخور دیدن باشد؛ در قبل یا بعد از جشنواره هم به صورت عمومی اجرا میشود و آن موقع زمان بهتری برای دیدن و لذت بردن از یک نمایش است.
خلاصه اینکه از نظر فرهاد مهرگان، جشنواره «بد» است برای اینکه بعضیها میفهمند تئاتری هم وجود دارد و «خوب» است به خاطر اینکه اهل تئاتر میفهمند که خودشان «کم»اند ولی «عالی»اند.
و توصیهی آخرش به من هم این جمله بود که «همیشه بدان اکثریت نشانهی خوبی برای خوب بودن نیست».