دیروز برای دیدن نمایش كادانس نوشتهی طلا معتضدی و كارگردانی نیما دهقان به مجموعهی تاتر شهر ( كارگاه نمایش) رفتم.
داستان در مورد سه شخصی بود كه پس از گذر از دنیا در جایی شبیه برزخ در كنار هم جمع شده بودند . این سه نفر یكدیگر را نمیشناختند و ظاهرا هركدام جهانبینی و نگرش خاص خود را در مورد پدیده های دنیا و همچنین جایی كه اكنون در آن هستند، دارند.
به تدریج درمی یابیم كه این اشخاص در واقع با یكدیگر در یك پروژهی جنایی دست داشته اند. یكی بقیه را لو داده، دیگری او را كشته و خودش هم به قتل رسیده و سومی هم از ترس كشته شدن، خودش را از یك ساختمان به پایین پرت كرده است. همهی این بازآوری ها توسط فرشتهای به آنها القا می شود.
متن این نمایش مجموعا ۱۶ بار با نام اولیه { مردگان } بازنویسی شده است.
در مجموع دو نكته در این نمایش برایم جالب بود:
اول استفاده از موسیقی زنده بود. نوازنده ای با استفاده از یك گیتار و همچنین به كارگیری افكتهای صوتی از طریق لب ودهان، در عمل موسیقی نمایش را اجرا می كرد. به نظر من این موسیقی را می توان یكی از كاراكترهای نمایش حساب كرد. ولی در بسیاری از جاها ، صدای موسیقی به قدری بلند بود كه نمی شد دیالوگهای بازیگران را به خوبی شنید. فكر می كنم این وضعیت به خاطر نوع سالن بود( كارگاه نمایش) كه امكانات یك سالن معمولی( مثل نورپردازی خوب یا بلندگو و …) را از كارگردان سلب می كرد.
مورد دوم، اینكه تماشاگران در دوسوی مقابل بودند و در واقع نمایش با دو سمت تماشاچی اجرا می شد. قبلا در نمایشهای ” اطاق شمارهی 6 ” و ” یك سمفونی ناكوك” هم مشابه این وضعیت را دیده بودم.
اما در مورد كارگردان
نیما دهقان کارگردان جوان تئاتر با نمایش “کادانس” در بیست و ششمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر و در بخش چشمانداز 87 حضور داشت، و از سال 77 با نمایش “شاعر” کارگردانیاش را در تئاتر آغاز کرد.
بعد از آن نمایشهای “عروس، طوقی” ، “کفتر به توان دو”، “پرومته در زنجیر” ، “لوله” و “دومتر در دومتر جنگ” را کارگردانی کرد. و البته با نمایش “کفتر به توان دو” بود که به عنوان کمسن و سالترین کارگردان جشنواره نوزدهم فجر، وارد فضای حرفهای شد. دهقان كارشناسی خود را در رشتهی نمایش از دانشكده هنر و معماری گرفت.
قبلا نمایشنامه ای از او به نام ” رقصنده با مرگ”در كافه تیتر قرائت شده بود. این داستان دربارهی مردی است كه می میرد و سپس دنیای پس از مرگ را تجربه می كند. آنگاه با مرگ تبانی كرده و دوباره به زندگی بر می گردد.