جسد

دیدم که در گودر نوشته بود:

 

ما مردها ، 
همه‌ی ما  مردها ، 
حداقل یک زن را در طول زندگی‌مان کشته‌ایم …
بعد کسی پیدا شده آمده و جسد را با خودش برده است …
 
موضوع را از طریق اس.ام.اس با یکی از دوستان درمیان گذاشتم.
 
جواب آمد:
و هرکدام از ما مردها
توسط یک یا چند زن کشته شده است.
با این  فرق که هیچ‌کس جسدمان را به دوش نکشیده است.

مطالب مرتبط

یک دیدگاه در “جسد

  1. يعني مردي كه از راه مي رسد و جسد زن را به دوش مي كشد،‌از جسد بودن آنچه بر دوش دارد آگاه است؟
    سوال دوم اينكه:‌يك مرد توانايي كشته شدن توسط چند مرد را دارد پس چرا به دوش كشيده شود در حاليكه امكان احيا هست؟

    [پاسخ]

    رامین پاسخ در تاريخ مرداد 18ام, 1390 11:42:

    زن‌ها به راحتی درک نمی‌شوند. بعید می‌دانم به راحتی بشود فهمید جسدند. جز در آن لحظه‌های خاص

    و دوم اینکه احتمالن منظور این است که:
    یک مرد توانایی کشته شدن توسط چند “زن” را دارد…
    خب اگر نخواهیم مته به خشخاش بگذاریم، چند بار کشته شدن کنایه از حماقتی است که در نوع ِ مرد می‌بینیم. بعد از هزار بار تجربه ممکن است باز دم به تله بدهد، زنده شود و باز بمیرد. من نشنیده‌ام زنان اهلِ چنین کاری باشند. آنها بعد از یک اشتباه، و تبدیل شدن به جسد، دیگر ریسک نمی‌کنند. ولی مردها هزار بار زنده‌ی عشق می‌شوند و بعد کشته‌اش. چه کسی زنی چنین پاکباز و صدیق می‌شناسد؟ من که نمی‌شناسم!

    اما جوابش این است که مردها خیلی بیشتر از زن‌ها پس از کشته شدن، به جایِ به زندگیِ عادی برگشتن، ترجیح می‌دهند همان طور باقی بمانند. مردها انتقامِ مرگشان را از خودشان می‌گیرند و زن‌ها از دیگران!

    [پاسخ]

    پویا نعمت‌اللهی پاسخ در تاريخ مرداد 18ام, 1390 11:54:

    به نظرم پاسخ کامل و دقیقی است

    [پاسخ]

    زیبا پاسخ در تاريخ مرداد 19ام, 1390 15:59:

    زنها فقط سعی میکنند مردی را بکشند” ان هم بعد از اینکه بار ها وبار ها توسط او کشته شده اند.نادیده گرفته شده اند،به تصور غلط جزئی از اموال او شده اند،در برابر خواسته های او کوتاه امده اند تا او بلند شود .

    [پاسخ]

    رامین پاسخ در تاريخ مرداد 20ام, 1390 5:50:

    مردی که عاشق شد، کشته شده است. عاشق‌های بیشتر می‌میرند تا بکشند. بقیه‌ی سخنتان هم که تکرارِ گزاره‌هایِ اغلب نادرست ولی جگرسوزِ فمینیستی است و از بیخ نادرستند.

    [پاسخ]

    مارال پاسخ در تاريخ مرداد 19ام, 1390 23:03:

    پاک باختگی خصلتی مردانه نیست. بلکه به نظرم یک جور ویژگی انسانی ست که یک در میلیون کسی گرفتارش می شود. و انتقام برای آنها که نفرت را جایگزین عشق می کنند امری بدیهی ست.
    اما با تمام این اوصاف و پذیرفتن اینکه عاشقی یک پدیده ی انسانی ست و مرد و زن ندارد ؛ باید قبول کرد که دیدگاه و رویکرد هر کدام از این دو در برابرش متفاوت است.

    [پاسخ]

    رامین پاسخ در تاريخ مرداد 20ام, 1390 5:49:

    تفاوت همیشه به معنایِ مجاز بودنِ هر دو نیست. مردِ اسیدپاش و مردی که غم را در خود می‌ریزد، به گونه‌ای متفاوت برخورد می‌کنند. اولی به هر روی محکوم است. مساله اینجاست که رودربایستی در بررسیِ برخوردِ زنانه و در عینِ حال، پرداختِ شاعرانه باعث شده ما از داوری ارزشی غافل باشیم. این که هیچ، به رنجِ عاشق رنگِ زیبایی بزنیم و خود را بفریبیم. این از دومی.
    ولی اولی: پاکبازی مردانه نیست. ولی مردها پاکبازترند! همین. من بهترین برخورد را مواجهه عقلانی می‌دانم. در غیرِ این صورت، بی هیچ شکی انتقام از خود بسی پسندیده‌تر از انتقام از دیگری‌ست.

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *