بر خلاف خیلیها که وبلاگنویسی را یک تفریح میدانند، باید عرض کنم که این اتفاق حضور در عرصهی وبلاگ در حقیقت یکی از جدیترین اتفاقاتی است که در زندگی اجتماعی من رخ داده.
فقط یک دلیلاش را بگویم. اینکه چند تا دوست خوب (به معنای واقعیاش) پیدا کردهام که همیشه از راهنماییهایشان استفاده کردهام. برای اینکه بدانم همیشه چقدر منتدار الطافشان هستم، آنها را در همین ستون «پیوندها» لینک دادهام تا همیشه جلوی چشمام باشند.
یادم هست که نقدی بر فیلم «فرزند خاک» به کارگردانی «محمدعلی آهنگر» نوشته بودم. خیلی دوست داشتم آن را به یک منتقد نشان دهم تا با یک نظر فنی مواجه باشم. از بین همهی آدمهایی که در وبلاگستان به کار نقد و سینما مشغول بودند، فقط امید نجوان درخواستم را اجابت کرد.
سعی داشتم به خیال خودم متن نوشتارم را خیلی دقیق و باهیبت جلوه دهم.
در جایی و در پایان نقد چنین گفته بودم:
«… فيلم (با كمي اغماض) تقديسي است از جستجو كردن. جستجو كردن و نيافتن؛ در آستانهي يافتن بازگشتن، و يافتن آنچه را بس ارجمندتر و ديريابتر از موضوع بدايت جستجو است …»
امید با وسواس زیادی که در انتخاب کلمات دارد، همین دو خط را اینگونه برایم تشریح کرد:
«… معمولاً و بهطور طبيعي، آخرين سطرهاي يك مقاله به نتيجهگيري نويسندهي آن اختصاص دارد و بايد حسي از رهاشدن در خلاء و خلسه را در خواننده ايجاد كند. بنابراين آخرين چيزهايي كه در مقاله ميآيد خيلي مهم است.
اگر معني تقديس را قداستبخشي بدانيم (بهتر است از صرف عربي افعال پرهيز شود و تا حد ممكن جملات را ساده بنويسيم) منِ نوعي نميتوانم براي «جستجو كردن و نيافتن» و «در آستانهي يافتن بازگشتن» قداستي قائل باشم اما حالا كه شما چنين چيزي را تاييد كردهايد بايد توانش را داشته باشيد كه مرا مجاب كنيد. بهعنوان مثال اگر خود شما دربارهي چيزي جستوجو كنيد و آن را نيابيد (حالا هرچه باشد) اين اتفاق خوب و خوشايندي است كه بايد به آن قداست بخشيد؟ آن هم با اغماض؟!
نه. من اينطور فكر نميكنم. بهنظرم باز هم در اين بخش بهدنبال پرداختن به جملاتي كموبيش نامربوط به متن اصلي بودهايد و طبعاً از وادي اصلي كمي دور افتادهايد…»
همین چند خط به همراه راهنماییهای بعدیاش، به خوبی از خطراتی که در این راه ممکن بود به آنها بربخورم، آگاهم کرد.
واقعا چه چیزی از این بهتر که چنین دوستانی پیدا کنید؟
یک دیدگاه در “چرا وبلاگنویسی کار خوبی است؟”