سایت بازتاب یکی از مطالب وبلاگ را به نام (دال را به میم تبدیل کنیم ) در روز دوشنبه ۱۶ بهمن ماه ۱۳۸۵ انتخاب و منتشر کرد.برای دیدن مطلب اینجا را ببینید.و یا در ادامه بخوانید
( توضیح اینکه یادداشت فوق ٬ از وبلاگ قبلی میهن بلاگ به اینجا منتقل شده و داستان به همان بهمن ماه ۱۳۸۵ بر می گردد. )
گستره فرهنگ عمومی در كشورمان هم اكنون ادبیات جدیدی را تجربه می كند. از انواع و اقسام شعارها و تبلیغات و ارائه آمار گرفته تا شیوه های گوناگون تولید خبر ، گزارش ، سخنرانی و اظهارنظرها همه و همه هر روزه به سمع و نظر مردم می رسد. این واژه ” مردم ” هم برای خود حكایت جالبی دارد.به نظر می رسد موضوع تمامی این جاروجنجال ها ، همین مردم باشند و البته مردم به معنای عام آن كه شامل تمامی افرادی است كه به طور معمول در یك جامعه زندگی می كنند. به عبارت دیگر ، كلیه تصمیم گیران در زمره این مردم قرار نگرفته و تولیدكنندگان این شعارها ، خود را از حیطه شمول آن خارج می دانند.
واقعیت امر این است كه مردم عادی باید كم مصرف كنند ، كمتر تقاضا داشته باشند ، اندك تر خرج كنند ، كمتر بخواهند و امثالهم
هر چند این شعارها همگی با پسوندضمیری (دال) تمام می شوند (مثل كم مصرف كنید ، كمتر بخواهید و…) ، ولی در حقیقت ، باید تمامی این افعال با پسوند ضمیری (میم) عرضه شوند ، حداقل با قاطعیت می توان گفت كه رفتار این مقامات وتصمیم های آنها ، عمدتا” ناظر بر همین پسوند (دال) بوده است۰۰۰۰
گستره فرهنگ عمومی در كشورمان هم اكنون ادبیات جدیدی را تجربه می كند. از انواع و اقسام شعارها و تبلیغات و ارائه آمار گرفته تا شیوه های گوناگون تولید خبر ، گزارش ، سخنرانی و اظهارنظرها همه و همه هر روزه به سمع و نظر مردم می رسد. این واژه ” مردم ” هم برای خود حكایت جالبی دارد.به نظر می رسد موضوع تمامی این جاروجنجال ها ، همین مردم باشند و البته مردم به معنای عام آن كه شامل تمامی افرادی است كه به طور معمول در یك جامعه زندگی می كنند. به عبارت دیگر ، كلیه تصمیم گیران در زمره این مردم قرار نگرفته و تولیدكنندگان این شعارها ، خود را از حیطه شمول آن خارج می دانند. واقعیت امر این است كه مردم عادی باید كم مصرف كنند ، كمتر تقاضا داشته باشند ، اندك تر خرج كنند ، كمتر بخواهند و امثالهم.
هر چند این شعارها همگی با پسوندضمیری (دال) تمام می شوند (مثل كم مصرف كنید ، كمتر بخواهید و…) ، ولی در حقیقت ، باید تمامی این افعال با پسوند ضمیری (میم) عرضه شوند ، حداقل با قاطعیت می توان گفت كه رفتار این مقامات وتصمیم های آنها ، عمدتا” ناظر بر همین پسوند (دال) بوده است. برای مثال سازمان هایی كه متولی آلودگی هوا و حداقل نمودن مصرف سوخت هستند ، آیا تاكنون هیچ اقدام موثری برای تعویض خودروهای پرمصرف و كم بازده خود با خودروهای كم مصرف تر و كم آلاینده تر صورت داده اند؟ برای مثال : اینكه در عرض یكی دو سال اخیر ، تقریبا” بیشتر سازمان های دولتی ، استفاده از خودروی پاترول را متوقف كرده اند ، چرا این كه خودرو ، نرخ مصرف بسیار بالایی دارد (درحالت معمول در هرصد كیلومتر حدود 20 لیتر بنزین در این اتوموبیل مصرف می شود). اما این فقط ظاهر قضیه بود ، زیرا سازمان های فوق ، این اتوموبیل ها را به شهرستان ها منتقل كرده و ابوابجمعی آنها در شهرستان های مختلف ، هنوز از خودروهای پرمصرف استفاده می كنند. به عبارت دیگر ، عمده بخش سازمان های دولتی ، فقط ویترین خود را عوض كرده و در حالی كه قاعدتا” می بایستی ، به عنوان خط پایان بر استفاده از خودروهای پرمصرف و آلاینده باشد ، عملا” افزایش مصرف سوخت در تهران را به خارج از تهران منتقل كرده و یا آن خودروها را طی مزایده (قبل از بخشنامه عمومی دولت مبنی بر منع اینگونه مزایده ها) به بخش خصوصی (بخوانید همان مردم) دوباره به چرخه مصرف و آلایندگی وارد شده است.
از یاد نبریم كه مصرف كننده ایرانی عملا” قدرت انتخاب در مورد خودرو مورد تقاضا با مصرف كم را نداشته و به ناچار باید این تقاضا را با محوریت خودروهای موجود در بازار تولید و واردات انجام دهد آیا این منصفانه است كه هم از مردم بخواهیم كم مصرف كنند و هم خودرو پرمصرف دراختیارشان قرار گیرد. در این صورت آیا می توان شعار ثابت نگهداشتن سبد هزینه های زندگی را به خورد مردم داد.
وجه دیگر این مسئله همانا دیوان سالاری عظیم و طویل دولت است. در حال حاضر ، تعداد بسیار زیادی اداره دولتی و نیمه دولتی در كلانشهرها به فعالیت مشغولند. تحقیقا” همه این ادارات برای خود واحد نقلیه و تعداد زیادی مدیر و رئیس واحد و مدیركل و … دارند. جالب است كه از یك طرف همواره شعار كم مصرف كردن بنزین را سر می دهند، و از یك طرف دیگر این همه اداره و شركت بوجودآمده ، به آنها خودرو و پول بنزین و مجوز طرح ترافیك واگذار می نماید. (آنهم اغلب خودروهایی كه مدیران و رؤسای مربوطه در آن به صورت تك سرنشین حركت می كنند).
به طور واضح ، در این جا هم نشانی از پسوند (میم) نبوده و بلكه پسوند (دال) موضوعیت بیشتری دارد. اما نكته جالب در این جاست كه پدیده های ناشی از خلط این دو پسوند ، به هیچ عنوان قابل تفكیك نمی باشد. یعنی آلودگی هوا به یك میزان بر مردم عادی و مدیران و مسئولان تاثیر دارد و فرزندان این دو گروه هم به یك اندازه ازتبعات آلودگی محیط زیست آسیب می بینند.
بنابراین ، حال كه معلول دارای تاثیر یكسان است ، چرا علت هم اثر واحد نداشته باشد ؟ سخن آخر اینكه ، تبلیغات و شعارهای رنگارنگ در حوزه مصرف بنزین ، سنگینی یارانه های سوخت و توجه به محیط زیست و غیره ، هیچ كدام تاثیر چندانی نخواهد داشت (گوآنكه تاكنون هم نداشته) ، مگر آنكه متولیان خود پیشقدم اجرای آنها باشند.