این یادداشت را برای ویژهنامهی نفت روزنامهی ایران نوشتهام که در تاریخ 15 اردیبهشت ماه منتشر شد:
====================
مدیران شرکتهای معظم نفتی، دربارهی محقق شدن اهداف باراک اوباما، در زمینهی افزایش تولید انرژیهای جانشین ابراز تردید میکنند. این خبری بود که رویترز منتشر کرد.
اما واقعیت چیست؟
آخرین برآوردها حاکی است که در سال میلادی گذشته، میزان مصرف جهانی سوختهای پایهی هیدروکربونی به مرز 5160 میلیارد لیتر رسید. اگر اين رقم درست باشد، آنگاه تقریبا هر انسان روی کرهی زمین حدود 6/4 بشکه نفت مصرف کرده است.
محققان در کنار سوختهای فسیلی، دو پروژهی بسیار بزرگ استفاده از سوختهای حاصله از منابع غیرهیدروکربونی را هم در دست اقدام داشتهاند. اولی پروژهی «بیوفول اتانول» از نیشکر در برزیل و دومی هم پروژهی تولید اتانول از ذرت در آمریکا بوده است.
این دو پزوژه مجموعا 36 میلیارد لیتر «آنهیدروس اتیل الکل» را در سال تولید کردهاند. مضافا برنامهی بیوفول اتحادیهی اروپا نیز در نظر داشته حدود 5/5 درصد از کل حجم سوخت خودروهای اتحادیهی اروپا را از این محل تولید کند.
بعدها مشخص شد که پروژهی اتحادیه اروپا، اساسا غیر اقتصادی بوده و اعلام گردید که حداکثر ظرفیت پروژه، حدود 4/0 تا 8/0 حجم مورد نظر است.
اکنون دیگر همهی ناظرین به خوبی واقفند که هر افزایشی در تقاضای انرژی (حتی به میزان اندک) میتواند بحث توسعهی تولید سوختهای بیوفول را مجددا مطرح سازد. اما سؤال اساسی این است که این توسعه، چگونه امکان تحقق پیدا کرده و به طور کلی با چه محدودیتها و یا چالشهایی مواجه است؟
ناوگان وسایل حمل و نقل در سطح جهان در حال توسعه است. برخی آمارها حکایت از اضافه شدن حدود 53 میلیون خودرو در هر سال دارد. منبع خبری اظهار داشتهاند که تقاضای سوخت این وسایل نقلیه در سال به حدود 84 میلیارد لیتر در سال خواهد رسید که از نظر ارزش احتراقی، معادل 110 میلیارد لیتر آنهیدروس متانول است.
حال اگر بر فرض بخواهیم فقط یک درصد از آن میزان تقاضای نفت را با “بیواتانول” تامین کنیم (و 99 درصد بقیه همچنان در اختیار سوختهای فسیلی باشد)، و اگر دو پروژهی بیامتانولی که نام بردیم، بخواهند تولید بیومتانول را همگام با نرخ رشد تقاضای سوخت موتور افزایش دهند، آنگاه میبایستی تولید خود را 400 درصد اضافه کنند.
حال اگر این دوپروژه بخواهند فرضا 5 درصد از کل عرضهی سوخت خودروها را در اختیار گرفته و این سهم را حفظ کنند، آنگاه مسلما باید جنگلهای آمازون را قطع کرده و به جای آن، نیشکر بکارند و آمریکا هم باید تمام تولیدات کشاورزی خود را به کشت ذرت اختصاص دهد.
این فقط گوشهی کوچکی از بیپایگی تبلیغات اخیر رسانههای غربی را در باب «انقلاب بیوفول» برملا میکند.
به این آمار دقت کنید:
هم اکنون 30 درصد از انرژی و 95 درصد از نفت جهان در بخش حمل و نقل استفاده می شود.
تعداد وسایل نقلیهی جاده پیما و دریایی= 975 ملیون دستگاه
تعداد هواپیماها( اگر برحسب بویینگ و ایرباس 320 محاسبه کنیم)= 25000
شاید با این حجم تقاضای سوخت، خوشبینانهترین حالت آن است که سهم سوختهای غیر هیدروکربونی را معادل 5/1 درصد بگیریم و تازه این در حالی است که جریان سرمایهگذاریهای نوین و کلان بر روی این پروژهها، همچنان ادامه داشته باشد
اکنون قیمت نفت در عرض این یک سال و نیم دچار این تحول بزرگ شده است، عملاً فرصت مناسبی برای دو گروه از ناظرین حوزهی نفت فراهم آمد.
گروه اول کسانی هستند که مفهوم “سقف روانی قیمت” را به ادبیات اقتصاد نفت اضافه کردند…
و گروه دوم کسانی که داعیهدار انرژیهای جایگزین (آلترناتیو) هستند که بحث بهکارگیری انرژی خورشیدی و ژئوترمال و خودروهای الکتریکی و امثالهم را مطرح میکنند.
صرفنظر از صحت و سقم ادعاهای گروه اول، به نظر میرسد که استدلالات گروه دوم محل چندانی از اعراب ندارد.
هزینهها و قیمت تمام شدهی زیرساختها و سربارهای بخش انرژی در بسیاری از کشورهای دنیا (و حتی گروه OECD)، عموما رقم بالایی است. بنابراین ارزش بقایی کل فرآیند تولید نیز، رقم چندان بالایی نیست. بدون نفت ارزان، این احداث و بهکارگیری و بهرهبرداری و نگهداری و کلا استفاده از آنها، غیرممکن است.
آن لایه یا لایههای اقتصاد مصرفی صنعتی- شهری( که به درستی آن را زیرساخت هر اقتصاد نامیدهاند) نیاز فراوانی به انرژی و در واقع مصرف انرژی دارد. هرچه به لایههای بالاتر میروین، آنگاه شدت انرژی هم به نوبه ی خود افزایش مییابد.
مثلا در سال گذشته در آمریکا، حدود 10 تا 12 درصد از کل مصرف انرژی برق، فقط بهواسطهی اینترنت و موبایل و لبتاب و سیستم پیجر بوده است. این در حالی است که بیش از 54 درصد از کل تولید برق آمریکا، توسط نیروگاههای با سوخت هیدروکربون( بیشتر زغال سنگ) تامین شده است.
از سوی دیگر، تقریبا ادارهی کل زیرساختهای هر اقتصاد نیازمند وجود انرژی است (چه در حوزهی ساخت و چه در نگهداشت و نوسازی و…)
در کنار این واقعیتها، باید به معضلات سمت عرضه هم عنایت خاصی داشت. مردم دنیا امروزه غذاهای صنعتی بیشتری میخورند؛ خودروهای بیشتری را در خیابانها و جادهها میرانند؛ بیشتر با هواپیما سفر میکنند؛ مواد پلاستیکی و فلزی بیشتری مصرف میکنند و در یک کلام، یک مصرفکنندهي خوب صنعتی- شهری هستند.
از سوی دیگر با توسعهی انرژیهای آلترناتیو، باید این سوال را مطرح کرد که تهیه و تامین و توزیع آنها، تحت چه مکانیزهایی و با چه شکل بازارهایی صورت خواهد گیرد.
هم اکنون چه گروهها و شرکتها و مؤسساتی در حال سرمایهگزاری بر روی این انرژیهای بدیل هستند؟ چه منافعی از این بابت برای آنها حاصل خواهد آمد؟ نقش این موسسات در بازارهای آتی این انرژیها چیست؟
در این رابطه چه خوب است که کارشناسان امر به این نکته بپردازند که آیا شکست برنامههای تامین انرژیهای آلترناتیو، میتواند رابطهای با حضور نیروهای نظامی در اقطاب نفتی جهان داشته باشد یا خیر؟
نکتهی بسیار مهم دیگر در مورد توسعهی سوختهای بیوفول آن است که تاثیر این توسعه را بر قیمت غذا بررسی کنیم. مسلم اینکه تولید بیوفول در مقياسهاي بزرگ اساسا يك كارِنشدني است. در همين سال جاري است كه تاثيرات كاهش توليدات كشاورزي را تجربه ميكنيم و بواسطهي گرم شدن كرهي زمين (global warming ) كه خود ناشي از رشد مصرف سوختهاي فسيلي است\ شاهد تاثير نامساعد اين پديده بر روي بيوسفر و احتمالا عواقب آتي به شكل كاهش مجدد محصولات كشاورزي خواهيم بود. در همين رابطه گفته ميشود كه پروسهي افزايش قيمت كالاهاي اساسي كشاورزي در حال آغاز است.
ريكاردو و مالتوس و ماركس و انگلس هم قبلا به نقش قيمت غذا در رشد اقتصادي هر كشور اشارات مفصلي داشتهاند ولي در هر حال از ياد نبريم كه حدود 900 ميليون نفر از نفوس جهان از غذاي كافي بهرهمند نيستند.
با اين اوصاف سياستگزاران كشورهاي صنعتي هنوز هيچ اقدام مؤثري براي مقابله با تغييرات نامساعد اقليم- ناشي از رشد مصر ف انرژيهاي فسيلي- انجام ندادهاند؛ هرچند اين مقوله همواره در راس برنامههاي انتخاباتي و وعدههاي [بهظاهر غير عملي] آنها بوده است (همچنانكه آقاي اوباما در برنامههای خود از آن ياد نمود و نامزد سابق رياست جمهوري آمريكا هم به خاطر ساختن فيلم مستندي با موضوع گرم شدن كرهي زمين جايزهي صلح جهاني را از آن خود كرد)
با سلام جناب آقای نعمتاللهی با توجه به اینکه شما یک روزنامه نگار هستید به نظر شما چطوری می تونم مقاله و نقد های خودم رو در زمینه های مختلف به ویژه فرهنگی در روزنامه ها یا مجلات به چاپ برسونم.
ایمیل روزنامه ها که خراب هستند پس چگونه می توان نوشته را برایشان فرستاد؟؟
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ اردیبهشت 20ام, 1389 7:31:
جناب دلداده
سلام
همانگونه که خودتان هم اشاره کردید، بیشتر ای.میلهای روزنامهها، کار نمیکند و نمیتوان از این طریق مطلبی برای آنها ارسال کرد.
من تجربهی خودم را میگویم که همیشه برای درج مطالبم در روزنامهها، ابتدا به محل آن روزنامهها میروم و با دبیر سرویس مربوطه مذاکره میکنم.
بعد در صورت تمایل آنها، یک ای.میل شخصی از آنها میگیرم و بعد از آن یادداشتها را به ن ای.میل شخصی میفرستم و بقیهی ماجرا…
امیدوارم جواب شما را داده باشم.
با تشکر
[پاسخ]