یادداشتی است که در روزنامه ی اعتماد ملی مورخ ۱۵ اردیبهشت ۸۷ به چاپ رسید:
برگزاری نمایشگاه نفت و گاز و .. را باید قبل از همه چیز، به فال نیک گرفت. شکی نیست که این چنین نمایشگاهی در وحلهی اول- همانگونه که گفته شده- میتواند محملی برای عرضهی توانمندیها و اعلام نیازهای صنعت نفت کشور و همچنین ارتباط و تعامل با شرکتهای خارجی تلقی گردد. خصوصا آنکه در برخی حوزهها نظیر فناوری و سرمایهگذاری نیز میتواند بستر مناسبی جهت آشنایی با جدیدترین دستاوردها محسوب شود.در ابتدا تصمیم بر این بود که این یادداشت مقارن ایام برگزاری نمایشگاه سیزدهم ارائه شود. ولی به توصیهی دبیر محترم سرویس اقتصاد روزنامه، ترجیح داده شد سروصدا و غوغاهای نمایشگاه تمام شود و سپس فارغ از هیاهوی موجود، بتوانیم یک بار دیگر، تمامی اظهارنظرها را در این خصوص از ذهن بگذرانیم.
متاسفانه آنچه که در این نمایشگاه به عنوان انعکاس رسانهای متجلی شد، باز هم همان وجههی سیاستزدگی افراطی بود. هرچند معتقدیم برگزارکنندگان نمایشگاه و تلاشگران عرصهی نفت کشور، عمدتا چنین اهدافی را دنبال نمیکردند. ولی با این وجود، در این گوشه و آن گوشه، عَلَم سیاست برپا بود و صدالبته سینهزنان همیشگی هم مشغول کار خودشان بودند.
باز هم به روال معمول، بحث آمریکا و شکست سیاستهای این کشور و از این دست احکام ، محور اظهارنظرها قرار داشت.نکتهای که بارها در مصاحبهها و گزارشها بدان تاکید میشد، این بود که برگزاری این نمایشگاه، یک جور دهنکجی به امریکا در مورد تحریم نفتی ایران است. این واژهی تحریم، صدها بار در گزارشهای تهیهشده از این واقعهی نمایشگاه به گوش میرسیدو اینکه نمایشگاه فوق گامی به سوی رفع تحریمها- یا حداقل بیتاثیر جلوه دادن آنها – است.صحبتها به گونه ای بود که انگار تمامی زحمتهای تلاشگران نفتی کشور، فقط به رخ کشیدن ناکارآیی تحریمها بوده است.به نظر میرسد این واژهی تحریم، نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد. بارها گفتهایم …
برگزاری نمایشگاه نفت و گاز و .. را باید قبل از همه چیز، به فال نیک گرفت. شکی نیست که این چنین نمایشگاهی در وحلهی اول- همانگونه که گفته شده- میتواند محملی برای عرضهی توانمندیها و اعلام نیازهای صنعت نفت کشور و همچنین ارتباط و تعامل با شرکتهای خارجی تلقی گردد. خصوصا آنکه در برخی حوزهها نظیر فناوری و سرمایهگذاری نیز میتواند بستر مناسبی جهت آشنایی با جدیدترین دستاوردها محسوب شود.
در ابتدا تصمیم بر این بود که این یادداشت مقارن ایام برگزاری نمایشگاه سیزدهم ارائه شود. ولی به توصیهی دبیر محترم سرویس اقتصاد روزنامه، ترجیح داده شد سروصدا و غوغاهای نمایشگاه تمام شود و سپس فارغ از هیاهوی موجود، بتوانیم یک بار دیگر، تمامی اظهارنظرها را در این خصوص از ذهن بگذرانیم.
متاسفانه آنچه که در این نمایشگاه به عنوان انعکاس رسانهای متجلی شد، باز هم همان وجههی سیاستزدگی افراطی بود. هرچند معتقدیم برگزارکنندگان نمایشگاه و تلاشگران عرصهی نفت کشور، عمدتا چنین اهدافی را دنبال نمیکردند. ولی با این وجود، در این گوشه و آن گوشه، عَلَم سیاست برپا بود و صدالبته سینهزنان همیشگی هم مشغول کار خودشان بودند.
باز هم به روال معمول، بحث آمریکا و شکست سیاستهای این کشور و از این دست احکام ، محور اظهارنظرها قرار داشت.
نکتهای که بارها در مصاحبهها و گزارشها بدان تاکید میشد، این بود که برگزاری این نمایشگاه، یک جور دهنکجی به امریکا در مورد تحریم نفتی ایران است. این واژهی تحریم، صدها بار در گزارشهای تهیهشده از این واقعهی نمایشگاه به گوش میرسیدو اینکه نمایشگاه فوق گامی به سوی رفع تحریمها- یا حداقل بیتاثیر جلوه دادن آنها – است.
صحبتها به گونه ای بود که انگار تمامی زحمتهای تلاشگران نفتی کشور، فقط به رخ کشیدن ناکارآیی تحریمها بوده است.
به نظر میرسد این واژهی تحریم، نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد. بارها گفتهایم که کشورمان چیزی حدود 4 درصد از کل نفت جهان را تامین میکند.( محاسبه کنید تولید 4.5 ملیون بشکه ای که 1.2 ملیون آن مصرف داخل بوده و بقیه به صادرات اختصاص دارد با احتساب حجم تقاضای 85 ملیون بشکهای جهان).
تحریم بودن یا تحریم شدن نفت ایران، مسلما تاثیرات سوء فراوانی برای اقتصاد کشور به همراه دارد، حال آنکه بواسطهی این تحریم، تاثیر چندانی بر بازار نفت در بلند مدت حادث نخواهد شد.
در اینجاست که میگویم برای استعمال این واژه باید به شدت جوانب احتیاط را رعایت کرد. اینکه چه کسی تحریم میشود و چه کسی( یا کسانی) تحریم میکنند و این تحریم چه تبعاتی دارد، باید با دقت و وسواس بیشتری مورد توجه قرار گیرد.
اما نکتهای که در این میان کمتر مورد بدان عنایت رفته است، این بوده که چرا با وجود تحریمها، هنوز هم شرکتهای نفتی در نمایشگاه تهران شرکت کردند؟
واقعیت این است که شرکتهای فوق به مصداق اصل” جذابیت سوددهی”، به دنبال کسب درآمد و عایدی هستند. بدیهی است در مقاطعی که قیمت نفت رو به افزایش میگذارد و امیدی هم به کاهش شدید قیمت نفت نمیرود( یعنی چیزی همانند شرایط حاضر بازار نفت)، آنگاه اشتهای کمپانیهای نفتی هم به سرمایهگذاری، ازدیاد مییابد.
عمدهی سود کمپانیهای نفتی، از محل فعالیتهای بالادستی نفت حاصل میآید. نگاهی به سود شرکتهای بزرگ بیندازیم. در همهی خبرها و تحلیلها، صحبت از این است که سود آنها، به خاطر بالا بودن قیمت نفت به رشد اعجابانگیزی رسیده است. در سال میلادی قبل، مثلا شرکت شل در هر ساعت حدود 1.5 ملیون پوند سود حاصل کردهاست. در گزارش ایندیپندنت، یکی از اصلیترین دلایل کسب این سود، همانا افزایش قیمت نفت معرفی شده است. در توجیه این مدعا همین بس که سود شرکت فوق به خاطر فعالیتهای بالادستی نفت، از رشد بالایی برخوردار بوده است( نقل از همان منبع).
سود این کمپانی بابت عملیات اکتشاف و تولید( یعنی بخش بالا دستی) برای سال گذشته، حدود 32 درصد به نسبت سال قبل از آن رشد کرده است. سایر کمپانیهای معظم نفتی هم مشابه همین روند را تحصیل سود تجربه کردهاند.
افزایش قیمت نفت و به تبع آن افزایش سرمایهگذاریهای نفتی ، ناخودآگاه گردش منابع مالی را هم در نقاط نفت خیز به دنبال خواهد داشت . اما اینکه چگونه این واقعیت مسلم را در لفافههای سیاسی بسته بندی کرده و آن را به نفع خود قلمداد میکنند، حکایت عجیبی است که به خورد هیچ تحلیلگر بیطرفی نمیرود.
در این میان برخی گفتهها نظیر اختصاص سهمی از فروش نفت برای سرمایهگذاری در صنعت نفت کشور( وادعای کفایت این میزان)، بسیار جای شگفتی دارد. اگر به واقع چنین دیدگاهی حاکم است، آنگاه دیگر چه جایی برای نمایشگاه و سرمایهگذاری و فناوری باقی میماند. گویی انگار صنعت سترگ نفت کشور صرفنظر از ارتباط آن با اقتصاد جهانی، مانند یک دکان بقالی است که از محل فروش مغازه، اجناس آن قابل تامین است. در این رابطه چه خوب بود که اطلاعات تفصیلی دقیقتر و کاملتری در اختیار ناظرین نفتی قرار میگرفت تا امکان ارائهی تحلیلهای دقیقتر هم فراهم میشد.
واقعیت این است که ابعاد تحریم، به طرز خزندهای در حال فراگرفتن دامن صتعت نفت ایران است. اگر بیان وزیر محترم نفت را مبنی بر نیاز نیم تریلیون دلاری کشور تا 15 سال آینده را به سرمایهگذاری بپذیریم، آنگاه وخامت امر به شکل ملموستری نمایان خواهد شد. این در حالی است که یکی از منابع رسمی وزارت نفت، این حجم را میزان 35 میلیارد دلار تا 8 سال دیگر ،براورد کردهاست که تفارق و ناهمگونی بسار شدیدی را نشان میدهد. در عین حال، سند آژانس بین المللی انرژی حاکی است که تعداد 26 کشور صنعتی جهان در سال 2005 چیزی حدود 350 میلیارد دلار سرمایه گذاری نفتی داشته اند.
به هرحال اصل مطلب اینکه اقبال کمپانیهای خارجی به نفت ایران، به هیچ روی نمیتواند ناشی از نادیدهگرفتن تحریمهای اعمال شده بر ضد ایران باشد؛ بلکه بیشتر به خاطر سودهای کلانی است که از این بابت عاید آنها میشود.
به نظر میرسد طرح آمار و ارقام عجیب و غریب در موردمیزان سرمایهگذاری در صنعت نفت ایران ، به نوعی با هدف بهحاشیه بردن همین قضیهی اصلی بر سر زبانها انداخته شده است؛ حال آنکه این دو مقوله، کاملا علیحده هستند و تحت هر شرایطی نیز مفروضات حاکم بر مناسبات بین این دو، میبایستی به صورت جداگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند؛ نه اینکه هر دوی این مفاهیم را به شکل تقابل عینی و معلولی یکدیگر تلقی کرد.