یادداشت روزنامه اعتماد ملی در تاریخ ۱۱ اسفند ۸۶ را در اینجا ببینید یا در ادامه :
اگرچه ایالات متحده بزرگترین مصرفكننده نفت است، ولی برخی شواهد حاكی است كه نفوذ این كشور بر تجارت جهانی نفت در حال كاهش است.
در عین حال كشورهای در حال توسعه سهم بیشتری از منابع نفت و گاز جهان را در اختیار گرفتهاند. علت این امر سوددهی بالای این تجارت – به علت قیمت بالا- و رشد صنعتی اینگونه كشورها میباشد. كارشناسان این امر را تهدیدی نمایان برای اقتصاد آینده آمریكا میدانند. عدهای نیز این تغییر را به نفع مصرفكننده میدانند. استدلالشان هم این است كه با كاهش تعداد تولیدكنندگان، قاعدتا در صورت قطع عرضه هركدام از آنها، بازار دچار مشكل خواهد شد. عدهای نیز آن را تنها بازتاب جهانی شدن میدانند؛ جایی كه اقتصادهای در حال توسعه با تكیه بر قدرت مالی و ادامه دادن راهی كه توسط اقتصادهای پیشرفته پیموده شده است سعی دارند به رقیبی برای خود آنان بدل شوند.
در تحقیق جدیدی كه توسط بانك سرمایهگذاری (گلدمن ساش) به عملآمده، 4 كشور برزیل، روسیه، هند و چین- كه به اختصار BRIC نامیده شدهاند- بیشترین بازاری كه قبلا در اختیار آمریكا بود را در اختیار گرفتهاند. سهم این كشورها از حدود صفر در سال 1990 به حدود دوسوم در حال حاضر رسیده است و در عین حال، سهم شركتهای آمریكایی به كمتر از یكسوم تقلیل یافته است.
مهمترین عاملی كه اكثر تحلیلگران بر آن اتفاق نظر دارند، رشد شركتهای ملی نفتی است كه تحت نظر شركت نفتی هر كشور اداره میشود. برای مثال شركت نفت پتروچاینا كه بازوی اجرایی شركت ملی نفت چین است یا گازپروم روسیه كه بزرگترین شركت گازی جهان است یا پترو برازیلیروی برزیل در این شمول قرار دارند. در واقع قیمت بالای نفت كه مثلا در قراردادهای آتی نفت خام، بشكهای 73 دلار تمام میشود باعث رشد اینگونه شركتها است.
شركت ملی نفت چین () CNPC اجازههای لازم برای اكتشاف نفت در كانادا را دریافت كرده است. شركت ملی منطقهای نفت هند نقشههای اكتشافی خود در برزیل در ماه ژوئن را فاش كرد. در ماه می نیز دولت ونزوئلا كنترل بیشتر طرحهای در حال اجرای نفتی خود را در دست گرفت…….
كاهش نفوذ شركتهای نفتی آمریكایی بر تجارت جهانی نفت؛
غولها در روزگار افول – پویا نعمتاللهی اگرچه ایالات متحده بزرگترین مصرفكننده نفت است، ولی برخی شواهد حاكی است كه نفوذ این كشور بر تجارت جهانی نفت در حال كاهش است.
در عین حال كشورهای در حال توسعه سهم بیشتری از منابع نفت و گاز جهان را در اختیار گرفتهاند. علت این امر سوددهی بالای این تجارت – به علت قیمت بالا- و رشد صنعتی اینگونه كشورها میباشد. كارشناسان این امر را تهدیدی نمایان برای اقتصاد آینده آمریكا میدانند. عدهای نیز این تغییر را به نفع مصرفكننده میدانند. استدلالشان هم این است كه با كاهش تعداد تولیدكنندگان، قاعدتا در صورت قطع عرضه هركدام از آنها، بازار دچار مشكل خواهد شد. عدهای نیز آن را تنها بازتاب جهانی شدن میدانند؛ جایی كه اقتصادهای در حال توسعه با تكیه بر قدرت مالی و ادامه دادن راهی كه توسط اقتصادهای پیشرفته پیموده شده است سعی دارند به رقیبی برای خود آنان بدل شوند.
در تحقیق جدیدی كه توسط بانك سرمایهگذاری (گلدمن ساش) به عملآمده، 4 كشور برزیل، روسیه، هند و چین- كه به اختصار BRIC نامیده شدهاند- بیشترین بازاری كه قبلا در اختیار آمریكا بود را در اختیار گرفتهاند. سهم این كشورها از حدود صفر در سال 1990 به حدود دوسوم در حال حاضر رسیده است و در عین حال، سهم شركتهای آمریكایی به كمتر از یكسوم تقلیل یافته است.
مهمترین عاملی كه اكثر تحلیلگران بر آن اتفاق نظر دارند، رشد شركتهای ملی نفتی است كه تحت نظر شركت نفتی هر كشور اداره میشود. برای مثال شركت نفت پتروچاینا كه بازوی اجرایی شركت ملی نفت چین است یا گازپروم روسیه كه بزرگترین شركت گازی جهان است یا پترو برازیلیروی برزیل در این شمول قرار دارند. در واقع قیمت بالای نفت كه مثلا در قراردادهای آتی نفت خام، بشكهای 73 دلار تمام میشود باعث رشد اینگونه شركتها است.
شركت ملی نفت چین () CNPC اجازههای لازم برای اكتشاف نفت در كانادا را دریافت كرده است. شركت ملی منطقهای نفت هند نقشههای اكتشافی خود در برزیل در ماه ژوئن را فاش كرد. در ماه می نیز دولت ونزوئلا كنترل بیشتر طرحهای در حال اجرای نفتی خود را در دست گرفت؛ اینها قسمتی از طرح ملیسازی است كه كشور ونزوئلا قصد انجام آن را دارد. شایان ذكر است كه طرح فوق توسط روسیه به ونزوئلا القا شده است.
اینكه این روند برای اهداف راهبردی طولانیمدت آمریكا خوب نیست موضوعی است كه تحلیلگران را به بحث و گفتوگو واداشته است. دانیل یرگین برنده جایزه پولتیزر برای كتاب <جایزه> با بیان اینكه شركتهای آمریكایی نفوذ دو دهه قبل خود را از دست دادهاند، میگوید: <نفوذی كه كلام ما میتواند داشته باشد به میزان خودكفایی ما بستگی دارد و عموما به همبستگی در بازار بزرگ جهانی بستگی ندارد.>
با این حال شاهد هستیم كه شركت اكسون بزرگترین شركت تجاری در عرصه نفت باقی مانده و با سودی 5/3 میلیارد دلاری در سال 2006 یك ركورد برای شركتهای آمریكایی بر جای گذاشت. ولی در هر حال، شركتهای نفت ملی كه 90 درصد مخازن جهان را در اختیار دارند بیشترین مقدار نفت جهان را تولید كردهاند.
رئیس شركت كونوكو اعلام كرد كه رقابت جهانی نفت به دلیل افزایش سهم BRIC به رقابت نفسگیری بدل شده است- او این مطالب را در حالی بیان میكرد كه سعی داشت به چیرگی این كشورها در بازار جهانی اعتراف نكند- از لحاظ مصرف نیز آمریكا با مصرف روزانه 21 میلیون بشكه كاملا مصرف 4 كشور BRIC را كه روی هم 15 میلیون بشكه در روز مصرف آنهاست، تحتالشعاع قرار داده است. (این آمار توسط دپارتمان انرژی آمریكا اعلام شده است.)
علاوه بر آن او از چین و هند به عنوان كشورهایی كه سیاست انرژی آنان در خدمت گسترش و رشد اقتصادشان قرار گرفته، تمجید میكند و از سیاستهای آنان به عنوان كمبودی كه كشورش شدیدا آن را احساس میكند اسم میبرد.
<وقتی قیمت انرژی افزایش مییابد، باید به جای متهم كردن، علت آن را جستوجو كرد. تنها به این روش میتوانیم باعث پیشرفت برنامههای انرژی شویم؛ منابع انرژی غیرنفتی و فناوری را توسعه دهیم و یا بر دامنه تولید محصولات بیفزاییم.>
اینها سخنان فردی بود كه شركتش در بیش از40 كشور جهان مشغول فعالیت است و سود سالانه او 5/1 میلیارد دلار است.
تحلیلگران میگویند كه مبادلات به ثبترسیده در گزارشهای گلدمنساش ضرورتا باعث افزایش آسیبپذیری آمریكا نیست. در این رابطه اظهار شده كه كشورها كمتر از سلاح نفت استفاده میكنند. سلاح نفت در واقع قطع تامین نفت بازار است كه انجام آن بیش از آمریكا به خود كشورهای عرضهكننده ضربه میزند.
گلدمنساش دلایل متعددی برای افول نقش آمریكا ذكر میكند كه از آن جمله باید افزایش تولید نفت در خارج از آمریكای شمالی و اروپا را ذكر كرد.
بر طبق مطالعات گلدمنساش در ابتدای اولین جنگ خلیج فارس در سال 1991 بیش از نیمی از 20 شركت بزرگ در زمینه انرژی، آمریكایی بودند و باقی آنها اروپایی. اكنون كشورهای BRIC و اروپا بیش از دوسوم این شركتها را شامل میشوند و شركتهای آمریكایی كمتر از یكسوم.
به نظر میرسد این تغییر كه بیشتر به خاطر كشورهای BRIC است، دارای مزایایی نیز باشد. با افزایش كشورهای تولید كننده، اتفاقاتی مثل توفانها و یا حملات تروریستی و حوادثی كه برای خط انتقال (لوله) رخ میدهد تاثیر كمتری بر زنجیره تامین سوخت جهان و قیمت تمامشده برای مصرفكننده خواهد داشت اما بقیه كارشناسان اتكای بیش از حد آمریكا به منابع كشورهای دیگر را در طولانیمدت نوعی ریسك برای آن میدانند.
برخی ناظران افراطی هنوز هم بر این عقیده هستند كه اكنون انرژی را میتوان به عنوان سلاحی سیاسی در نظر گرفت و قاعدتا كشورهایی كه به منابع انرژی دسترسی دارند آسودگی بیشتری خواهند داشت. از نظر اینان، افزایش بازده سوخت و استفاده از منابع دیگر انرژی راههایی است كه آمریكا میتواند برای كاهش ضرر در پیش گیرد.