=============
بروز بحران مالی در غرب، و به تبع آن هم تاثیرپذیری فراوان سایر کشورهای دنیا از این پدیده، باعث شد تا عدهی زیادی از کارشناسان و ناظرین اقتصادی دنیا، یک تجدید نظر کلی در نوع نگرش فکری خود در ارتباط با پدیدههای مبتلابه حوزههای گوناگون اقتصادی صورت دهند.در کشور ما هم به خاطر درجهی بالای وابستگی کشور به درآمدهای نفتی، این مباحثات به شکل سنگین و دامنهداری در سطح مطبوعات و رسانهها مطرح شده است. اما یک نکته در بررسی این پدیده عمدتا مغفول مانده و آن اینکه سطح زمانی شمول این واقعه بر سطح بازارهای نفت، تا چه زمان قابل تصور است. به عبارت دیگر، اگر اکنون شاهد این تحولات هستیم، آنگاه این تحلیلگران چه تصوری از آینده خواهند داشت. آیا قرار است این ساختار تا ابد به همین شکل فعلی خود باقی بماند؟ این یادداشت سعی میکند به همین سؤال پاسخ دهد:
اساسا نرخهای رشد مصرف جهانی نفت از سالهای 1994 – 1996 رو به ازدیاد گذاشت. از آن موقع به بعد، به دلایل عدیده ای از قبیل افزایش قیمت ها ، تغییر نوع رشد اقتصادی ، تغییرات چرخه های اقتصادی و … ، همچنان این نرخهای رشد به قوت خود باقی مانده است. این نرخها در حال حاضرو با توجه به روندهای بلند مدت محاسبه شده ، حدود بالای دو و نیم درصد در سال افزایش می یابد ( هرچند به خاطر بحران فعلی ممکن است دچار کاهش شود). اما جالب است که افزایش قیمت نفت؛ نه تنها باعث کاهش تقاضای نفت نگردیده ، بلکه موجب افزایش تقاضا هم گردیده است.
كشور آمریكا حدود 4/5 درصد جمعیت جهان را در خود جای داده، حال آنكه حدود 26 درصد تولید جهان را مصرف می كند. نشانه های بهبود اقتصاد آمریكا هم پس از رخوت شكنی دوران حاضر بروز خواهد كرد، بنابراین روند مصرف در این قطب مهم، دچار نزول نخواهد شد. كشورهایی مانند چین و هند هم طی ده تا پانزده سال آینده، دچار افزایش چند برابری تقاضای سرانه نفت خواهند گردید. در حال حاضر هم، رشد تقاضای واردات آنها از رشد مصرف آنان بالاتر زده است (شاید به دلیل كاهش تولیدات داخلی آنها)
اگر اوپك و غیراوپك بخواهند عرضهی آنها دچار كسری های ساختاری نشود، می بایستی سرمایه های سنگینی را برای حفظ و یا افزایش ظرفیت های تولیدی خود مصرف كنند كه این سرمایه ها فقط در صورت بالا بودن قیمت نفت به سوی آنها سرازیر می شود. اما این قیمت های بالا برای كشورهای مصرف کننده، به طور خیلی ضعیفی احتمال کاهش تقاضا را به همراه دارد، ولی برای كشورهای تازه صنعتی شده، استمرار تقاضا پدید می آورد. بنابراین تامین مالی پروژه ها و برنامه های پرریسك و پرهزینه اكتشاف و توسعه اوپك و غیراوپكی ها می تواند از همین محل صورت گیرد. در سال 2005 برآورد شده بود كه تا سال 2015، بخش نفت و گاز در عرصه جهانی نیازمند صرف سرمایه ای بالغ بر 2750 میلیارد دلار (به ارزش دلار در سال 2003 و 3200 میلیارد دلار به ارزش دلار در سال 2004) است.
اگر چنین حجم های….
اگر چنین حجم های سنگینی از سرمایه گذاری محقق گردد، آنگاه این پروژه ها به پیش رفته و به تولید بیشتر و همچنین افزایش ظرفیت تولید خواهد انجامید. اما سرمایه گذاری فوق الزاما در مقاطع افزایش پایدار قیمت ها (چیزی بالای 80 دلار برای نفت و حدود 8 دلار به ازای هر میلیون BTU برای گاز طبیعی) صورت خواهد گرفت. ]بدیهی است با توجه به نوسانات ارزش دلار و برابری قدرت خرید این ارز مهم، می بایستی قیمت ها را تعدیل كرد[. از سوی دیگر، توجه به عامل ریسك هم یكی از مهم ترین ملحوظات تعیین محدوده قیمت است.
ولی در هر حال نباید به كسریهای موقت در بازار نفت به عنوان یكی از عوامل افزایندهی قیمت فكر كرد. در اشغال عراق شاهد بودیم كه حدود 2/2 میلیون بشكه از تولید این كشور قطع گردید كه هرچند شاید در نظر اول چندان زیاد نباشد، ولی بد نیست بدانیم كه این رقم معادل رشد یك سال تقاضای جهانی است. تحت هر سناریویی كه پیش گیریم و به هر شكلی كه بخواهیم قیمت های پایدار، بالا و غیرفرار داشته باشیم، آنگاه پدیده Transition انرژی و جایگزین سایر انواع انرژی می بایستی در صدر توجهات قرار داشته باشد. ولی در حال حاضر با توجه به روند تصمیم گیری سیاسی در جهان، به نظر می رسد كه این مقوله، فعلا در دستور كار سیاستگذاران انرژی جهانی قرار نگرفته است و فقط همچنان به داستان كسری عرضه و یا كسری های ساختاری دامن می زنند.
در مورد اینكه مراد از كسری ساختاری عرضه چیست، حرف و حدیث زیادی به میان آمده است. حتی برخی زمین شناسان و كارشناسان انرژی، معتقدند كه سطح تولید بین 90 تا 92 میلیون بشكه در روز می تواند معادل اوج یا Peak نفت محسوب شده و مقطع كسری عرضه در آن موقع بروز پیدا خواهد كرد. به هر حال ، تحت هر شرایطی و تحت هر فرضیه ای كه وجود دارد، یك شكاف عرضه به واسطه افزایش قیمت ها پدید خواهد آمد، چرا كه تقاضای متوسط سرانه جهانی رو به افزایش می گذارد.
ابتدا اینكه به علت عدم توافق و اجرای پیمان كیوتو _ به غیر از كشورهای عضو اتحادیه اروپا، ژاپن و كانادا _ امكان تصویب و اجرای آن توسط مصرف كنندگان و واردكنندگان عمده نفت بسیار ضعیف است (مثل آمریكا، چین، هند و …) به كشورهایی كه احتمال می رود به این پیمان عمل كنند، اساسا متوسط سرانه تقاضا (یا تقاضای دموگرافیك آنان) حدود دوازده (اروپا و ژاپن) تا 18 (كانادا) بشكه سرانه در سال است. هر كاهش بیش از ده تا پانزده درصد از این نرخ های سنگین هم انتظار نمی رود. دقت داریم كه الزامات پیمان فوق طی سال های 2008 تا 2012 شروع می شود و بنابراین تاثیر چندانی بر برآوردهایی كه مربوط به سال 2010 است، نخواهد داشت.
دوم اینكه رشد سریع تقاضای نفت توسط قدرت های جدید صنعتی اكنونی به اثبات رسیده است. رشد سریع ناوگان خودروهای شخصی و توسعه جوامع مصرف كننده در این كشورها باعث خواهد گردید كه مصرف سرانه نفت هم در آینده افزایش یابد كه ربطی به افزایش قیمت نفت هم نخواهد داشت. این شاخص هم اكنون برای چین و هند حدود حدود 2/1 تا 5/1 بشكه سرانه در سال است.
سوم اینكه افزایش قیمت نفت، تاثیر كاهشی چندانی بر تقاضای سرانه ندارد، مگر آنكه یك ركود شدید در اقتصادهای OECD پدید آید. قبل از سال 1980 دوران رشد بالای تولید را داریم كه در آن دوران، فعالیت های توسعه ای به بالاترین نرخ خود رسید و مخارج عمده ای در فعالیت های حفاری دیده شد كه البته هرگز تكرار هم نگردید. روند فعلی اكتشاف و توسعه بسیار اندك تر و آهسته تر (به نسبت آن دوران) بوده و حتی عكس العمل خوبی هم نسبت به افزایش قیمت از خود نشان نداد. كمپانی های نفتی در حال حاضر سیاست «خوف و رجا» را پیش گرفته و بخش پالایشی را در كانون توجهات خود قرار داده آند. اعراض آنان از فعالیت های اكتشاف و توسعه تا حدودی به خاطر گیجی آنان از روند قیمت های نفت و عدم اطمینان از استمرار قیمت های بالا است. هنگامی كه هزینه های اكتشاف بالا باشد و یا حوزه های مكشوفه كوچك باشند، چنین وضعیتی هم بعید نیست. طبق یك آمار ، تعداد ده كمپانی بزرگ نفتی در سال 2006، کمتر از هفت میلیارد بشكه نفت اكتشاف داشته اند حال آنكه طبق همان آمار هر ساله حدود 30 میلیارد بشكه نفت مصرف می گردد. ]كمپانی های نفتی به صراحت اعلام كرده اند كه چشم به ذخایر انبوه و جوشان اوپك و خاورمیانه دارند.[
در سال گذشته، میزان رشد تقاضای جهانی از مرز 5/1 میلیون بشكه در روز بود. گفتیم كه رابطه بین قیمت های نفت، رشد اقتصاد جهانی و تقاضای سرانه نفت، یك رابطه پویا و دینامیك است. هرگاه قیمت ها به سطوح بالایی برسند، آنگاه تقاضای سرانه به مرز 5 بشكه سرانه در سال می رسد كه با این سطح، تقاضای جهانی نفت به مرز 90 میلیون بشكه بالغ خواهد شد. اما اگر از سمت تقاضا به این موضوع نگاه كنیم، آنگاه پیش بینی رشد تقاضای جهانی نفت تا پایان دهه جاری بسیار مشكل است.
از سوی دیگر، تقاضای واردات جهانی نفت، ظاهرا از تقاضای جهانی نفت (حدود 4 درصد سالانه برای واردات و 3 درصد سالانه برای مصرف جهانی) پیشی گرفته است. دلیل این امر آن است كه عمده تولیدكنندگان نفت در حال تجربه كاهش توان تولید هستند، گو آنكه مصرف جهانی نفت هم در حال ازدیاد است. حتی مصرف داخلی تولیدكنندگان هم از این قاعده مستثنی نبوده و صادرات خالص آنان هم در حال كاهش است.
فقط سه كشور غیراوپكی مكزیك، نروژ و روسیه هستند كه مازاد صادراتی دارند. اما عمده تولیدكنندگان اوپكی و غیراوپكی، از نبود یا كمبود پایه های ذخیره ای نفت رنج می برند و در حد واقع، نسبت تولید به ذخیره (p به r) آنان بالاست. در بین اوپكی ها، فقط سه كشور عربستان، كویت و امارات هستند كه پتانسیل افزایش صادرات را در اختیار دارند. حتی خود عربستان هم تا سال 2010 قادر نخواهد بود این مازاد را تا مرز 3 میلیون بشكه برساند، حال آنكه تا این سال، میزان حدود بالای 5 میلیون بشكه رشد تقاضا پدید خواهد آمد.
. از یاد نبریم که کاهش قیمت نفت، بیش از همه در نهایت به ضرر مصرفکنندگان عمدهی نفت و اقتصادهای پیشرفته است.
کاهش شدید بهای نفت در اواخر دهه 1990 سبب کاهش هزینه های سرمایه گذاری در بخش نفت و افزایش شدید تقاضای آن به دلیل رشد اقتصادی جهان به ویژه در هند و چین شد. مضافا اینكه، تولید نفت غیر اوپک نیز به اوج خود نزدیک می شد و با قیمت های پایین نفت به هیچ روی امکان افزایش تولید در این دسته از کشورها وجود نداشت؛ از این رو در سال های آغازین هزاره سوم به تدریج پیشی گرفتن تقاضا از عرضه نفت و از میان رفتن ظرفیت مازاد عرضه تولید در کشورهای عضو اوپک، سبب شد که قیمت های نفت در پنج سال گذشته بیش از هر بشکه 100 دلار افزایش یابد.
به طور مشابه، برآوردهای مربوط به سرمایه گذاریهای جدید در پروژههای نفتی هم تا حدود زیادی از قیمت نفت متاثر است و هرچه قیمتها بالاتر باشد، قاعدتا عاملی در راستای جذابیت اجرایی و بهرهبرداری پروژههای نفتی خواهد بود. بنابراین کاهش قیمت نفت مسلما بسیاری از این پروژهها را از فرآیند اجرایی خارج میسازد و بالطبع موجبات کاهش افزونتر عرضه (به نسبت تقاضا) را فراهم خواهد ساخت
یک دیدگاه در “آیندهی قیمتهای نفت”