یادداشت روز شنبه مورخ 11 بهمن به مناسبت فوت مهرداد میناوند است که در روزنامه شرق منتشر شد.
توفان کرونا این بار مهرداد میناوند، فوتبالیست خوب سالهای نهچندان دور را با خود برد.
مرگ میناوند در فضای مجازی و حتی در محافل خصوصی موجی از درد و اندوه را بهویژه برای متولدان دهههای 50 و 60 شمسی به دنبال داشت؛ اما چرا فوت او تا این اندازه دردناک و تأسفآور است؟
پاسخ را نباید در مقوله فوتبال جستوجو کرد.
میناوند فوتبالیست خوبی بود. فقط «خوب» و نه بیشتر. او سابقه چندانی در مربیگربی نداشت و در این عرصه هم موفق نبود. پس دلیل تأثر از مرگ او را باید در جایی خارج از فوتبال دید.
به نظر میرسد میناوند یک «دال» بود که به یک «مدلول» والاتر دلالت میکند.
در ارتباطات احتماعی «دال» یک نوشته، یک علامت، یک آوا یا حتی یک رایحه است. درعینحال «مدلول» معنایی است که موجب پدیدآمدن آن در ذهن گیرنده یا مخاطب میشود.
«دال» در جهان خارج وجود دارد؛ اما «مدلول» یک وجه معنایی دارد که در ذهن اشخاص وجود دارد. همین چند خط مبنای اصلی علم نشانهشناسی است که فردیناند سوسور بنیان گذاشت و موضوع آن مطالعه شیوههای تولید معنا در نظامهای نشانهای است.
با این اوصاف مهرداد میناوند در مقام «دال» به چه «مدلول» خاصی اشارت دارد؟
او کار خود را در اواسط دهه 1370 آغاز کرد.
متولدان دهههای 50 و 60 شمسی در زمانی که میناوند فوتبال بازی میکرد، به مرز جوانی رسیده یا در آستانه آن بودند. در همان سالها وارد تیم ملی شد و در مسابقات جام جهانی که ایران هم در آن حضور داشت، عضو تیم ملی بود. اما آنچه میناوند را برجسته میکند، هیچکدام از اینها نیست.
در سالهایی که میناوند فوتبال بازی میکرد، کشورمان وضعیت خاصی را به لحاظ اجتماعی و فناوری تجربه میکرد. برای ما متولدان دهه 50، یکسری نمادها بهمثابه حضور در عصر مدرن و علمی وجود داشت.
این نمادها در واقع دالهایی بودند که ذهن جوانان ما را به مدلول «پیشرفت» و «توسعه» میرساند. در همان سالها بود که پای موبایل به ایران باز شده بود و همگان از کارکرد آن متعجب بودند و تملک یک خط موبایل بهمثابه تعلق شخص به جهان مدرن تلقی میشد.
شاید اکنون تعجببرانگیز باشد که یک دستگاه موبایل «صاایران» با تبلیغ مشهور «هر روز بهتر از دیروز» به معنای ورود به عصر مدرن و ارتباطات بدون سیم و حاکی از پیشرفت کشور در عرصه ارتباطات باشد.
به طور مشابه در حوزه فناوری رایانهای، بهندرت امکان داشت که عامه مردم بتوانند تجهیزاتی مدرنتر از یک دستگاه پنتیوم3 یا پنتیوم4 در ذهن داشته باشند. اوج تجلی فناوری در آن بود که یک خودرو بتواند دستگاه پخش مجهز به سیدیخوان داشته باشد که با عنوان «سیدی سینگل» شناخته میشد. با این دستگاه کامپیوتر میشد انواع برنامهها و نرمافزارها را در کامپیوتر ذخیره و استفاده کرد.
در عرصه صنعت نیز ورود پراید بود که مشتریان را از دست پیکان خلاص کرد (هرچند سالها بعد پیکان از گردونه تولید خارج شد). تملک یک دستگاه پراید (بهویژه سریهای اول که از کره جنوبی وارد شده بود) نمادی از ورود به عرصه توسعه صنعتی بود.
فوتبال کشور نیز در دورهای که میناوند بازی میکرد، رگههایی از تحول و پیشرفت را دنبال میکرد. حرفهایشدن بازیکنان، حضور آنها در تیمهای خارجی، ورود به مسابقات جام جهانی پس از سالها انتظار و عوامل دیگر را باید نشانهای از این تحول دانست.
این نشانه نیاز به یک «دال» داشت. به نظر من میناوند برای خیلی از جوانهای آن دوره نقش «دال» را بازی کرد. او حرفهای بود، به تیمهای خارجی رفت، در جام جهانی بازی کرد و مزید بر آنها «خوشتیپ» و «خوشچهره» بود.
اینها بود که نظام نشانهای ما را در عرصه اجتماع و ازجمله فوتبال میساخت.
میناوند «دال» ما بود.