مرغابی وحشی

پنجشنبه ها برای من روز مخصوصی است كه سعی می كنم تا حد امكان به بطالت نگذرد . از جمله كارهای مهم این روز  می تواند رفتن به سینما یا دیدن یك فیلم خوب یا  رفتن به انقلاب و خرید كتاب و نوار و نوعا  دیدن یك تاتر  باشد . پنجشنبه هفته قبل هم برای دیدن نمایش ” مرغابی وحشی ” نوشته هنریك ایبسن و كارگردانی آقای برهانی مرند ( كه البته دراماتورژ این اثر هم بودند ) به تاتر شهر و سالن چهار سو رفتیم .

به عنوان یك مخاطب عام از این كار هم لذت بردم . داستان درباره یك دختری است كه از طریق نامه هایی كه به دستش می رسد ، از گذشته خانواده اش مطلع می گردد. مادر این دختر ، سابقا در خانه یكی از متولین شهر ، خدمتكار  زن همان ثروتمند بوده كه مورد سواستفاده جنسی قرار می گرفته ؛ در عین حال ، پسر همان خانواده ثروتمند هم دلباخته همان خدمتكار بوده كه اكنون پس از 16 سال دوری ، دوباره به شهر خود بر می گردد و می فهمد كه آن خدمتكار ، به همسری یكی از دوستانش در آمده و یك فرزند 16 ساله هم دارند . پسر ثروتمند در این گیر و دار به سر می برد كه آیا حقیقت و گذشته همسر دوستش را به او بازگو كند یا  خیر ؟ كه البته این كار را می كند و باقی ماجرا كه باید ببینید و لذت ببرید .ناگفته نماند كه به دلیل سلیقه خاص خودم ، عمدتا با نمایشنامه های خارجی یك مشكل دارم كه همان نام شخصیتهای نمایش است ؛ خصوصا در این اثر كه همه نامها تا حدودی شبیه هم بود و من مجبور بودم با وجود نور كم صحنه ، مكررا به بروشور نمایش مراجعه كنم .نامهایی چون هدویك اكدال ، هیالمار ،هاكون ،  گریگرز ورل، سوربای ، رلینگ ، مولویك  كه در متن نمایش حضور داشتند ، برایم كمی گیج كننده بود  فقط شانس آوردم كه ردیف جلو بودم .

و اما در مورد ایبسن ؛ هنریک جان ایبسن (تولد 20 مارس 1828- مرگ23 مه 1906 ) نمایشنامه نویس مشهور نروژی  در یک خانواده مرفه بدنیا آمد. اغلب از او به عنوان “پدر نمایش مدرن” یاد می کنند. ایبسن یکی از بزرگترین نویسندگان نروژ و نماد این کشور است.خانواده او وابسته به سنت و مذهب بودند و میانه خوبی با پیشرفت و تجدد نداشتند. ایبسن در نوجوانی پس از ورشكستگی پدرش برای نخستین بار، طعم فقر و تنگدستی را می‌چشد و از این دوران به بعد، چنان به او سخت می‌گذرد كه تا آخر عمر، همواره از فقر و درماندگی همچون كابوسی دردناك می ‌هراسد.

بعد از تولد او اوضاع خانواده تغییر کرد. مادرش به مذهب روی آورد برای تسکین پیدا کردن روحش، و پدرش هم دچار افسردگی شد.

هنریک در سن 15 سالگی در داروخانه ای در شهر گریمستاد به شاگردی مشغول شد. در سال چهل و شش او صاحب فرزندی نا مشروع از یک خدمتکار شد. با وقوع انقلاب 1848 در شمال اروپا ایبسن به سرودن اشعار آزادیخواهانه پرداخت . در سال 1850 برای ادامه تحصیل و به امید اخذ دکترا در رشته پزشکی به  اسلو  عزیمت نمود..هنگامی که در رشته تحصیلی خود موفق نشد به نوشتن روی آورداولین اثر او به نام کاتلین در زمانی که 22 ساله بوده منتشر شده. ایبسن از سال 1858به (اسلو) بازگشت تا به کارگردانی در تئاتر ملی کریستیانا بپردازد. او با سوزان تورسن ازدواج کرد و حاصل این ازدواج، تنها فرزندشان به نام سگارد بود. خانواده او در شرایط سخت و فقر به سر می بردند و ایبسن از زندگی در نروژ مایوس شد. در سال 1864 او کریستیانا را رها کرد و به ایتالیا رفت. او در 27 سال بعد به سرزمینش بازنگشت، و هنگامی که بر گشت یک نویسنده مشهور و بحث انگیز بوداو اثری به نام کمدی عشق نوشت و در آن حرمت و پاکیزگی زندگی زناشویی را مورد استهزا قرار داد. در سال 1882 پس از یك سال سكوت، دشمن مردم را می‌نویسد و دشمن واقعی مردم را در آن معرفی می‌كند. من این نمایش را هم دیده ام كه الته در بهار سال 85 به كارگردانی آقای زنجانپور به روی صحنه رفت ..ایبسن در این نمایشنامه، ضمن رد نظر اكثریت، روزنامه‌ها را نیز به باد انتقاد می‌گیرد. داستان درباره  دکتر “توماس اشتوکمان” پزشکی است که در شهری که به خاطر آب های معدنی اش مشهور است؛ زندگی میکند. او مسئولیت نظارت بر حمام ها و چشمه های آب معدنی را عهده دار است که برادرش” پیتر اشتوکمان”، شهردار محل، برپا کرده است. و از این جهت زندگی آسوده ای دارد. اما ناگهان پی می برد که آب حمام ها آلوده است و سلامت مردم شهر و مسافران آن را تهدید می کند. می خواهد مردم را به وسیله ی روزنامه از این حقیقت آگاه سازد، ولی گردانندگان امور شهر با این توجیه که زندگی و حیات شهر بستگی به توریست هایی دارد، که به خاطر آب های معدنی به این شهر می آیند؛ او را با نیرنگ از این کار باز می دارند. دکتر اشتوکمان می کوشد که مردم شهر ، را از خطر آب های آلوده ی حمام ها آگاه نموده و حمام ها را تعطیل کند. ولی مردم با او مخالفت می کنند و او را که تا روز قبل مورد احترام بوده ؛ (دشمن ملت) می خوانند و چنان عرصه را بر او تنگ می گیرند که راهی جز جلای وطن ندارد. دشمن ملت تصمیم می گیرد مردم را با بدبختی هایشان رها کند و از شهر و دیار خویش برود. اما پس از واقعه ای بر آن می شود که در زادگاه خود بماند و به تنهایی مبارزه کند وباقی داستان

گفته می شود  شخصیت دكتر استوكمان در دشمن مردم تا آن اندازه منطبق بر شخصیت خود ایبسن است كه ایبسن به ناشرش چنین می‌نویسد: “دكتر و من درست با یكدیگر توافق داریم. در موضوعهای بسیار فراوان هماهنگیم. اما دكتر كمی لجوجتر از من است. دكتر استوكمان در واقع همانند ایبسن، یك پیشرو است كه همواره قصد مبارزه با اكثریت و دفاع از اقلیت را داردایبسن در 23 می سال 1906 در کریستیانا (همان اسلو) بر اثر سکته مغزی درگذشت

جهت مزید استحضار اینكه فیلم «سارا» ساخته داریوش مهرجویی کارگردان سینمای ایران، بر اساس نمایشنامه «خانه عروسک» ایبسن ساخته شده است و نمایشنامه «جان گابریل بورکمن» ایبسن در تئاتر شهر تهران با نام «بدرود امپراطور» به روی صحنه رفته است و ظاهرا نمایش اشباح هم در دهه 1340 توسط سمندریان به صحنه آورده شده است .

مطالب مرتبط

  1. سلام. اگر ممكن است در مورد اشباح و بدرود امپراطور به تفصيل مرغابي وحشي مطلب بنويسيد.مخصوصا بازيگراني كه در ايران در اين دو تئاتر نقش آفرين بودند.
    خيلي خوب بود. موفق باشيد.

    [پاسخ]

    پویا نعمت‌اللهی پاسخ در تاريخ فروردین 31ام, 1389 8:32:

    سلام

    متاسفانه من کارشناس تاتر نیستم.

    از ایبسن هم همین نمایش و همچنین نمایش «دشمن مردم» را دیده‌ام.

    در مورد نمایش اشباح هم جزئیات را نمی‌دانم. این کار در دهه‌ی 40 روی صحنه بوده و من هنوز به دنیا نیامده بودم.

    جایی هم نشنیدم که این اواخر اجرایی از این نمایش بر روی صحنه آمده باشد.

    اما جا دارد از شما که پیگیر هستید، تشکر نم.
    ممنون که به سایت من آمدید.

    [پاسخ]

    رُز پاسخ در تاريخ اردیبهشت 4ام, 1389 10:44:

    سلام.
    پاسخ داديد.
    من دانشجوي ادبيات هستم و در يك كار تحقيقي شركت دارم.
    برنامه ي من جمع آوري آثار هنريك ايبسن است كه تا كنون در ايران به روي صحنه رفته.من به جزئيات هم نياز دارم.
    باز هم از پاسخ گويي شما ممنونم.

    [پاسخ]

    پویا نعمت‌اللهی پاسخ در تاريخ اردیبهشت 4ام, 1389 10:57:

    سلام

    بهتر است با دوست عزیزم جناب آقای مرتضوی که کارگردان و کارشناس تاتر هستند هم مشورت نمایید.
    ایشان حتماً بهتر راهنما می‌کنند.
    ای.میل ایشان:
    behzadmortezavi@yahoo.com

    باز هم ممنون

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *