عدم کسب درآمد از پارس جنوبی

یادداشت امروز من در روزنامه‌ی شرق؛ به موضوع عدم بهره‌مندی ایران از حوزه‌ی پارس جنوبی اختصاص دارد.

یادداشت را از سایت روزنامه‌ی شرق هم می‌توان خواند:

﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼﷼

متاسفانه براساس واقعیات موجود، عملا ایران هیچ برداشت مشخصی از لایه نفتی پارس‌جنوبی که با قطر مشترک است ندارد.

رقیب قطری ما، روزانه حدود 450‌هزاربشکه در روز برداشت دارد.

با عنایت به تمرکز شدید روی حوزه‌های گازی، چه بسا تا تصمیم‌گیران فعلی بخواهند وضعیت آن را روشن کنند، عملا لجن‌های نفتی سهم ما شود. 

در صورت بهره‌بردای از این میدان، می‌توان میزان میعانات تولیدی این میدان (عمدتا نفت ‌خام خیلی مرغوب و سبک) را به مرز قریب به یک‌میلیون‌بشکه‌ رسانید.

دقت کنیم که اگر تولید روزانه کشور را بالای سه‌ونیم‌میلیون ‌بدانیم، آنگاه سهم این میدان چقدر پراهمیت می‌شود (البته کارشناسان می‌گویند که این میعانات را نباید با نفت‌ خام قیاس کرد… به هر حال ارزش هر‌میلیون‌بشکه از این محصول، حدود 50‌درصد بیشتر از نفت‌ خام‌های سنگین برآورد می‌شود.) 

اما بنا بر‌دلایلی، تمامی دولت‌های اخیر بیشتر روی ذخایر گازی این میدان متمرکز شده بودند.

بیشتر اعضای کمیسیون‌ انرژی معتقدند که دولت احمدی‌نژاد به این مهم کم‌توجهی نشان داده و حتی یکی از آنها می‌گوید: «ما که ندیدیم در دولت آقای احمدی‌نژاد هیچ فازی از پارس‌جنوبی افتتاح شده باشد‌.» 

parsejonobi1

وقتی دولت نهم در سال 1384 به قدرت رسید، تعداد پنج فاز از پارس‌جنوبی به‌طور کامل به بهره‌برداری رسیده بود و روزانه قریب به بالای صد‌میلیون‌متر مکعب از این میدان به دست می‌آمد.

در کنار آن، فازهای شش و هفت و هشت، حدود 75‌درصد و فازهای نهم و دهم نیز حدود بالای 40‌درصد پیشرفت داشتند.

فقط فاز 12 به‌تنهایی ظرفیتی معادل سه فاز دیگر داشت که به مرحله قرارداد رسیده بود و عنقریب بود که عملیات اجرایی خود را آغاز کند. 

فازهای شماره 15، 16 و 18 نیز در مرحله مذاکره بودند. 

هرچند سرعت در آن زمان بسیار مطلوب بود، ولی با توجه به اینکه قطری‌ها از سرعت بالنسبه بالاتری برخوردار بودند، مردان کارکشته نفتی آن دوران، همواره از اینکه رقیب کوچکمان بتواند جلو بیفتد، واهمه داشتند. 

اما به هر تقدیر، متاسفانه کج‌مداری‌های دولت نهم و دهم در زمینه نفت و خصوصا مدیریت‌های نامعقول در این صنعت، باعث شد که هم‌اکنون کار به جایی برسد که تولید در هر فاز از میدان گازی پارس‌جنوبی حدود 40‌هزاربشکه میعانات گازی، یک افتخار تلقی می‌شود!

ما در هشت‌سال گذشته، پارس‌جنوبی را از دست دادیم.

یک نماینده اظهار کرده که «آنها (یعنی مسوولان فعلی پارس‌جنوبی) می‌خواستند سمبل کنند و عملا دولت تا به حال در این زمینه پاسخگو نبوده و نخواهد بود.» 

شاید این ادعا که اولویت‌های اساسی در الزامات بخش نفت، تا حدودی مغفول مانده و ترتیبات جاری، همچنان به حاکمیت سنتی و غیرساختارمند خود ادامه می‌دهند، چندان غیرواقع نباشد.

از سوی دیگر میزان سرمایه‌گذاری در پارس‌جنوبی نیز بسیار مبهم است.  سایت وزارت نفت می‌گوید که تاکنون ٤٠‌میلیارددلار در طرح توسعه میدان گازی پارس‌جنوبی هزینه شده و ٣٠‌میلیارد دیگر نیز هزینه خواهد شد (اما نگفته که این میزان سرمایه‌گذاری مربوط به چه بازه زمانی‌ای است)…

حال آنکه کمیسیون انرژی معتقد است که تنها در سه سال گذشته بیش از 46‌میلیارددلار در پارس‌جنوبی سرمایه‌گذاری شده است‌. 

حتی برخی نمایندگان نزدیک به دولت که در کمیسیون انرژی حضور دارند نیز از شدت «شوربودن این آش» صدایشان درآمده است و به صراحت بیان کرده‌اند که مدیران اجرایی پارس‌جنوبی در سال‌های اخیر قابلیت‌های لازم و شرایط ایده‌آل برای مدیریت و توسعه پارس‌جنوبی را نداشته‌اند. 

حالا به هر تقدیر، همه این مسایل دست‌به‌دست داده تا فازهای پارس‌جنوبی که قرار بود تا پایان برنامه پنجم به‌طور کامل به بهره‌برداری برسند طبق وعده‌های زمان‌بندی‌شده افتتاح نشوند‌.

از همین‌ الان می‌توان پیش‌بینی کرد که اگر این موضوع مورد سوال واقع شود، بلافاصله تقصیرها را گردن «تحریم‌ها» می‌اندازند… .

اما آنچه از تحریم‌ها مهم‌تر است، مقوله «مدیریت» است. 

براساس قیمت میعانات گازی در بازار و قیمت هر بشکه نفت و هر btu گاز کارشناسان معتقدند عدم‌النفع بهره‌برداری از پارس‌جنوبی روزانه حدود 200‌میلیون‌دلار زیان است‌.

درواقع در این هشت‌سال 584‌میلیارددلار به خاطر عقب‌ماندن در پارس‌جنوبی ضرر به کشور وارد شده است. 

ممکن است در تعاملات و مناظرات و مباحثات، مکررا به این عامل «تحریم‌ها» اشاره شود؛ بنابراین از هم‌اکنون باید این آمادگی را در مخاطب ایجاد کرد که نمی‌توان و نباید تمامی تقصیرها را به گردن تحریم انداخت.

اساسا سال 1391 را باید از منظر ارزیابی  عملکرد پارس‌جنوبی، مورد تدقیق قرار داد؛ این تازه با احتساب طرح‌های تولید زودهنگام است.

به بیان دیگر هرچند شدت تحریم‌ها در این چند ماهه بیشتر شده است؛ اما برای فهم کارنامه مدیران نفتی، نیازی نیست تا مقطع حاضر به ارزیابی وقایع بنشینیم؛ چراکه چگونگی توسعه فازها تا پایان سال 91، خود راسا کارنامه توسعه این میدان را هویدا می‌سازد.

خرداد سال ۸۹ بود که پای پیمانکاران تامل‌انگیز برای قرارداد توسعه فازهای ۱۳، ۱۴، ۱۹، ۲۰ و ۲۱ و ۲۲ تا ۲۴ باز شد. در آن زمان، جو غالب آن بود که پیمانکاران داخلی، می‌توانند با هدف‌گذاری 35ماهه؛ به توسعه میدان بپردازند.

با این حساب تا پایان سال 1391 میزان بیشتر از 31 ماه از «مهلت 35 ماهه» به پایان رسیده و مقطع مناسبی است تا بدانیم این پیمانکاران با راهبری مدیران نفتی چه عملکردی داشته‌اند. 

قبلا طبق برنامه قرار بوده برخی از فازهای دیگر، در سال 1390 به بهره‌برداری برسند، اما این وعده به سال 1391 رسید (اختصاصا فازهای 12 و 17 و 18 و احتمالا 15).  برای مثال پالایشگاه فازهای ۲۲ تا ۲۴ از پیشرفت بیش از ۶۰‌درصدی برخوردار است؛ از یاد نبریم که این فاز بزرگ‌ترین فاز اجرایی در میان طرح‌های ۳۵ماهه به شمار می‌رود.

سایت وزارت نفت از قول رستم قاسمی اعلام کرد که شش فاز پارس‌جنوبی در کمتر از ٣٥ماه به حدود ٦٢‌درصد پیشرفت رسیده‌اند و چهار فاز نیز حدود ٥٠‌درصد پیشرفت دارند و در برخی از فازها ساخت پالایشگاه‌ها به پیشرفت بیش از ٧٥‌درصد رسیده است. 

این آمارها مربوط به دورانی است که وعده 35ماهه، عملا حدود پنج‌ماه قبل تمام شده و برخی فازها هنور پیشرفت‌شان به نصف هم نرسیده است. 

متاسفانه هسته مرکزی این توسعه‌پذیری‌ در پارس‌جنوبی (مانند پالایشگاه؛ سکوسازی؛ خطوط لوله) از عقب‌افتادگی بسیار شدیدتری برخوردار است. 

قسمتی از این معضل، ناشی از کنارگذاشتن کمپانی‌های بزرگ نفتی است؛ هرچند دانش فنی کشور در حوزه حفاری تقریبا مشکل خاصی ندارد؛ اما معضل کمبود دکل‌ها همچنان پابرجاست (روزانه بابت اجاره هر دکل مدرن باید به طور میانگین حدود 140‌هزاردلار پرداخت کرد).

آیا باید تمامی این قصورها و کسری‌ها را به حساب «تحریم‌ها» گذاشت؟

چگونه است که تمامی دولتمردان همواره از «تحریم» به عنوان یک «فرصت» نام می‌برند و آن را مفید به فایده می‌دانند؛ اما وقتی نوبت به صنعت نفت می‌رسد، این «فایده‌ها» به تمامی به هیچ انگاشته می‌شوند؟  

جالب است که مدیران تحمیلی وزارت نفت، در یک اقدام رسانه‌ای که مصداقی از «فرار به جلو» است؛ اعلام کرده‌اند که ممکن است عملیاتی‌شدن برخی فازها به علت برخی مشکلات با تاخیر مواجه شود!!

اما آنها نگفته‌اند که منظورشان از «برخی مشکلات» دقیقا اشاره به چه نوع مشکلاتی است؟ 

چندی قبل، مدیر عامل شرکت نفت و گاز پارس از سه چالش بزرگ خبر داده بود به نام‌های «کمبود نیروی انسانی»؛ «دکل حفاری» و «منابع مالی.»

  اما این سه چالش در واقع سه وجه مثلث «بی‌تدبیری» است؛ چراکه این چالش‌ها در گذشته هم وجود داشته؛ اما چرا تا به این اندازه معضل‌برانگیز نبوده است؟ 

کارشناسان راهکار آلترناتیو دیگری را پیشنهاد می‌کنند که لازم است در مناظره‌ها و بررسی عملکردها از این آمار استفاده شود و آن این است که به جای ارایه آمارهای اعجاب‌انگیز؛ یک‌سری آمارهای توصیفی با منشاهای داخلی و کاربردی صنعت نفت مطرح کنیم سپس آنها را با واقعیات موجود مقایسه کنیم… .

مثلا شاخص‌های کمی برنامه‌های توسعه‌ای اخیر در مورد افزایش تولید نفت و گاز را مطمح نظر قرار دهیم

و یا میزان جمع‌آوری گازهای همراه نفت که سوزانده می‌شود،

  و یا تزریق گاز به میادین نفتی برای افزایش بازیافت،

و یا‌ درصد پیشرفت پروژه‌های اصلاح و توسعه پالایشگاه‌های موجود و ساخت پالایشگاه‌های جدید (خصوصا پالایشگاه میعانات گازی ستاره خلیج‌فارس که به نوعی مکمل پارس جنوبی است)

به عبارت دیگر، این آمارها می‌تواند به‌طور مقایسه‌ای برآورد مناسبی از ارزیابی عملکرد را فراروی ناظران قرار دهد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *