یادداشت امروز من در روزنامهی آرمان به موضوع تاثیر تحریم نفت کشورمان بر قیمتهای نفت پرداخته است.
یادداشت را مستقیماً از سایت این روزنامه بخوانید یا در ادامه:
##################################
بدیهی است برای ارائهی هر تحلیل اقتصادی، میبایستی قبل از هر چیز به آمار و ارقام مرتبط با آن موضوع دسترسی داشت. رهیافتهای آماری و ریاضی در واقع یکی از خللناپذیرترین روشهای تحلیل اقتصادی است.
در مورد تحریم نفتی ایران و ارتباط آن با قیمت نفت هم، قاعدتاً از این شمول خارج نیست. اما مشکل در اینجا است که آمارهای رسمی در مورد وضعیت و اوضاع و احوالی صنعت نفت کشور، چندان در دسترس نیستند و یا حداقل اینکه از طرف منابع رسمی و یا حداقل منابع آماری رسمی ارائه نگردیدهاند و لذا شاید قابلیت استناد خود را از دست بدهند.
اما باید این را هم اضافه کرد که تجلیلگران هم به نوبهی خود با رصد آماری و یا اظهارنظرهای مقامات رسمی نفتی کشور، خواهناخواه به قسمتی از منابع لازم برای تحلیل خود دسترسی مییابند.
در این مجال قصد داریم بر روی مقولهی تحریم نفتی ایران و اثر آن بر قیمت نفت اشاراتی داشته باشیم.
در ابتدا باید متذکر شد که در این خصوص، اظهارنظرهای متفاوت و عدیدهای بیان شده، اما بیشتر آنها ناظر بر تبعات سیاسی موضوع بوده و از تحلیل اقتصادی ماوقع به دور ماندهاند.
مطابق بررسیهای اوپک، متوسط میزان تقاضای جهانی نفت در سال 2012 چیزی حدود 88.7 میلیون بشکه در روز است (مثلاً این میزان برای سهماههی چهرم امسال حدود 89.7 میلیون بوده است). اما سهم کشورمان از این میزان چه قدر است.
متاسفانه همانگونه که بیان شد، منابع دقیقی برای پاسخ به این سؤال وچود ندارد. اما در آخرین گزارش اوپک و به نقل از منابع دست دوم، میزان تولید ایران در ماه می امسال، حدود 3.138 میلیون بشکه در روز بوده است. در اینجا فرض میگیریم که این میزان میتواند معادل متوسط تولید کل نفت کشور باشد (هرچند این فرض میتواند غلط باشد اما در شرایط موجود جز این روش، امکان دیگری وجود ندارد).
دقت داریم که هرچند ایران از نظر حجم تولید به عنوان دومین تولیدکنندهی اوپک شناخته میشود، اما فاصلهی مقام اول و مقام دوم تولیدکنندهی اوپک، بیش از 300 درصد است.
با این اوصاف، سهم ایران از تولیذ نفت دنیا، چیزی بالغ بر 3.5 درصد است. اکنون باید دید که بهطور متعارف، آیا کاستهشدن از سهدرصد یک بازار، میتواند چنان تأثیری در بازار داشته باشد که از آن بهعنوان یک شوک عرضه (با مبداء تاثیرگذاری بر روی قیمتها) یاد شود؟
بنابراین میتوان اینگونه بیان کرد که اساساً تحریم نفتی ایران از نظر تاثیرات مقداری، حائز اهمیت چندانی نیست.
اما نکتهی مهم دیگری نیز در این میان وجود دارد و آن اینکه بازار نفت از جمله بازارهایی است که از عواملی مانند «سفتهبازی» تا حدود زیادی متاثر میشود. از این دسته عوامل باید به مواردی نظیر تقاضاها و تولیدات غیررسمی، قاچاق، عدول از سهمیه و … اشاره کرد.
این عوامل همگی علاوه بر آنکه باعث افزایش تقاضا به مرز بالای ارقام «رسمی» میشود، عموماً نبض روانی بازار را هم در دست گرفته و رفتار معاملهگران را تغییر میدهد.
بارها شاهد بودهایم که با پدیداری بحرانهای سیاسی و یا نگرانیهای بینالمللی، بازار نفت هم دستخوش تغییراتی گردیده و قیمتها عکسالعمل نشان دادهاند. در این راستا، عموماً توان و حجم تولید کشورها چندان مطمح نظر نبوده و بلکه صرف اینکه فلان تولیدکنندهی نفت دچار بحرانهایی شده، عملاً بازار هم واکنش لازم را نشان داده است.
با همین استناد میتوان پیشبینی کرد که هرگونه اقدام در راستای تحریم کشورمان، لامحاله به فعلوانفعالاتی در بازار نفت خواهد انجامید. بنابراین تحریم نفت کشورمان در کوتاهمدت، حائز اثرات روانی (و نه مقداری) بر بازار نفت میشود. اما این تاثیرات عموماً کوتاهمدت است و مدت (کوتاهی) بعد از این فعل، همهچیز به روال عادی خود برخواهد گشت.
وزیر محترم نفت اخیراً اعلام کردهاند که مجموع صادرات نفت ما به کشورهای اروپایی حدود 18 درصد بوده است. هرچند به همان دلیلی که در اول این یادداشت هم اشاره شد، نمیتوان دلایل متقنی در قبول یا رد این «رقم» عنوان کرد، اما اگر آن را صحیح فرض کنیم، باید اذعان کرد که ادعای وزیر نفت مبنی بر اینکه «جایگزینی مشتری برای این میزان در جهان، دشوار نیست»، تا حدودی درست مینماید.
از یاد نبریم که معاملات در بازار نفت، عموماً در زمرهی قراردادهای بلندمدت تلقی میشوند و کشورهای واردکننده و صادرکنندهی نفت تمایل دارند که روابط متقابل خود را بر اساس شیوههای «استمراری» و «غیر کوتاهمدت» تنظیم کنند. قسمتی از دلایل این امر؛ به حوزهی مسائل فنی ارتباط پیدا میکند.
برای مثال با توجه به اینکه کشورهای واردکنندهی نفت راساً نسبت به پالایش نفت خام اقدام میکنند لذا ترتیبات فنی و تنظیمات سختافزاری پالایشگاههای خود را بر اساس یک یا چند نوع محدود نفت خام مشابه (از یک مبداء مشخص) برقرار میکنند. بدیهی است امکان اینکه یک پالایشگاه بتواند همواره انواع محمولههای نفتخامهای موجود در دنیا را دریافت داشته و آن را پالایش کند، وجود ندارد (چرا که این امر مستلزم بروز مستمر تغییرات فنی در ساختار پالایشگاه است که اگر نگوییم غیر ممکن؛ اما بسیار سخت و پرهزینه و غیراقتصادی است).
اکنون کشورهای مشتری نفت ایران هم به همین شیوه عمل میکنند و مسلماً محروم ساختن پالایشگاههای آنها از نفت خام ایران، میتواند باعث نارضایتی شرکتهای مربوطه شود.
از یاد نبریم که هماکنون نفت به عنوان منبع اصلی انرژی (بدون وجود جایگزین مطلوب و مؤثر) در تمامی کشورهای دنیا مورد استفاده قرار دارد. به عبارت دیگر اینکه کشور (یا کشورهایی) بهواسطهی مسائل سیاسی و تخاصم دولتها، از این منبع انرژی محروم مانده و مجبور به تهیهی آن از مبادی دیگر شوند، چندان به منطق موجود بینالمللی نزدیک نیست.
به هر تقدیر باید این مسئله را قبول کرد که به هر حال نفت ایران، بدون مشتری نخواهد ماند و هرچند کشورمان مجبور به دریافت بهای کمتری هم شود؛ باز هم میتوان مشتریهایی برای این نفت خام پیدا کرد. همچنانکه میدانیم تعدادی از کشورهای واردکنندهی نفت ایران؛ از شمول تحریمهای اخیر معاف شده و اگر هرکدام از این کشورها تمایل به حمایت از تحریم را دارند، یک اقدام داوطلبانه است (مرکز بلومبرگ به نقل از کره جنوبی اعلام کرده بود، به دلیل مشکلات مربوط به بیمه نفکتشها و مسائل دیگر، همزمان با آغاز تحریمهای اتحادیه اروپا از خرید نفت از ایران خودداری خواهد کرد).
در اینجا لازم نیست به جنبههای دیگر تحریم نفتی ایران (مانند تحریمهای فنی، تکنولوژیک، مالی و سرمایهای و …) اشاره کرد. اما در همهی این شیوهها نیز شرایط مشابهی حاکم است.
در یک کلام اینکه تحت هر شرایطی به نظر میرسد تحریم نفتی ایران، تاثیر چندان مهمی بر قیمتهای نفت نخواهد داشت. البته باید در نظر داشت که ارادهی تحریمگزاران نیز نقش مهمی بر چگونگی این تاثیر دارد. در هر کدام از حالات «کوتاهمدت» و «بلندمدت»، مسلماً نحوهی این تاثیرگذاری نیز متفاوت خواهد بود. هرچند به نظر نمیرسد تصمیمگیران (تحریم گزاران) ارادهای معطوف به بلندمدتبودن این تحریمها داشته باشند.