آنچه از شواهد امر برمیآید این است که در پایان سال 1391 میتوانیم معیاری برای چگونگی موفقیت توسعهی فازهای پارس جنوبی داشته باشیم.
یادداشت امروز من در روزنامهی اعتماد به همین موضوع میپردازد.
خوشبختانه سایت جدیدی برای روزنامهی اعتماد آغاز به کار کرده که فیلتر هم نیست. یادداشت من را در اینجا هم میتوان دید.
==============================
سال جاری به لحاظ ارزیابی موفقیت طرحهای توسعه میدان گازی پارس جنوبی، به ویژه طرحهای تولید زودهنگام، از اهمیت بسیاری برخوردار است و به نوعی میتوان گفت با ارزیابی وضعیت توسعهی فازها تا پایان سال جاری، کارنامهی توسعهی این میدان نیز مشخص خواهد شد.
خرداد سال 89 قرارداد توسعهی فازهای 13، 14، 19، 20 و 21 و 22 تا 24 با هدف توسعهی 35 ماهه این میدان با پیمانکاران داخلی بسته شد. لذا تا پایان سال جاری حدود 32 ماه از این مهلت پایان یافته و به زمان ارزیابی عملکرد پیمانکاران نزدیک میشویم.
از سوی دیگر گفته شده تولید زودهنگام فازهای 12، 15، 16، 17 و 18 در سال جاری آغاز خواهد شد؛ هر چند مقرر شده بود برخی از این فازها در سال قبل به تولید زودهنگام برسند.
نگاهی به عملکرد دو سال گذشته به ویژه در طرحهای 35 ماهه نشان میدهد همان گونه که پیشبینی میشد، انصافتً و برخلاف برخی اظهارنظرهای مغرضانه، طرحهای خشکی از پیشرفت نسبتا مناسبی برخوردارند.
برای مثال پالایشگاه فازهای 22 تا 24 از پیشرفت بیش از 60 درصدی برخوردار است؛ از یاد نبریم که این فاز بزرگترین فاز اجرایی در میان طرحهای 35 ماهه به شمار میرود.
اما نکته اینجاست که بخش اصلی و هستهی مرکزی طرحهای توسعه نه ایجاد پالایشگاه، احداث خطوط لوله و حتی ساخت سکو، که حفاری در بخش دریا است و این بخش همان طور که قبلا هم به نظر میرسید، از عقبماندگی نسبی برخوردار است.
به نظر میرسد سهم کمتر از این عقبماندگی ناشی از عدم حضور شرکتهای بزرگ و چندملیتی باشد که تا پیش از این در پارس جنوبی حضور داشتند و هماکنون نیز در گنبد شمالی حضور دارند. دانش فنی این شرکتها در مدیریت پروژه و مباحث فنی مسلما موجب سرعتبخشی به عملیات اجرایی بخش دریا خواهد شد.
با این حال، بخش اعظم این مساله کماکان متوجه دانش فنی در بخش حفاری نیست. به ویژه از آن روی که این صنعت به نسبت صنایع دیگر بالادستی نفت، در کشور ما از وضعیت بهتری برخوردار است.
بخش اعظم مساله را میتوان ناشی از مشکل کمبود دکلهای حفاری دانست که به نوعی از عوارض تحریم نیز به شمار میرود.
هزینهی بالای اجاره دکلهای دریایی و تامین مالی آن نیز مزید بر علت شده است. برای مثال هزینهی اجارهی یک دکل نسبتا جدید در حال فعالیت در این میدان، روزانه حدود 130 الی 170 هزار است و با توجه به مدت طولانی اجارهی دکل، مبلغ قابل توجهی خواهد بود.
نکته اینجاست که بر خلاف بسیاری از بخشهای خشکی و به ویژه پالایشگاهها، دانش فنی ساخت این دکلها در ایران و اغلب کشورهای دنیا وجود ندارد. با این حال هماکنون 11 دکل در پارس جنوبی مشغول به فعالیت هستند و برنامهریزی جهت افزایش این تعداد به 16 دکل نیز صورت گرفته است.
احتمالاً به همین خاطر بوده که مدیر عامل شرکت نفت و گاز پارس نیز اخیرا کمبود نیروی انسانی، دکل حفاری و منابع مالی را سه چالش اصلی توسعه میدان عنوان نمود. ناگفته پیداست حتی اگر بتوان با اتکا به متخصصان داخلی بخشی از معضل کمبود نیروی انسانی را مرتفع نمود، دو معضل دیگر کماکان به جای خود باقی هستند.
به منظور تامین مالی، دولت در سال گذشته اقدام به انتشار اوراق مشارکت برای توسعهی این میدان نمود که البته این اوراق سهم زیادی از تامین مالی 4/12 میلیارد دلاری نفت و گاز پارس در سال گذشته نداشته است. در سال جاری نیز مقرر شده 8/22 میلیارد دلار سرمایه جذب شود.
مدیر عامل شرکت نفت و گاز پارس اعلام کرده «استفاده از منابع داخلی شرکت ملی نفت، منابع حاصل از بیع متقابل، اختصاص درآمدهای حاصل از فروش نفت و منابع صندوق توسعه ملی از مهمترین محورهای تامین مالی پارس جنوبی است».
علیرغم این گفته، باید اعتراف کرد که تجربهی نه چندان موفق انتشار اوراق مشارکت و نیز تجربهی تامین تنها حدود پنجاه درصد از بودجهی این شرکت در سال گذشته، احتمال عدم موفقیت جذب 8/22 میلیارد دلار سرمایه را بیشتر به ذهن متبادر مینماید.
شاید پیشنهاد مقامات وزارت نفت مبنی بر افزایش سود اوراق مشارکت را بتوان نمونهای از تلاشهای در راستای توسعهی پارس جنوبی دانست.
با مروری بر آنچه گفته شد، به نظر میرسد گفتههای برخی کارشناسان مبنی بر عدم لزوم اجرای همزمان این تعداد طرح توسعه تا حدودی صحیح به نظر رسد.
این دسته از کارشناسان معتقدند به جای اجرای همزمان عملیات اجرایی 14 طرح، میتوان با اولویتبندی تعدادی از طرحهای توسعه را آغاز کرد و سپس به تدریج وارد مراحل اجرایی طرحهای دیگر شد.
این نظریه از چند پشتوانهی منطقی برخوردار است.
نخست آنکه هزینهی چند میلیارد دلاری توسعهی هر فاز، موجب میشود تامین مالی همزمان چند پروژه با مشکل مواجه باشد.
دیگر آنکه اولویت اصلی توسعهی میدان، استخراج گاز از دریا و بخش حفاری دریایی است و لذا رکوردهای پیشرفت در بخش خشکی، هر چند موجب افتخار و افزایش توانایی شرکتهای داخلی است، اما تاثیری در هدف اصلی توسعهی میدان که استخراج گاز است نخواهد داشت.
مورد دیگر آنکه بر خلاف میادین نفتی، با تراز فعلی گاز کشور و طرحهای توسعه صنایع پتروشیمی متکی بر گاز، میتوان گفت تولید زودهنگام فازها، دارای سودآوری خارجی چندانی (به منظور بازگشت سرمایه و تداوم حیات پروژه از محل تولید زودهنگام) نخواهند بود.
لذا در مجموع بهتر است به جای فیالمثل تولید از یک سوم چاههای هر فاز در مراحل اولیه، تولید تمام چاههای چند فاز در برنامه قرار گرفته و در این میان از هزینههای ساخت پالایشگاه، احداث خطوط لوله و دیگر عملیات اجرایی بقیه فازها، به منظور توسعهی این چند فاز بهره گرفته شود.
به معنای دیگر، به جای توسعهی همزمان کل میدان، توسعهی تدریجی چند فاز با سرعت بیشتر، تامین مالی بهتر و افزایش تعداد دکل به ازای هر فاز، در پیش گرفته شود.
علیرغم همهی این نظریات و گفتهها، هماکنون عملیات توسعهی پارس جنوبی به صورت همزمان در حال اجراست و چه بسا با ورود دکلهای جدید و تامین مالی مناسبی که گفته شده قول آن به مدیران نفتی داده شده است، در پایان سال جاری شاهد موفقیت طرحهای توسعهی 35 ماهه باشیم. این مساله امری است که تنها نیاز به زمان داشته و در طی کمتر از یک سال آینده به روشنی مشخص خواهد شد.