دیروز داشتم با یکی از همکارها، ترانهی «گلپونهها» با صدای مرحوم بسطامی را میشنیدیم.
رسیدیم به اینجا که:
«… گلپونهها نامهربانی آتشم زد
گلپونه ها بیهمزبانی آتشم زد…»
از این همکارم پرسیدم که تا بهحال آیا نامهربانیها آتشاش زده یا نه؟
گفت: بیشتر از نامهربانیها، این مهربانیها بوده که آتشام زده است.
وسط بحثمان، تلفن زنگ زد و من رویم نشد بپرسم که چگونه آن مهربانیها، آتشاش زده است.
هنوز هم برایم جای سؤال است و خجالت میکشم بپرسم.
سلام
بعضي ازعبارات رو وقتی تفسیرشون میکنی پیچیده تر میشن .اینم از همون هاس . کسی که این حس رو تجربه کرده میفهمتش وکسی که تا حالا لمسش نکرده تفسیرش رو هم درک نمیکنه . امیدوارم هیچ وقت نفهمیش
[پاسخ]
جهت تست
[پاسخ]
سلام
راستش بعضي كلمات رو وقتي تفسير ميكني پیچیده تر میشن . باید حسشون کرده باشی تا بفهمیش. اینم از همون هاس . امیدوارم هیچ وقت تجربش نکنی .
[پاسخ]
نميدونم جرا حالا كه صحبت از نامهرباني شد ياد عشق و خيانت افتادم
و از آتش گرفتن همكارتون براثر مهرباني فقط واژه “افسوس” به ذهنم متبادر شد
[پاسخ]