یادداشت مثل همیشه قشنگ آقای عبدی را در خصوص مقوله ایثارگری در اینجا ببینید یا در ادامه :
هنگامی كه ادعای ایثارگری و انتظار از آن در جامعه تبدیل به یك اصل شود، حتماً از آن جامعه احساس خطر كنید، بویژه در جامعهای كه از همه توقع ایثار دارند، اما در برابر بیعدالتی آشكار، اعتراضی نمیكنند.
برای درك بهتر موضوع یادداشت را با كلامی منتسب به امام علی (ع) آغاز میكنم كه از ایشان پرسیدند، عدالت برتر است یا بخشش و جود؟ ایشان پاسخ داد: «عدالت،زیرا عدالت هر چیزی را در جایگاه واقعیاش قرار میدهد، اما بخشش امور را از مجرای طبیعیاش خارج میكند. عدالت سیاستی فراگیر و بخشش پیشآمدی خاص و استثنایی است. پس عدالت شریفتر و با فضیلتتر است.»
بخشش و ایثار و ازخودگذشتگی جز فضایل اخلاقی است، و نمیتواند مبنای اداره جامعه شود، این فضیلت اخلاقی تنها در ذیل مبنای روابط اجتماعی یعنی عدالت قابل فهم و حتی توصیه است. در جامعهای كه عدالت برقرار نباشد، ازخودگذشتگی و ایثار صرفاً میباید در خدمت برقراری عدالت قرار گیرد تا جامعه در مجرای طبیعیاش که همان عدالت و انصاف است قرار گیرد، اما این خطر همیشه وجود دارد كه وقتی بر ایثار و ازخودگذشتگی بیش از پیش تأكید و ارزش تلقی شود، این امر می تواند منشاء نابرابری و نقض عدالت گردد و اتفاقاً یكی از اختلافات امام علی (ع) هم با برخی اصحاب پس از قبول خلافت، همین نكته است. زیرا قاعدهای را كه در زمان خلیفه دوم وضع شده بود و براساس آن درآمد بیتالمال به تناسب ایثار و ازخودگذشتگی افراد به آنان تعلق میگرفت، مورد قبول امام نبود، و از این رو به محض تصدی امر خلافت، دستور داد امتیاز افراد براساس ایثار و ازخودگذشتگی آنان در جنگهای صدر اسلام، حذف و همه در برابر توزیع بیتالمال مساوی تلقی شوند.
این مسأله امروز هم مشهود است، امتیازات گسترده دادن به افرادی كه مثلاً در انقلاب یا جنگ ایثار كردهاند، هیچ تناسبی با این رفتار امام علی (ع) ندارد (قضیه مجروحان و خانواده شهدا فرق میكند)، چرا كه از دو جهت با اشكال مواجه است. اشكال اول اینكه اگر برای ایثار مابهازای مادی باشد، پس دیگر نمیتوان آن را ایثار نامید ،تا كسی بخواهد نان آن را بخورد. اشكال دوم در این است كه این تبعیض عملاً منشاء فسادهای متعدد و از میان بردن فضیلتی اخلاقی در پای امور مادی میشود. اتفاقاً كسانی كه ایثارگران واقعی هستند، حاضر به پذیرش این امتیازات نمیشوند، و آنان هم كه میپذیرند، دور ایثار را برای همیشه خط میكشند.
اگر سوء استفاده از مسأله ایثار فقط به امتیازات مادی ختم میشد، چندان مشكلی نبود، خطر اصلی وقتی است كه ایثار، مبنای حقانیت میشود. بهترین نمونه آن جنبش چریكی در ایران پیش از انقلاب است. اگر قرار باشد افرادی را با رتبه 100 ایثار در مبارزه با رژیم گذشته معرفی كنیم، بدون تردید مبارزان چریكی از هر جناح را باید صاحب آن رتبه دانست. گذشتن از هر چیز، به معنای دقیق كلمه از زندگی، از لذایذ مادی، از خانواده، از دوست، از جان و زندگی كردن با مرگ، آنان را از نظر سلسله مراتب ایثار و ازخودگذشتگی در رتبه اول قرار میدهد. اما مشكل این جنبش كه منشاء بسیاری از بدبختیهای جامعه ما شد، این بود كه معادله (ایثار=حقانیت) را پذیرفته و تبلیغ میكردند. و حقانیت راهبرد سیاسی غلط خود را در پوشش ضخیم ایثار اعضا ،بستهبندی و عرضه میكردند و جوانان آن روز هم مجذوب این پوشش ضخیم میشدند و اصولاً چه كسی جرأت داشت كه این پوشش را كنار نهد و راهبرد درون آن را به نقد بكشد و متهم به ترس یا مخالف مبارزه و حتی بدتر وابستگی به رژیم شاه نشود.استبداد و ارعابی که در حوزه اندیشه از این ایثارگری ایجاد شد کمتر از ارعاب و استبدادی نبود که برای حذف آن مبارزه می کردند . این افراد ایثارگر یا كشته میشدند یا زندان میرفتند، كشتهها و شهدا هم هرچه بیشتر بودند، بر ضخامت پوشش آن راهبرد غلط میافزودند. و از سوی دیگر، ایثار كه قرار است به معنای اهدا بهترین سرمایه خود برای رهائی دیگران باشد، خود به بزرگترین سرمایه برای سلطه و طلبكاری و استبداد میراث بران آن سرمایه ها تبدیل میشد. به تعبیری «شهید شماری» و «شهید كِشی» و جمع و تفریق «سالهای زندان اعضا» دلیل روشن حقانیت هر گروهی بود كه مبنای حقانیتش ایثار و ازخودگذشتگی اعضاء بود. شاید جوانان امروز با این ادبیات بیگانه باشند و امیدوارم كه دیگر كسی با این ادبیات آشنا نشود كه رهبران گروههای سیاسی در همه سخنرانیهای خود تأكید اصلیشان بر مبارزه و ایثار و شهدا و زندانرفتهها به عنوان محور اصلی حقانیت آنان بود.
منظور من این نیست كه اینها افتخار نیست یا موجب احترام و حتی تشویق نمیتواند باشد، بلكه، خطر وقتی است كه ایثار منشاء امتیاز مادی و از آن بدتر منشاء و دلیل حقانیت راه شود. در حالت اول، عدالت را قربانی میكند، و در حالت دوم عقیده و حقیقت را به مسلخ میكشد. ایثار و ازخودگذشتگی باید همواره استثنا و عدالت و حقیقتجویی قاعده باشد، اما اگر در جامعهای، ایثار را به عنوان قاعده دیدیم، احتمال اینكه عدالت و گفتگو برای رسیدن به حقیقت به حاشیه و محاق برود بیشتر است. هرگاه دیدیم كه كسی یا گروهی در مقام احتجاج و استدلال، گذشته و ایثارگری خود را به میان میكشد، مطمئن باشیم كه با این كار خود درپی پوشاندن ضعف خود در عدالت و حقیقتجویی است، چنین فرد یا گروهی بسیار خطرناك است. اگر كسی ایثار خود را در مقام استدلال و احتجاج هم به میان نیاورد و صرفاً بخواهد بیموقع یادآوری كند، باز هم باید از چنین افرادی پرهیز كرد، من شخصاً معتقدم كه ذكر این كارها حتی در دادگاهها هم مفید نیست، زیرا از دو حال خارج نیست یا اتهام وارده اساساً دروغ و ساختگی است، كه در این صورت بیان ایثارها و ازخودگذشتگیها در برابر چنین بیدادگاهی كاری عبث و بیهوده است، یا اینكه اتهامات میتواند وارد باشد و دادگاه به آنها عادلانه رسیدگی میكند، كه باز هم نیازی به طرح این مسایل نیست، زیرا باید از اتهامات خود دفاع كرد و به مسایل حاشیهای نپرداخت.
در این میان كسانی بیشترین اشتباه را كرده و خسارت را متوجه خود و جامعه میكنند كه ملاكشان در ارزیابی نظرات و سیاستهای دیگران میزان ایثارگری آنان است. نمونه مبارزه مسلحانه را مثال زدم، اما امروز هم به طریق دیگری این امر را میتوان دید. اینكه یك مسئول نان و پنیر بخورد و احیاناً لباس و كفش اتو نكرده و وصلهدار بپوشد، یا مثلاً حقوق كمی بردارد، میتواند عاملی برای فریبكاری مردم تلقی شود. زیرا مسأله واقعی جامعه این نیست كه فلان مقام دولتی كباب بختیاری و میگو میخورد یا نان و پنیر؟ مشكل عدم افزایش تولید و اشتغال و رفع فقر است، با نان و پنیر خوردن آنان كه فقر رفع نمیشود، اگر یك مقام دولتی به علت ناآشنایی و عدم تخصص تصمیماتش باعث گردد که هزینه طرحهای عمرانی ده درصد زیاد شودد، سالانه تقریباً حدود سه میلیارد دلار میشود (سرانگشتی حساب كردم) و این كمترین ضرری است كه جامعه ما از ندانمكاریها میبیند، و چه بسا خسارتهای ناشی از ندانمكاریها سالانه بیش از میلیاردها دلار میشود، كه با بخشی کوچکی از این رقم آن مسئول با كلیه اقوام و همشهریهایش میتواند، یك عمر كباب میگو تناول كند.
متأسفانه نگاه مردم هم این زمینه را برای فریب کاریهای سیاسی فراهم و ایثارنمایی(بر وزن تماشاگرنما!) را تشدید میكند. در كشورهای پیشرفته، بیشترین دستمزد برای مدیران شركتهاست. دلیل آن هم روشن است، زیرا شركت در برابر پرداخت این دستمزد بالا به مدیرانش ،استفاده بیشتری از آن مدیر میبرد، اما در جامعه ما همیشه این ترس وجود دارد كه به كسی متناسب توانش حقوق پرداخته شود، در نتیجه افراد ضعیف مصدر كار میشوند، و تازه این افراد هم فیش حقوقیشان، مثل كوه یخ است که جزء كوچكی از آن بیرون آب است و بقیه دیده نمیشود و این قاعده شدن ایثار، یكی از منابع این دورویی و ریا و تقلب و نابخردی و… است.
آیا تا به حال شنیدهاید كه یك مقام مسئول رسماً اعلان كند كه برای استراحت و نیز استفاده از حقش دو هفته به تعطیلات میرود و حتی مثلاً برای گردش به فلان كشور سفر میكند؟ مطمئناً كسی جرأت بیان این حرف را ندارد، چون فوری متهم میشود. مرخصی چه معنا دارد؟ باید شبها فقط سه ساعت خوابید و برای ملت ایثار كرد. البته چون خودشان خوب نیست این را بگویند، همكاران و دوستان اعلام میكنند. قطعاً در یك جامعه سالم باید از چنین مسئولینی خواست كه ایثار نكنند، و مثل یك خلبان كه پس از چند ساعت خلبانی، لازم است از هدایت هواپیما دست بردارد و نباید جان مسافر را در اختیار چنین خلبانی قرار داد تا مبادا برای هدایت هواپیما مجبور باشد با چوب كبریت پلكهایش را باز نگه دارد، مدیریت كشور هم باید دارای استانداردهای پیشرفتهتری از استانداردهای تعیین شده برای یك خلبان باشد، چون سرنشینان یك كشور چند ده میلیون نفر هستند.
خلاصه اینكه ایثار و ازخودگذشتگی نباید قاعده شود، كسانی كه ایثار كردهاند، حق ندارند آن را پشتوانه امتیاز و یا درستی رفتارشان و یا برای ارعاب دیگران استفاده كنند، اصولاً حق ندارند آن را به طور مستقیم از جانب خود یا به واسطه دیگران به رخ جامعه بكشند، چرا كه چنین كاری قطعاً با هدف پوشاندن ضعفها، ناكارآمدیها، بیعدالتی و نادرستی آنان است. و جامعه نیز باید توقع ایثار را نداشته باشد، بویژه در جامعهای كه افراد، حداقل وظایف قانونی و انسانی و شرعی خود را انجام نمیدهند، تحمیل ایثارگری، جز به دو رویی و نفاق و تزویر و بردن فساد به پستوها و نیز كنارهگیری افراد كارآمد منجر نمیشود