حرکتهای جمعی در ایران؛ خصوصاً اگر از برخی جنبههای سیاسی هم تاثیر گرفته باشد؛ عموماً حرکتهای موفقی از حیث حصول به نتیجه نبودهاند.
حال اگر این شیوه یا شیوههای جمعی در راستای نفی و یا اعتراض به سیاستهای حکومتی طرحریزی شده باشد، آنوقت موضوع را واجد جنبههای امنیتی و سیاسی و پیچیدهای کرده که احتمال هزینهدارشدن و ناموفقبودن آنها را ازدیاد بخشیده و بالطبع مشارکت کمتری را به سوی خود جلب خواهد کرد.
در همین رابطه، حتی نگاه صنفی نیز نتوانسته است عامل همگرایی مناسبی برای جمعاندیشی اعتراضی (البته از نوع مسالمتآمیز آن) باشد.
جای دوری نرویم. همین انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران را مثال بزنم.
برخی تشکیکات در اساسنامهی انجمن وجود داشت که بهترین بهانه را در اختیار وزارت کار دولت نهم برای زیر سوال بردن موجودیت انجمن فراهم کرده بود.
در این میان، متولیان انجمن هم تا حدودی با تاخیر متوجه قضیه شدند و قرار بود در نشست مجمع اعضای انجمن در سال 1387، و به محض رسیدن به نصاب قانونی؛ اقدام به تغییر و اصلاح اساسنام به عمل آید.
متاسفانه روزنامهنگاران عضو انجمن، استقبال معناداری نکردند و مجمع هم نتوانست تغییرات مورد لزوم را برای رفع ایراد اساسنامه به عمل آورد.
در همان اوان وزارت کار هم به صورت جسته و گریخته، انجمن روزنامهنگاران ایران را «واجد شرایط انحلال» تشخیص داد.
… و بالاخره در تابستان 1388 و در روز برگزاری نوبت اول مجمع، کار انجمن یکسره شد و درست در روز برگزاری مجمع، اعضا با درهای پلمبشدهی انجمن مواجه شدند.
هرچند من شخصاً معتقدم این تصمیم در چارچوب اختیارات و یا حتی علایق وزارت کار اتخاذ نشده است. بلکه فشار برای به تعطیلی کشاندن انجمن، از مراجع دیگری وارد شده که در آن بلبشوی سیاسی و اجتماعی، این کار نیمهتمام بالاخره به انجام رسید.
اما در این یکی دو هفتهی اخیر، با دستگیری روزنامهنگاران و خصوصاً خانم مفیدی و آقای شمسالواعظین، حجت بر همهی روزنامهنگاران تمام شد که ساختار فعلی، قصد مماشات با جایگاه خبرنگاران و روزنامهنگاران منتقد خود را ندارد.
در این میان ما؛ اعضای انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران؛ چه کاری میتوانیم برای احیای انجمن و خانهی دوم خودمان انجام بدهیم؟
یک راه میتواند این باشد که اعضای انجمن (آنهایی که هماکنون در روزنامهها و نشریات شاغل هستند) با هماهنگی روزنامهها؛ مدت سه روز بر سر کار خود حاضر نشوند و ستونها و صفحههای آنها به صورت سفید منتشر شود.
مشکل این پیشنهاد:
1- روزنامههای منتقد وضع موجود، انگشتشمار هستند که البته اگر روزنامهنگاران شاغل در مجلات را اضافه کرده و آنها هم این حرکت را برای یک شمارهی هفتگی یا ماهانهی خود انجام دهند، تفاهم خوبی برقرار شده است.
2- ممکن است صاحبان نشریات، مخالف عدم حضور آنها باشند.
اما من روش دیگری را هم سراغ دارم.
اگر درست به خاطر بیاورم، یکی دو سال قبل بود که روزنامهنگاران مصری با هماهنگی یکدیگر، در یک محل جمع شدند و در اعتراض به اوضاع صنفی خود؛ سبزی به مردم فروختند.
من در این گوشهی دنیا با همکاران مصری خودم، همذاتپنداری کردم و حتماً مردم عادی مصر هم همین حس را داشتند.
حالا اگر انگ اخلال در نظم عمومی و محاربه و مفسد و براندازی نظام به ما نزنند، چه ایرادی دارد که ما هم مشابه این کار را بکنیم و سبزی بفروشیم.
مکاناش را هم میشود یک جای خلوت و پرت انتخاب کرد و سبزیها را فروخت.
معضلات این پیشنهاد:
1- سختی هماهنگی با روزنامهنگاران و مجابکردن آنها به انجام این کار
2- ترس از عدم استقبال همکاران
جدا از همهی اینها من شخصاً بر این عقیده هستم که نمیتوان اوضاع انجمن را به همین شکل ادامه داد.
شاید راههای کمهزینهتر و بهتری هم باشد.
میخواستم از همهی همکاران رسانهای خواهش کنم این مطلب را به نحو مناسبی بین خود منتشر کنند و نظرات خود را هم بنویسند تا بتوانیم به یک جمعبندی قابلقبولی برسیم.
سلام. زمانی که حاکم زورگویی بخواهد بر دهکده ای بی هیچ سوال دگری و پاسخگویی حمک براند رسم این است که اول سر خروس ده را می برد. آنها هم اینچنین کردند و نماد اش احمد زید آبادی که به شش سال حبس و پنج سال تبعید و محرومیت مادام العمر از نوشتن محکوم می شود. براستی گه می توان گفت و براستی آیا سزای نوشتن و گفتن ایت است؟ پاداش آگاه سازی مردم که به نوعی کار انبیا هم بوده اینچنین است؟ نخیر متاسفانه ما به دوران بربر ها برگشته ایم و مدت هاست که در میان لجن پراکنی آقایان زنگی می کنیم. برای انجمن صنفی متاسفم. حیف. غم نان شب گویی برخی از عزیزان را به بی تفاوتی ها کشانده. شاید حق داشته باشند برخی تا سر خود را کلاه بگذارند… شاید…متاسفانه تماشاگر زیاد است و پای عمل لنگ مانده. کاش تماشاگران را اندکی نای تشویق بود!!!
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ دی 17ام, 1388 12:59:
آقا مهران
سلام
من هم همهی این مسائل را قبول دارم. ولی من
فکر میکنمبه جای تبیین و بازگویی مجدد همهی
بدیهیات، به فکر راهحل باشیم.
ممنون از اینکه وقت گذاشتی
[پاسخ]
مهران پاسخ در تاريخ دی 18ام, 1388 22:20:
بازم سلام. حق با شماست.
[پاسخ]
البته كه من نه روزنامه نگارم و نه عضو انجمن اما روزنامه خوانم و عاشق روزنامه نگاران.از انصاف خارج نبايد شد اين صنف محترم تاكنون هزينه هاي بسياري پرداخته و مي پردازد.در جايي كه احزاب و گروهها به هر دليلي در حداكثر نقش آفريني خود قرار ندارند بايستي كه اين نقش مهم بر دوش اصناف و اقشار مختلف قرار داشته باشد.تا كنون مصاحبه ها و بيانيه ها و اطلاع رساني ها از طرف اين انجمن اگر بوده يا بسيار اندك و يا كم تاثير بوده اند . به نظر مي رسد با فعاليت بيشتر دست اندركاران اين انجمن با حضور بيشتر در عرصه هاي مختلف ظرفيت هويت پذيري آن افزونتر شده و مطالبات و خواستها شايد ميدان وسيع تر و سهل تر در اختيار داشته باشد.
[پاسخ]
سلام بر شما دوست و همکار عزیز
خوشبختانه هنوز رئیس انجمن ( آقای مزروعی )بازداشت نشده و در این شرایط پیش آمده ، در موقعیت سکوت است .
مصری ها سبزی فروختند حالا ما باید ببینیم رفتار بومی مابا هدف احیاء انجمن و باز سازی خود با کمک همین دوستان غیر بازداشتی مثل مزروعی و ارغنده پور و همکاران دیگر چه کار می توانیم بکنیم .
البته که بایدحواس مان به امنیت پس از اقدام هم باشد .
پر بازده کم آسیب
بالاخره بازارچه ای راه بیندازیم.
[پاسخ]
می خواهم کمی ژرف نگرتر باشین.آیا این سطحی نگر بودن تا حدود زیادی برخواسته از محافظه کاری ما نیست؟میدونین آقای نعمت اللهی، اگر برای از نو ساختن مخروبه ها را رها کنیم،کاری بس اساسی تر انجام داده ایم.
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ دی 19ام, 1388 12:42:
جناب خانلو
ضمن تشکر از جنابعالی
من متوجه منظور شما نشدم!
[پاسخ]
سلام وقت بخير. ممنون كه به فكر قشر خبرنگار هستيد . با تمام احترامي كه براي شما و ساير دوستان دارم ولي مگر انجمن صنفي براي قشر خبرنگار چي كاركرد كه حالا بايد براي زنده كردنش به همون ادم هاي سابق دل بست؟؟؟
براي كدوم يك از ماها كه بي كار شديم كاري جور كرد؟ بريا كدوم يك از ماها كه روزنامه توقيفي داشتيم بيمه گرفت؟ حق و حقوق پايمال شده مون رو باز پس گرفت؟ مي خوايد چند تا نامه از دادگاه براتون بيارم كه آقايون انجمن صنفي اصلا عين خيالشون هم نبود كه اين حكم ها قابل پيگيري است و بايد دنبال كار بچه هاباشن؟؟ بريا چند نفر از ما بيمه جور كرد؟؟ خود من با وجود پرداخت هزينه پيگيري بيمه ام براي انجمن صنفي بيش از 50 هزار تومن به انجمن پرداخت كردم ولي در نهايت هم انجمن گفت بيمه زا دست ما خارج شده ؟؟
واسه چند تاي ما خونه گرفت جز نور چشمي هاي خودش؟؟
آقاي نعمت الهي داشتن و يا نداشتن انجمني كه فقط وقت مجمع و راي جمع كردن و يا زماني كه به خبرنگارا نياز دارن يادشون مي فته عضو دارن هيچ دردي رو از ما دوا نمي كنه و آب در هاون كوبيدن.
موضوع سبزي فروختن هم .. آقا اصلا توي كشور ما چند تا روزنامه خون داريم كه براشون مهم باشه ما مشكل داريم يا نه . خدا بيامورزه دوستاي خوبم در c130 رو اگر اونا شهيد نمي شدن كه مردم اصلا نمي ونستن به جز بچه هاي صداوسيما خبرنگاراي ديگه اي هم هستن …
متاسفم ولي بود و نبود انجمن براي من علي السويه است.
[پاسخ]
سلام نرگس خانوم
مسلماً وجود انجمن، با همهی کاستیهایش؛ بهتر از نبودن آن است.
من هم با بیشتر فرمایشات شما موافقم.
اما این انجمن نمادی از موجودیت جمعی ما روزنامهنگاران است
شاید این مسائل و حواشی، باعث شود که قدر خودمان و انجمن را بیشتر بدانیم.
برای مثال شما ببینید که در مجمع انجمن که پارسال برگزار شد، چه تعداد از بچهها شرکت داشتند و آن تعداد را مقایسه کنید با افرادی که متقاضی دریافت آرم طرح ترافیک بودند.
بیایید اینجا از مشکلات گذشته درس بگیریم.
راستی نفرمودید که آیا حاضر هستید سبزی بفروشید یا نه؟؟
[پاسخ]
آیا راهکارهای شما در صورت اجرا و نتیجه گرفتن از آن،شبیه به چیدن چند آجر در یک خراب آباد نیست ؟آیا به این دستاورد(تشکیل انجمن) در عمل قدرت پیشبرد هدفی را میدهند یا صرفا جنبه سمبلیک حضور آن در نظر است؟به حتم مانندسایرانجمنها فقط شکل حضور آنرا میدهند،نه چیزی بیش!ژورنالیست حقیقی (نه کارمند اقتدارگرایان)بودن و وظایف خطیر آن،درست نقطه ی مقابل کسانی ست که ازاین صنف به خصوص،وحشتی ابدی دارند.فکر کنم در این چند ماهه این موضوع بهتر نمود کرده باشد.آیا آنها به بازگو کنندگان حقیقت فرصت سازمان یافتن میدهند؟ببخشین،مقصودم از سطحی نگر بودن آگاه نبودن از تاثیر ناپایدار این اصناف در صورت تشکیل است.یکجور تسلسل باطل.اطمینان دارم شما هم از نتیجه ی عملی که از ریشه آنرا نمی پسندند اطلاع دارین.
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ دی 20ام, 1388 10:53:
جناب خانلو
ممنون از کامنت شما.
به خرابآباد اشاره کردهاید.
سوال من از شما این است که چهکسی این بنا را خراب کرده است که حالا ما باید بر ویرانههای آن بنشینیم؟
مگر خود ما این کار را نکردیم؟؟
از کسانی نام بردهاید که از این صنف وحشت دارند.
در مورد فرصت سازمانیافتن ما، باید بگویم که خود ما (روزنامهنگاران) بودهایم که در این مدت فرصت سازمانیافتن پیدا نکردهایم؛ یا نخواستهایم که سازان پیدا کنیم.
مشکل در خود ماست. من به برخوردهای اقتدارگرایان اعتراض دارم؛ اما وقتی خود ما در موقعیت تخریب و خودزنی قرار میگیریم، چه انتظاری از آنان داریم؟
[پاسخ]
من باپيشنهادتان موافقم خصوصا” که در سال هاي جنگ زدگي خانواده و خودم(از آبادان به تهران) سبزي فروشي که هيچ باقلوا فروشي هم کرده ام!(هر چند جايي در انجمن ندارم اما با شما همدردم)
در کل به نظرم وقتي معدني از طلا داري ولي بيلت شکسته، نشستن و گريه کردن کنار آن بيل کاري عبث است.
اما بايد کساني را که نمي توانند و نمي خواهند کاري کنند هم فهميد و به آن ها خرده نگرفت.
[پاسخ]
سلام . حالتون چه طوره ؟
از اينكه مرتب به وبلاگ من سر مي زنيد متشكرم .
مهم نيست كه من خانمم يا اقا . مهم اينه كه
موسيقي اصيل ايراني زنده نگه داشته شود …
[پاسخ]
http://www.gishetheater.com
[پاسخ]
سلام بر عزیز دوست:
دلم برایتتنگ شده بود
با وجود دوستانی همچون تو نیاز من به عنوان یک موجود چیست؟
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ دی 22ام, 1388 16:02:
سلام شاعر چپ عزیز.
خوشحالم که اینجا آمدی.
البته تا بوده اینکه ما به تو سر میزدیم!
برادر خاطرت هست؟
[پاسخ]
پویای عزیز
دیدم لینکمو گذاشتی گفتم تشکر کنم
موفق باشی
[پاسخ]
چرا كه نه! البته به چيزهاي بهتري هم مي شه فكر كرد! فروختن گل سر چهار راه يا آكاردئون زدن تو ترافيك و …
[پاسخ]