امروز، فروغ فرخزاد 75 ساله می شود.
در انتظار خوابم و صد افسوس
خوابم به چشم باز نمیآید
اندوهگین و غمزده میگویم
شاید ز روی ناز نمیآید
چون سایه گشته خواب و نمیافتد
در دامهای روشن چشمانام
میخواند آن نهفتهی نامعلوم
در ضربههای نبض پریشانام
مغروق این جوانی معصوم
مغروق لحظههای فراموشی
مغروق این سلام نوازشبار
در بوسه و نگاه و همآغوشی
میخواهمش در این شب تنهایی
با دیدگان گمشده در دیدار
با درد ‚ درد ساكت زیبایی
سرشار، از تمامی خود سرشار
میخواهمش كه بفشردم بر خویش
بر خویش بفشرد من شیدا را
بر هستیم بپیچد ‚ پیچد سخت
آن بازوان گرم و توانا را
در لابلای گردن و موهایم
گردش كند نسیم نفسهایش
نوشد بنوشد كه بپیوندم
با رود تلخ خویش به دریایش
وحشی و داغ و پرعطش و لرزان
چون شعلههای سركش بازیگر
در گیردم ‚ به همهمهی در گیرد
خاكسترم بماند در بستر
در آسمان روشن چشمانش
بینم ستارههای تمنا را
در بوسههای پر شررش جویم
لذات آتشین هوسها را
میخواهمش دریغا، میخواهم
میخواهمش به تیره به تنهایی
میخوانمش به گریه به بیتابی
میخوانمش به صبر ‚ شكیبایی
لبتشنه میدود نگهم هر دم
در حفرههای شب‚ شب بیپایان
او، آن پرنده شاید میگرید
بر بام یک ستاره سرگردان
پرواز را به خاطر بسپار …
سلام پویای عزیزم… براستی پرنده ی فروغ مردنی نیست… البته زاد روز او در 8 دی ماه 1313 است.
تولدی دیگر:
من پری کوچک غمگینی را
میشناسم که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی لبک چوبین
مینوازد آرام ، آرام
پری کوچک غمگینی
که شب از یک بوسه میمیرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد
فروغ فرخزاد
[پاسخ]
الان که چک می کنم می بینم که برخی وبلاگ ها در 15 دی اما ویکیپدیا 8 دی ثبت کرده… هر چند به قول فروغ که:
اگر عشق عشق باشد، زمان حرف احمقانه ای است
[پاسخ]
شاید ، ولی چه خالی بی پایانی
خورشید مرده بود
و هیچکس نمیدانست
که نام آن کبوتر غمگین
کز قلبها گریخته ، ایمانست
آه ، ای صدای زندانی
آیا شکوه یأس تو هرگز
از هیچ سوی این شب منفور
نقیبی بسوی نور نخواهد زد؟
آه ، ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صداها…
فروغ نازنین
یادت گرامی باذ
ممنون پویا
[پاسخ]
ممنون از اين همه لظف واقعا زحمت كشيدي
ولي پويا فكر كنم هنوز كامنت هاي من ميره تو اسپما نه؟
[پاسخ]