عشق و قمار و عاطفه و مدیریت!

مطلبی از صفحه ی فیسبوک آقای محمد آقازاده (روزنامه‌نگار قدیمی) :

========

عشق یک قمار خطرناک است ، چرا ، دلیل اش را می گویم .

images

نشستم پای صبحت چند روزنامه نگار جوان ، شوخی و جدی حرف می زنیم ، در میان بحث ها حرف به ازدواج می کشد ،

می فهمم ازدواج برای نسل جوان مبدل به امر مخاطره آمیز شده است ، این تصمیم خطرناک ، از مشکل بیکاری و نبودن امنیت شغلی تا اجاره های سرسام آور مسکن ، تورم و از همه مهمتر بی طاقتی و عدم تفاهم در روابط بین زنان و شوهران خون و جان می گیرد

البته عدم تفاهم هم ریشه در کمبودها و استرس های حاصل از آن دارد ، اگر امنیت شغلی و درآمد کافی خانواده ها داشته باشند تردید نکنید تحمل آن دیگری آسان می شود ، ولی حتما به تمامی حل نمی شود ، بسیاری از خانواده های مرفه از عدم تفاهم رنج می برند و بسیاری از خیانت ها …

دوستی در این جمع می گفت عشق همه چیز را آسان می کند  …

تردید ندارم باور قلبی خودش را با ما در میان گذاشت ، ولی تجربه به من آموخته است نه تنها عشق همه چیز را آسان نمی کند ، بلکه مشکلات را پیچیده تر و نابردباری را افزایش می دهد ،

وقتی آن دیگری را وثیقه تمامیت زندگی مان می کنیم باری را بر شانه روابطی می گذاریم که طاقت تحمل آن را ندارد ، آن دیگری همیشه آن دیگری است و هیچ یگانگی معجزه آسایی وجود ندارد

عاشق اگر نتواند عاطفه اش را مدیریت کند مدام دایره توقعات اش را گسترش می دهد و به مرز مطلق می رساند

و اگر معشوق هم حس را در خود بیابد زندگی عاشقانه خیلی زود مبدل به دوزخی موحش می شود ،

اگر در این روابط بپذیریم تنها بخشی از وجودمان در هم گره بخورد و بقیه وجودمان رها و آزاد از این عشق شود هیچ رابطه عاشقانه یی به شکست نمی کشد و هیچ ازدواجی به طلاق

ما حق داریم از آرزوهایمان لذت ذهنی ببریم ولی حق نداریم در زمین واقعیت با آنها زندگی کنیم چرا که «طلبیدن غیرممکن» پیشاپیش یک طرح شکست خورده است ،

اگر فکر کنیم آن دیگری نباید جز به ما بیاندیشد معشوق را برده فرض می کنیم و لاجرم خود را ارباب

، روابط ارباب و برده هر نامی داشته باشد حتما اسم اش عشق نیست ،

باید استقلال آن سوی رابطه را به رسمیت بشناسیم تا خود نیز لذت مستقل بودن را درک کنیم

اگر یک عاشق و معشوق سی سال دیرتر هم را می دیدند حتما به عشق سودایی نمی رسیدند ،

باید از چهره ها عبور کرد و به ژرفای روابط گذر کرد که ماندگاری هر رابطه یی را تضمین می کند ،

برای این کار باید خودخواهی و منیت های پنهان و آشکار را پس زد ،

یک مثال می زنم و بحث را به ناچار تمام می کنم

 شما اگر پول یک پراید را هم نداشته باشید آرزوی بنز ، بی ام وی و،،، را در جان تان بپرورید دیگر نمی توانید از دوچرچه زیر پایتان لذت ببرید ،

«معشوق رویایی»  را باید رها کرد و آدمها را با همه ضعف هایشان پذیرفت تا عشق لذت بخش شود ،

هیچ کس آنقدر کامل نیست که معشوق انتظار دارد پس بهتر مجسمه یی از او نتراشیم که جز در رویا یافتنی نباشد،

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *